واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
دانلود ورودم به بینالحرمین همراه شد با یک کاروانی از ترکیه. من چیزی از نوحهشان نمیفهمیدم. اِلا ابلفضل، قارداش، لبیک یاحسین.. علی الظاهر آمدهاند برای وداع. مداح یکدفعه چیزی گفت که همه فریاد کشیدند. اما من فقط قارداش را فهمیدم. شاید روضه وداع حسین با عباس بود. نمیدانم... کاروان، حالِ بینالحرمین را عوض کرده. همه گوشی به دست فیلم میگیرند از احوال آنها. از بس سوز دارد نوحهشان. با آنها وارد حرم شدم. بدون بازرسی. کسی کاروان را بازرسی نمیکند. محافظان همه، بیاختیار گریه میکنند. آخر اصلا عباس را چه نیاز به حفاظت! چرا اساعه ادب میکنم من! مگر کسی میتواند مدعی حفاظت از علمدار کربلا باشد؟! علمدار کربلا خود محافظ خیمه حسین است و نگهبان ناموس علی. کمی آن طرفتر شیعیان پاکستانی سینه میزدند. محکم و به سبک خودشان. چیزی نمیفهمم جز زینب، عباس و حسین... ایرانیها نگاهشان میکردند و اشک میریختند. بدون آنکه چیزی از زبانشان بفهمند. چند آفریقایی نزدیک میشوند. برخلاف پاکستانیها آرام و با طمانینه بر سینه میزنند. مداح پاکستانی آرام آرم لحنش را تغییر میدهد. یحتمل میخواهد روضه بخواند. سینهزنی قطع میشود. مداح تند تند چیزهایی میگوید و بقیه اشک میریزند. ناگهان محکم میزند بر صورتش! یک ایرانی هم میزند! ای وای! آخر مگر تو میفهمی او چه میگوید؟! حتما نه. اما چندباره میزند. آخر چرا؟! یحتمل فکر میکند مداح دارد روضه زینب را میخواند در بالای تل... او می دوید و من می دویدم او می برید و من می بریدم اینجا تنها نقطهایست در عالم که زبان نمیخواهد، مترجم نمیخواهد، دیکشنری نمیخواهد تا بفهمی چرا هندیها میزنند بر سر وصورتشان یا چرا ترکها اشک میریزند. اینجا فقط بگو حسین، زینب، عباس. همین سه واژه بس است تا تو با شیعه کشمیری، هندی و ترک ساعتها بنشینی و اشک بریزی بیآنکه کلمهای بدانید از زبان هم. اگرچه هرکه با پرچم کشور خودش آمده بینالحرمین لکن همه زیر پرچم حسیناند و در حفاظت عباس. دهکده جهانی یا نظم نوین جهانی یعنی همین که من با شیعهی روسی بنشینم پای روضه پاکستانی اشک بریزم و شیعه فرانسوی چشمهایش خیس شود و زائر ایرانی محکم بزند بر صورتش، بیآنکه چیزی بفهمیم از روضه پاکستانی، جز حسین، عباس، زینب... منبع: جام جم آنلاین
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود شنبه ساعت ۴ ببخشید که دیر رسیدم ولی دوستت دارم حسین همین منبع جام جم آنلاین لینک را کپی کنید یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 09 52
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب پیادهروی را شروع کردیم همزمان شد با گروهی چند نفره از دزفول که راه میرفتند و نوحه میخوانند عمه سادات بیقراره پشتسر گروهی هندی هم رسیدند به ما فقط میگفتند لبیک یاحسین گروه دزفولی هم همنوا شدند با آنها شب را در کوچه
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود چند دقیقهای دیگر تا مرز نمانده از صبح فکرم درگیر یک پیام است خانمدکتر خادمیان برایم نوشت اگر میخواهی بری کربلا برگشتی یک جور دیگر باش وگرنه میخوره تو ذوقت دوباره مردد شدم دنبال راهیام که رضا و زهرهخانم را بپیچونم و برگ
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود ۶-۷ساعت سفر با ون همهجایمان را خشک کرد کمری نماند دیگر ظهر در اولین موکب عراقی ناهار خوردیم و ایضا چای عراقی سیاه است و بدمزه بعدازظهر رسیدیم قبرستان وادیالسلام عجب قبرستانی بزرگترین در دنیا با معماری زیبای قبرها روایت
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا عجیب مرا یاد دوکوهه میاندازد با آن صحبگاهش با صدای حاج منصور و سکوت شبانهاش در قبرهای گردان تخریب و بلندای ساختمان نیمه خرابه گردان کمیل و مقداد و عمار چند روزی که اینجا باشی دلت نمیآید دل بکنی از این مرز اینجا مرز است
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا موکبها تنوع اسمی فراوانی دارند عکس ما ایرانیها که همه هییتها حسینیهها و خیابانها یا میادین را نهایتا به نام چندتن از ائمه کردهایم فیالمثال خیابان امام حسین یا حسینیه سیدالشهدا و اینجا بسیاری از موکبهای به نام اص
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود روز شلوغی بود امروز با دادمان و رامین هر ۵موکب زاهدان را سر زدیم موکب آخر مسجدقدس بود مسجدی نیمهساخته در محله فقیرنشین بلوار رسالت اما مردم محله بادست خالی آمادهاش کرده بودند برای زائران میانسالی قدکوتاه آمد استقبالمان رامی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز عجیب پایم گرفت درد شدید امانم را بریده به زور راه میروم ماساژ هم کار ساز نیست از برنامه افتادم عقب نشستم یادداشتهایم را سروسامان دادم رفتم نمایشگاه شهدای الحشدالشعبی عجیب این بسیج مردمی عراق شبیهاند به بسیجیهای خود