واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - یورن هوروم در هفته گذشته به همراه فسیل نخستینی که آن را آیدا نامیده است، سراسر جهان را در جستجوی شهرت در نوردید. مجید جویا: در هفته گذشته مقالهای منتشر شد که در آن ادعا شده بود فسیل یک جاندار نخستین که آیدا نام گذاری شده، مربوط به یکی از اجداد خانواده هاپلرهینها (نخستینیان خشکبینی) است که شامل میمونها، بوزینهها و انسانها میشوند. آیدا نام فسیلی است که در سال 1362 / 1983 در مسل آلمان و توسط کلکسیونرهای خصوصی کشف شده بود. دیگر دانشمندان اما این ادعا را به چالش کشیدند و گفتند که این، میتواند یکی از اجداد لمورها باشد و دلیلی وجود ندارد که بپذیریم این فسیل، همان «حلقه گمشده» بین هاپلرهینها و نخستینیان «تر بینی» یا استرپسیرهینها است که این گروه دوم، لمورها را در بر میگیرد. یورن هوروم در هفته گذشته به همراه فسیل نخستینی که آن را آیدا نامیده است، سراسر جهان را در جستجوی شهرت در نوردید. فسیل 47 میلیون ساله، شهرت خود را مدیون کامل و یکپارچه ماندن خود است: هنوز خز پوست و آخرین وعده غذایی که این حیوان 47 میلیون سال پیش خورده است، به صورت سایهای در اطراف اسکلت حیوان (که آن هم سالم مانده) قابل تشخیص است. آقای هوروم به موازات انتشار مقالهای که در آن به سیر تکاملی این جانور پرداخته بود، با استفاده از یک کمپین رسانهای گسترده، این فسیل و رابطه احتمالیاش با اجداد انسانی ما را برای مخاطب عام مطرح کرد. وی که یک پالهآنتولوژیست از دانشگاه اسلو در نروژ است، در گفتگو با خبرنگاران نشریات نیچر و نیوساینتیست به برخی سوالات آنها در مورد خود فسیل و همچنین موج رسانهای به وجود آمده درباره این فسیل پاسخ گفت. پول زیادی خرج آیدا شد؛ قیمت اولیه آن از یک میلیون دلار شروع شده بود. آیا این پول فقط برای این خرج شد که یک نخستینی بود که به طور استثنایی باقی مانده بود؛ یا میخواستید ارتباط احتمالی آن را با تکامل انسان نیز بررسی کنید؟نه. ما در ابتدا فکر میکردیم که این حیوان از نیاکان لمورها است. هنوز این احتمال وجود دارد که یکی از اجداد لمورها باشد. آیا شما این احتمال را هم در نظر میگیرید؟قطعا. این علم است. بحثها برای مدت طولانی ادامه مییابند و اگر استدلالهای دیگران بهتر از آنچه باشد که اکنون در دست داریم یا در دو مقاله بعدی ارائه خواهیم کرد، ما آن را خواهیم پذیرفت؛ مشکلی با پذیرفتن واقعیت نداریم. انتقادهای جدی در مورد نحوه انتشار این مقاله به عمل آمده است. آیا دیگران از نتایج مقاله ناراضیاند (این که احتمالا این فسیل، جد تمام میمونها و بوزینهها باشد) و این سبب مخالفت آنها است؟بله. بیشتر این سروصداها به همین دلیل است. آیا این امر سبب نشده از کاری که کردهاید پشیمان شوید؟ آیا دوباره این کار را به همین نحو انجام خواهید داد؟انجام دادن دوباره این کار سخت است؛ شما به یک فسیل خیلی خوب نیاز دارید تا بتوانید چنین بمبی را منفجر کنید. شما نخواهید توانست چنین کارهایی را با ابزار متوسط انجام دهید. آیا اگر در نهایت مشخص شود که این یک لمور است، شما آن را میپذیرید؟بله، چون به این ترتیب میتوانید روی این که این، گونه نخستینی است که 47 میلیون سال پیش میزیسته تمرکز کنید. به عقیده من این نمونه در خود این پیام را داشت که ما نیاکانی بسیار قدیمتر از زمان حال داشتیم که فقط در آفریقا نمیزیستهاند. به نظر من این کار خوبی است که این پیام را به گوش مردم کوچه و خیابان برسانیم، حتی اگر در نهایت مشخص شود که این یک لمور بوده، هرچند که من در حال حاضر چنین چیزی را نمیپذیرم. ولی حتی اگر این مسئله هم ثابت شود، ما توانستهایم از این پیام رمزگشایی کنیم که نخستینیان سالیان سال پیش از این هم میزیستهاند. و از این پس هم خواهند ماند. این خوب است که مردم در خیابانها در مورد تکامل نخستینیان حرف میزنند؛ ولی در سوی دیگر، شما این واقعیت را نادیده گرفتهاید که هم اکنون نیز قائلین به داستان آفرینش از مقاله شما به عنوان سلاحی برای مقابله با زیستشناسان تکاملی استفاده میکنند.بله، این مشکل وجود دارد. ما این کار را به این ترتیب انجام دادیم و مسلما به خاطر آن مورد انتقاد واقع میشویم. ولی اکنون این کار انجام شده و دیگر نمیشود کاری کرد. آیا شما از میزان نظارت ویراستاران شبکه طبیعت بر روی متنهایتان راضی بودید؟بعضی از تبلیغات زیادهروی بود. عباراتی مانند: «بزرگترین کشف در 47 میلیون سال... این همه چیز را عوض میکند». اوضاع کاملا از کنترل ما خارج شده بود، ولی با کنفرانس مطبوعاتی مشکل حل شد. ما میتوانستیم بعضی از چیزها را در کنفرانس مطبوعاتی کنترل کنیم، ولی بعد همه چیز تغییر کرد. مسئله دیگر بزرگتر از آن چیزی شده بود که بتوان کنترل کرد. این امر کنفرانس بعدی شما را سختتر نخواهد کرد؟من هیچ وقت به کنفرانسها نمیروم. خیلی خستهکنندهاند، سخنرانیهایی که توجه مرا به خود جلب کنند، خیلی کم هستند. ولی اینها معمولا جایی هستند که دانشمندان کارهای مقدماتی خود را ارائه میکنند.من معمولا این کار را انجام نمیدهم. این کنفرانسها برای من فقط سه یا چهار روز غیر مفیدند و من ترجیح میدهم که مقالهها رابخوانم. همایشهای علمی برای من هیچ خروجی مفیدی ندارند. نظریه شما، که جانورانی مانند آیدا، از اجداد میمونها و انسانها هستند، همان نظریه پالهآنتولوژیست دانشگاه میشیگان، فیل گینگریچ است. آیا او به همین دلیل به گروه تحقیقی شما پیوست؟هنگامی که از او خواستم که به گروه ما بپیوندد نمیدانستم که این نظریه او بود. من ابتدا با ویگارت ونکونیگسوالد قرارداد بستم. و هنگامی که ما در رابطه با آن بحث میکردیم، او گفت: «اتفاقا فیل گینگریچ اینجا است و ما میتوانیم از او هم بخواهیم که به ما بپیوندد». ولی فیل در جریان فرایند تشریح استخوانهای آرنج نبود، چیزی که راهنمای خیلی خوبی برای ما بود (که بپذیریم که آیدا به هاپلرهین نزدیکتر است). در مقاله منتشر شده در پلاس، شما به شانه دندانها و پنجهها اشاره کرده بودید. حال آیا از این پس شما میخواهید در تحلیلهای خود روی استخوانهای آرنج تمرکز کنید؟ پا، گوش داخلی و دندانهای پیشین هم شاید بتوانند چیزهایی را به ما بگویند. صفحه ب (نیمه دیگر فسیل بدن آیدا در وایومینگ) که شامل گوش داخلی و پاها میشود، مرکز تمرکز اصلی ما برای کار خواهد بود و تا یک سال دیگر، کار تحقیق بر روی آن و انتشار مقالهای از آن به اتمام خواهد رسید. در کتاب، برنامههای تلویزیونی و مصاحبههای مطبوعاتی ادعاهایی مطرح میشود که بعضی از آنها در مقاله منتشر شده در نشریات علمی نیامدهاند. شما چه پاسخی برای منتقدانی دارید که اعتقاد دارند رویکرد شما فرایند علمی را منحرف میکند؟به نظر من بحث در مورد هاپلرهینها (میمونها، بوزینهها و انسانها) و استرپسیرهینها (زیرمجموعهای از نخستینیان که شامل لمورها میشوند) نمیتواند برای عموم مردم چندان قابل درک باشد. شما مجبور خواهید بود که بحث را ساده کنید و به صورت کلماتی قابل فهمتر ارائه کنید. درست است که به این ترتیب شما بخشی از مقولات علمی آن را حذف میکنید، ولی به نظر من پیامی که ارائه میشود تا حد بسیار زیادی با آن مشابهت خواهد داشت، هم علمی خواهد بود و هم عامهپسند. نظریههای رقیب زیادی در مورد این که نخستینیان اولیه تا چه حدی با هم مشابهت داشتند، وجود دارند. شما با استفاده از چه چیزی میخواهید دیگر زیستشناسان را قانع کنید که آیدا به اجداد هاپلرهینها نزدیکتر است تا استرپسیرهینها؟بازسازی سه بعدی پاها. هنگامی که ما این کار را انجام دهیم، این مساله کاملا روشن خواهد شد. در تابستان امسال و با استفاده از مدلهای سه بعدی جدید از کل ساختار بدن این حیوان، این مساله کاملا حل خواهد شد. در مرحله کنونی فقط برای سر این حیوان سی.تی.اسکن انجام شده است.کار دیگری که هم اکنون همکارانم در حال انجام آن هستند، اسکن کردن صفحه ب است. ما یک مدلسازی سه بعدی از استخوانهای گوش حیوان انجام میدهیم، این استخوانها در هاپلرهینها و استرپسیرهینها به کلی متفاوتند. به احتمال زیاد این دو کار در سال جاری به اتمام میرسند. فکر میکنم که با این دو ساختار بتوانیم به بحثهای زیادی پاسخ بدهیم. پژوهشگران بیرون از گروه شما چه زمانی قادر خواهند بود خودشان این فسیل را مورد آزمایش قرار دهند؟در حال حاضر ما در حال بحث در مورد دو مقاله متفاوت با پژوهشگران جدید هستیم. معمولا راه دستیابی به نمونههای خوب و مناسب در پالهآنتولوژی (شاخهای از زمینشناسی که بر روی فسیلهای دورههای مختلف زمینشناختی تحقیق میکند) از ارتباط و تماس با پژوهشگرانی که روی آن کار میکنند و پیشنهاد همکاری دادن به آنها میگذرد. کاری که به طور همزمان انجام دادهایم، قرار دادن قالبهایی در موزه تاریخ طبیعی امریکا در نیویورک و موزه تاریخ طبیعی لندن است، و قصد داریم تا یک قالب را نیز در انستیتوی تاریخ طبیعی سنکنبرگ در فرانکفورت قرار دهیم. در نتیجه، پژوهش بر روی مورفولوژی بیرونی این نمونه از روی قالبها در چند ماه آینده امکان پذیر خواهد شد.ولی البته نمیخواهیم پیش از این که نتایج را منتشر کنیم، اطلاعات سی.تی.اسکن را در دسترس قرار دهیم. این اطلاعات تا چند سال، منبع اطلاعاتی ما خواهند بود. آیا فکر میکنید هیچ مسئولیت اخلاقی دارید که به دانشمندان اجازه دهید تا نتایج تحقیقات علمی جدید را پیش از انتشار آنها بررسی کنند و بدین ترتیب بتوانند برای پاسخگویی به رسانهها آماده شوند؟نه. نه! کاری که ما انجام دادیم، این بود که همزمان با انتشار مقاله علمی، داستانمان را نیز به صورتی عامهپسند در رسانهها تعریف کنیم و فکر نمیکنم که این کار غیرقانونی باشد. اگر ادعاهای تکاملی مطرح کنید که مجبور شوید در زمان انتشار مقالههای بعدی آنها را اصلاح کنید، آیا این کار بهانه به دست طرفداران داستان آفرینش نخواهد داد؟ما نمیتوانیم فقط به این دلیل که ممکن است در آینده این داستان تغییر داشته باشد، چندین سال برای تعریف کردن داستانمان صبر کنیم. این علم است. تکامل گونههای برتر چیزی است که بسیار سیال و غیر قطعی است. در ده تا پانزده سال آینده نمودار چرخه تکامل متفاوت از آن چیزی کشیده خواهد شد که ما امروزه آن را میکشیم؛ من از این بابت مطمئنم. ولی هیچ گاه سخت نخواهد بود که بگوییم که این یک نمونه خیلی مهم است. آیا شما پیش از انتشار مقاله در PLoS ONE مقاله خود را به هیچ نشریه علمی دیگری ارائه کرده بودید؟نه. فیل گینگریچ در زمان انتشار مقاله قبلی خود در ماه فوریه تجربه خیلی خوبی با پلاس داشت؛ به همین دلیل پیشنهاد کرد که مقاله را به پلاس ارائه کنیم. این که تمام عناصر رسانهای را در کنار هم قرار دهید، تا چه حد اهمیت داشت؟البته اگر شما این کار را انجام دهید، موفقیت بیشتریف در انتظار شما خواهد بود. شبکه طبیعت میخواست که برنامه در روز یادبود پخش شود. ما تا یک هفته پیش از پخش برنامه نمیدانستیم که چاپ مقاله در مجله میتواند با آن همزمان باشد. من فکر میکردم که مجبور خواهیم بود در برنامه اشاره کنیم که مقاله در حال چاپ است. ولی مسئولین بخش فنی نشریه پلاس گفتند که میتوانند کاری کنند که نشریه همزمان با پخش برنامه منتشر شود. در بعضی جاها گفته شده که برای انتشار این مقاله به مجله فشار وارد شده بود. این درست نیست. ولی اندکی اعمال فشار برای همزمانی چاپ مقاله و پخش برنامه انجام شده بود.درست است که در نهایت، زمان بندی همه چیز کاملا درست از آب در آمد، ولی باور کنید که این فقط شانس بود و ما برنامهای برای آن نداشتیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 681]