واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم. استاد پرسید: این که آرامش مان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟ آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟ شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدای شان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟ آنها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می کنند. چرا؟ چون قلب هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب هایشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشق شان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد. زندگی چیست؟ پرسیدم...، چطور، بهتر زندگی کنم؟ با کمی مکث جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر، با اعتماد، زمان حالت را بگذران، و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز. شک هایت را باور نکن، و هیچگاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی. پرسیدم، آخر .... ، و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود، ادامه داد: مهم این نیست که قشنگ باشی... ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر. کوچک باش و عاشق .... که عشق، خود می داند آئین بزرگ کردنت را ... بگذارعشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی. موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ... داشتم به سخنانش فکر می کردم که نفسی تازه کرد و ادامه داد ... هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار می شود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید، آهو می داند که باید از شیر سریعتر بدود، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا می گردد، که می داند باید از آهو سریعتر بدود، تا گرسنه نماند ... مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ، مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ... به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به .... ، که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد: زلال باش .... ، زلال باش .... ، فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی، یا دریای بیکران، زلال که باشی، آسمان در توست. پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 578]