واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - گویا دیکتاتوری به عنوان یک سنت به سرنوشت اعراب سنجاق شده و جهان عرب را در قبال دموکراسی واکسینه کرده است سارا معصومی پاییز، فصل پر سر و صدایی برای دموکراسی در جهان عرب بود. بحرین، مصر و اردن هر کدام انتخابات جنجالی را پشت سرگذاشتند.اتنخابات در مصر در حالی برگزار شد که ناظران بین المللی از نظارت بر روند برگزاری و شمارش آرا محروم ماندند. خاندان مبارک برای بقای در قدرت حتی تعارف را با آمریکا در قالب دوست استراتژیک خود هم به حاشیه راندند و تاکید کردند که احدی حق دخالت در مسائل داخلی مصر را ندارد.خاورمیانه این روزها به واسطه افشاگری های مورد ادعای ویکی لیکس به انباری از باروت می ماند. گویا دولتمردان جهان عرب نه تنها برای هموطنان خود تعیین تکلیف می کنند بلکه بازی با همسایگان را هم در دو پرده عیان و خفا ادامه می دهند. در این فضا سخن گفتن از دموکراسی و دموکراسی خواهی برای جهان عربی که بسیاری از مردمان آن رنگ برگ رای را هم به چشم ندیده اند به طنزی سیاسی بیشتر می ماند. اکنومیست در تازه ترین نگاه خود به این فضا، چرایی خو کردن اعراب به قدرت تک صدایی را ریشه یابی می کند. جهان عرب در چند ماه گذشته چند بار شاهد برگزاری انتخابات بود. در جریان این انتخابات بود که عراق نسبتا سر و سامان گرفت. سر و سامان گرفتنی که پس از چندین ماه وقفه رخ داد. انتخابات در ماه مارس برگزار شد اما قریب به هفت ماه طول کشید تا طرفین درگیر در این انتخابات بتوانند بر سر تقسیم قدرت با هم به توافق برسند. با این همه به نظر نمی رسد که این توافق هم مولود دموکراسی تمام عیاری برای عراق و عراقی ها باشد. در چند سال گذشته ما شاهد برگزاری انتخابات در کشورهایی مانند الجزیره،کویت،لبنان ، مراکش ،تونس و یمن هم بوده ایم. کشورهایی که برگزاری انتخابات را تمرین دموکراسی می دانند اما نتیجه در تمام آنها یک امر واحد بوده است: جاودانه شدن مردانی که همیشه حرف نخست را در این کشورها می زدند، سرکوب اپوزیسیون آن هم به مدرن ترین شکل ممکن ،تنزل جایگاه دموکراسی بین المللی و البته خیمه شب بازی با صندوق و آرای مردم آن هم به صورتی که دیگر تفاوتی میان کشورهایی که انتخابات را برگزار می کنند و آنها که از خیر آن گذشته اند مانند عربستان سعودی باقی نماند. دو دهه از پایان جنگ سرد که موجی از دموکراسی خواهی را در جهان به راه انداخت و یک دهه پس از زمانی که جورج بوش برای پاگرفتن دموکراسی در جهان عرب دعا کرد! می گذرد. با این همه به نظر می رسد که اعراب در برابر این موج واکسینه شده اند. بیست و دو کشور عضو اتحادیه عرب هستند و در این میان تنها می توان سه کشور را به نوعی دموکراتیک خواند. البته همین سه کشور هم تخطی هایی از اصول و استانداردهای بین المللی دارند. داستان عراق اما با روایت بسیاری از کشورهای عربی فاصله گرفته است. گویا عراق به نوعی از قدرت تک حزبی فاصله می گیرد و به نوعی توافق میان فرقه ها و احزاب متفاوت در تعیین مشی این کشور تاثیرگذار می شود . لبنان را همگان در جهان عرب نماد جامعه باز و پویا می دانند. البته کم هم نیستند کسانی که ادعا می کنند قدرت در لبنان میان چند خانواده و سیستم سیاسی قدرتمند دست به دست می شود . فلسطینی ها هم در سال 2006 میلادی در انتخاباتی آزادانه که صحت و سقم آن را غربی ها هم تایید کردند، شرکت و محبوب سیاسی خود را انتخاب کردند. برنده این بازی سیاسی اما حماس بود که از حضور در قدرت محروم ماند.تمامی کشورهای عربی این روزها نوعی از قانونمندی را وارد ساختار سیاسی خود کرده اند. هر چند بسیاری از این سیستم های قضایی در عمل دست اجرایی ندارند و مانند عربستان سعودی تنها یک نفر است که سخن می گوید و سخن او حکم است . در برخی از این دیکتاتوری ها ، مردم گرایی جای بیشتری دارد . مراکش به عنوان نمونه یکی از این موارد معدود است که فضایی را برای تحقیق و تفحص باز گذاشته است. برخی مانند کویت هم انتنخابات پارلمانی را کلید زده اند اما همچنان خانواده سلطنتی است که در خصوص استراتژی های کلان تصمیم گیری می کند . در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس هم اندک اندک سنت گوش دادن به سخنان عامه جاباز می کند .اما در تمامی این کشورها زمانی که سخن از دموکراسی به میان می آید ،دولتمردانی که کرسی قدرت را از پدر به ارث برده اند گمان می کنند که فضای باز سیاسی روزی آنها را از همین کرسی به پایین خواهد کشید . واژه گانی مانند جمهوری خواه و سلطنت طلب برای جهان عرب چندان تفاوتی نمی کند. اعراب هرکدام از این شیوه های حکومتی را که پیاده کنند، با دیگری توفیری نخواهد داشت . در جهانی که رای مردم بر زندگی تک تک سیاستمداران در قدرت تاثیرگذار است، اتحادیه عرب بیشتر به کلوبی برای دیکتاتورها می ماند . حتی زمانی که سخن از اصلاحات دموکراتیک به میان می آید باز هم اعراب سانت به سانت پیش می روند.برگزاری انتخابات یا صدور مجوز برای احزاب هم تنها پنجره ای است که رو به جهان خارج و منتقدان باز می شود تا دهان نهادهای دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی شهروندان را ببندد. برای اثبات این سخنان نیاز نیست به چند سال پیش بازگردیم. دم دست ترین موارد همین انتخابات مصر است و پیروزی چندباره حزب حاکم. پیش از این انتخابات 75 درصد از پارلمان در اختیار حزب حاکم بود و اکنون پس از برگزاری نخستین دور ، نود و پنج درصد کرسی های پارلمان به حزب حاکمی رسید که حسنی مبارک در جامه رئیس جمهوری در راس آن ایستاده است . در موشکافی این حد از دیکتاتوری و خودکامه گی در جهان عرب بسیار سخن گفته می شود. برخی تحلیل گران غربی تقصیر را بر گردن اسلام می اندازند و برخی سنت جاری در جهان عرب را مادر این نوع سیاست ورزی می دانند. نفت هم موهبتی است که تحلیل گران آن را عامل ثروتمند بودن کشورهای عربی می دانند. ثروتی که عامه مردم را در رفاه اقتصادی نگاه می دارد و مطالبه های اجتماعی و سیاسی را بی معنا می کند . کم نیستند کسانی که تاریخ را مقصر این تن دادن اعراب به دیکتاتوری می دانند. بسیاری از کشورهای عربی استعمازده گی را تجربه کرده اند و بر همین اساس تمام هم و غم خود را بر بازسازی کشور و مدرن کردن آن گذاشته اند و چندان به شرکت مردم در امور سیاسی اهمیت نمی دهند. در تقسیم تقصر برخی گناه را بر گردن جغرافیایی سیاسی می اندازند و ادعا می کنند که رهبران عرب مبازره با اسرائیل را بهانه ای می کنند تا دهان منتقدان داخلی را بسته نگاه دارند . نقش آمریکا هم نباید فراموش شود چرا که سران واشنگتن از دیکتاتوری اعراب حمایت می کنند تا تضمینی باشد بر استفاده از دریای نفت این کشورها. نتیجه نظرسنجی هایی که در جهان عرب انجام می شود نشان از میل شهروندان به واژه گانی مانند دموکراسی دارد . اما پرسش اینجاست که اعراب دموکراسی را در چه معنا می کنند؟ حسنی مبارک مصری یک بار ارتش این کشور را نماد دموکراسی خواند. وی در توجیه ادعای خود گفت: یک فرمانده در ارتش ما پیش از صدور فرمان با معاون خود بحث و تبادل نظر می کند. با این تعریف اگر آقای مبارک مصر را کشوری دموکرات بخواند هم جای تعجب ندارد . تقصیر را بر گردن اسلام انداختن در حقیقت به بیراهه رفتن است . گروه هایی مانند سلفی ها هستند که حکومت یک فرد بر دیگران را رد می کنند. علاوه بر این در اندونزی و ترکیه هم اسلام گرایان در راس قدرت هستند اما الگویی از دموکراسی در این کشورها هم اجرا می شود .در این میان برخی لیبرال های عرب هم هستند که نوعی از دیکتاتوری را به حکومت های دموکرات ناشناخته ترجیح می دهند . در تفسیر بقای طولانی دیکتاتوری در جهان عرب تکیه کردن بر مولفه هایی مانند نفت و کمک های خارجی قابل پذیرش تر است. حتی کشورهای غیرعربی مانند روسیه و ونزوئلا هم که منابع نفتی هنگفتی در اختیار دارند ، به سیستم تک صدایی در قدرت روی می اورند . در این کشورها مردم از حدی از رفاه اجتماعی برخوردار هستند که ترجیح می دهند با تغییر قدرت و دست به دست کردن آن این ثبات را بر هم نزنند. اما عادت شاید حرف آخر را در توجیه خو کردن شهروندان عرب به تک صدایی در کشورهایشان می زند. بسیاری از مردم به زخم های ناشی از دیکتاتوری بر پیکره سرنوشت خود به عنوان حقیقتی غیرقابل تغییر خو کرده اند. در فضای انتخاباتی مصر در کوچه و خیابان های قاهره که قدم می زدید ، می شنیدید که مردم در مذمت این میزان تبلیغات و هیاهوهای سیاسی زمزمه می کردند: یک نسل قبل اوضاع آرام تر بود چر که تنها یک نفر در انتخابات کاندید می شد و تکلیف ما هم هویدا بود:رای دادن به همان یک نفر./س
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]