واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: 20 دقيقه وحشت در خيابان جمهوري دقايقي بعد، پس از اينكه ربايندگان رسيد، از موجودي بانكي طعمه خود آگاه شدند، براي ربودن وي نقشه كشيدند. اعتماد ملي: مردان چاقو به دست كه زن جواني را به مدت 20 دقيقه به اسارت خود درآورده بودند، در انجام نيت مجرمانه خود ناكام ماندند.ساعت 20/13 دقيقه روز بيستم خردادماه زن 24 سالهاي به نام <مهسا> به همراه دوست خود ليلا به قصد خريد از خانه خارج شدند. آنها ابتدا به سراغ يكي از عابر بانكهاي ميدان جمهوري رفتند.مهسا كارت خود را در حالي وارد دستگاه كرد كه از نگاههاي دو جوان غافل بود. او هنگامي كه پول را در كيف خود جاي داد و خواست برگه رسيد را از دستگاه تحويل بگيرد، دست يكي از اين جوانان زودتر از او، رسيد را از دستگاه بيرون كشيد و به سرعت از آن محل دور شد.اين دو زن جوان اين زنگ خطر را نشنيدند و قدمزنان به مسير خود ادامه دادند. دقايقي بعد، پس از اينكه ربايندگان رسيد، از موجودي بانكي طعمه خود آگاه شدند، براي ربودن وي نقشه كشيدند.مهسا و ليلا هنوز به ميدان جمهوري نرسيده بودند كه سر و كله جوانان مزاحم بار ديگر پيدا شد. يكي از آنها كه درشتاندامتر بود، در حالي دست مهسا را گرفت كه با دست ديگر چاقويي را به پهلو او فشار ميداد. مرد جوان آرام به طعمه خود گفت: با كوچكترين حركت و سر و صدايي كه از خودت نشان دهي، اين چاقو پهلويت را سوراخ ميكند...مرد زورگير اين را گفت و مقابل چشمان رهگذران، مهسا را به مقصد نامعلومي هدايت كرد. همدست اين مرد هم طوري عمل كرد كه ليلا نتواند كسي را از اين موضوع باخبر كند.20 دقيقه مهسا در اسارت قاسم بود و او را با تهديد چاقو به هر سويي ميكشاند. سرانجام ليلا موضوع را به يك دستفروش خبر داد و از او كمك خواست. مرد دستفروش تنها كاري كه توانست انجام دهد، سرگرم كردن قاسم بود. زن جوان براي فرار از دست مرد قوي هيكل فقط يك لحظه فرصت ميخواست و پيرمرد دستفروش اين فرصت را براي او ايجاد كرد.هنگامي كه زن 24 ساله موفق شد چندين متر از مرد چاقو به دست دور شود، به داخل ايستگاه متروي شهيد نواب صفوي گريخت و با داد و فرياد از مردم كمك خواست.او تصور ميكرد با اين عمل خود، مردان زورگير پا به فرار بگذارند ولي آنها به تعقيب او پرداخته و موفق شدند بار ديگر او را به اسارت خود درآورند.<قاسم> كه برخلاف اندام درشتش بعدا معلوم شد 20 ساله است با صداي بلند به افرادي كه قصد داشتند در اين ماجرا مداخله كنند گفت: من همسر اين زن هستم و كسي حق ندارد در اين اختلاف خانوادگي دخالت كند. او فكر همه جا را كرده بود. همدست او كه نوجوان 17 ساله اما قويهيكلي بود، دواندوان خود را به محل تجمع رساند و حرفهاي قاسم را تاييد كرد.در اين لحظه زن جوان كه بار ديگر خود را در اسارت اين مرد احساس كرد ناي داد و فرياد نداشت و اگر ماموران مترو سر نميرسيدند، معلوم نبود چه بلايي بر سر او ميآمد.قاسم و امير هنگامي كه حضور ماموران مترو را احساس كردند، ترفند ديگري براي اجراي نقشه مجرمانه خود به كار بستند. آنها خود را مامور پليس معرفي كرده و به نگهبانان مترو گفتند: <اين زن را بايد همراه خود ببريم!اما نگهبانان مترو فريب اين نقشه آنها را نخوردند و براي دستگيري اين دو مرد جوان وارد عمل شدند.مردان چاقو به دست آخرين تلاش خود را هم به كار گرفته و با چاقو به ماموران ايستگاه مترو حمله كردند. دو نفر از نگهبانان مترو زخمي شده و نگهبان ديگر به نام "منوچهر شيوخيهمپا" از ناحيه چشم به شدت آسيب ديد و در نهايت قاسم و امير دستگير شده و به ماموران كلانتري 129 جامي تحويل داده شدند.اين دو متهم پس از طي مراحلي مقدماتي در كلانتري به اداره پليس امنيت منتقل شدند و در نتيجه روز گذشته به حكم قاضي پشت ميلههاي زندان رفتند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]