واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
دانلود اینجا موکبها تنوع اسمی فراوانی دارند. عکس ما ایرانیها که همه هییتها، حسینیهها و خیابانها یا میادین را نهایتا به نام چندتن از ائمه کردهایم! فیالمثال خیابان امام حسین یا حسینیه سیدالشهدا و... اینجا بسیاری از موکبهای به نام اصحاب امام یا پیامبر است. موکب میثم تمار، موکب مقداد بن اسود، موکب انس بن حارث، موکب حبیب بن مظاهر، موکب زهیر بن القین و... موکبی هم دیدم به نام دموعالرقیه. یعنی اشکهای رقیه. طریقالحرار و احرار حسین هم نامهای زیبای برخی موکبها بود. اما در بین اینها، عراقیها علاقه بسیاری دارند به مختار ثقفی. آن هم با عکس فریبرزعربنیا! بگردی کیسان ابوعمره را هم خواهی دید! با عکس رضا رویگری! کلا عراقیها به آثار تجسمی و عینی علاقه بسیار دارند. یعنی میلشان به تجسم هرچیز است. شاید برای ما خندهدار باشد. یعنی در تهران اگر کسی هم هییتی به نام حضرت مختار ثقفی داشته باشد عمرا عکس بازیگر این نقش را بالای سر حسینیهاش بزند. اما عراقی ما علاقه شدیدی به عینیتبخشی به هرچیزی دارند. از این باب است که میلشان به تمثال ائمه بسیار است. اهل تصور کردن نیستند، دوست دارند هرچیزی برایشان عینیتیافته باشد. اما سلیقه خوبی ندارند. نه در خطاطی و نه در هنرهای تجسمی و گرافیکی. این را میشود از مجسمهها، تمثال ائمه یا بنرهای موکبها فهمید. بگذریم، که انقدر تب و لرز دارم که روی پایم به زور بند میشوم و حوصلهای برای نوشتن ندارم. بدن درد، حالت تهوع و درد سینوسها تقریبا ناامیدم کرده از رسیدن به سر قرار. قرار را باید به وقتش رسید. بعدش دیگر قضاست! امروز در مسیر رسیدم به چادری برای دانشگاهآزاد تهران. دو جوان آفریقایی برگهای را گذاشتند جلویم. مسلط بودن به زبان فارسی. علیالظاهر در ایران دانشجو هستند. نگاهی به برگه کردم، نوشته بود «عهدنامهی یاران خاص با امامزمان» لیست کرده بود از کارهایی که دیگر نکنم؛ دیگر غیبت نکنم، دیگر چشمانم هرزه نرود، دیگر دروغ نگویم و دهها دیگر دیگر. جوان آفریقایی به من و یک زائر پاکستانی گفت اگر میتوانید متعهد باشید، پای عهدنامه را امضا و بیعت کنید و برگه را ببرید. چندبار بندهای عهدنامه را خواندم؛ یک به یک. اما هرچه فکر کردم دستم به امضا نرفت. اما زائر پاکستانی امضا کرد و رفت... یاد پیام دکتر خادمیان افتادم: «اگر میخواهی بری کربلا برگشتی یک جور دیگر باش، وگرنه میخوره تو ذوقت!» منبع: جام جم آنلاین
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز عجیب پایم گرفت درد شدید امانم را بریده به زور راه میروم ماساژ هم کار ساز نیست از برنامه افتادم عقب نشستم یادداشتهایم را سروسامان دادم رفتم نمایشگاه شهدای الحشدالشعبی عجیب این بسیج مردمی عراق شبیهاند به بسیجیهای خود
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود چند دقیقهای دیگر تا مرز نمانده از صبح فکرم درگیر یک پیام است خانمدکتر خادمیان برایم نوشت اگر میخواهی بری کربلا برگشتی یک جور دیگر باش وگرنه میخوره تو ذوقت دوباره مردد شدم دنبال راهیام که رضا و زهرهخانم را بپیچونم و برگ
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب پیادهروی را شروع کردیم همزمان شد با گروهی چند نفره از دزفول که راه میرفتند و نوحه میخوانند عمه سادات بیقراره پشتسر گروهی هندی هم رسیدند به ما فقط میگفتند لبیک یاحسین گروه دزفولی هم همنوا شدند با آنها شب را در کوچه
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز کلا با دادمان بودیم با شاسی بلند سپاه سری به موکب زندان زدیم رامین زندان شهر را هم کرده موکب و زندانیان را خادم زائر زندانیست در مرکز زاهدان برای زندانیان رهباز یعنی کسانی که صبح در بیرون زندان مشغولند به کار و شب بر
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا عجیب مرا یاد دوکوهه میاندازد با آن صحبگاهش با صدای حاج منصور و سکوت شبانهاش در قبرهای گردان تخریب و بلندای ساختمان نیمه خرابه گردان کمیل و مقداد و عمار چند روزی که اینجا باشی دلت نمیآید دل بکنی از این مرز اینجا مرز است
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود ۶-۷ساعت سفر با ون همهجایمان را خشک کرد کمری نماند دیگر ظهر در اولین موکب عراقی ناهار خوردیم و ایضا چای عراقی سیاه است و بدمزه بعدازظهر رسیدیم قبرستان وادیالسلام عجب قبرستانی بزرگترین در دنیا با معماری زیبای قبرها روایت
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود روز شلوغی بود امروز با دادمان و رامین هر ۵موکب زاهدان را سر زدیم موکب آخر مسجدقدس بود مسجدی نیمهساخته در محله فقیرنشین بلوار رسالت اما مردم محله بادست خالی آمادهاش کرده بودند برای زائران میانسالی قدکوتاه آمد استقبالمان رامی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا دو چیزش خیلی حال میدهد یکی چای که هرلحظه بخواهی دم دستت است و دیگری نماز شکسته حیف که اسباب دود صلواتی نیست واقعا که این یک قلم جامانده و ایضا نمیدانم چه اصراری دارند برادران عراقی در استفاده آفتابه به جای شیلنگ آن هم می
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب در موکب کمی سرماخوردم از بس کولر زیاد بود کلا عراقیها در همه چیز افراط میکنند مثلا قهوه تلخ را تلخ تلخ میخورند یا که چای را سیاه سیاه میخورند یا شیرینی را شیرین شیرین میخورند یا در وقت گرما کولر و پنکه را تا آخر زیاد م