تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830037491




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دلنوشته کارگردان "بانو قدس ایران" برای کارگردان "به وقت شام"


واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: دلنوشته کارگردان "بانو قدس ایران" برای کارگردان "به وقت شام"
دلنوشته کارگردان "بانو قدس ایران" برای کارگردان "به وقت شام"

مصطفی رزاق کریمی برای ابراهیم حاتمی‌کیا یادداشتی نوشت و با او همراهی کرد. به گزارش ایلنا، متن دلنوشته مصطفی رزاق کریمی برای ابراهیم حاتمی‌کیا که برای خبرگزاری ایلنا ارسال شده، به شرح زیر است: 1. 1990 میلادیOpern Kinoروز-داخلی سالن سینمایی اپرن کینوی اتریش هفته نمایش فیلم‌های ایرانی در اتریش است. فیلم‌های زیادی از فیلمسازان مختلف ایران به نمایش درآمده یا خواهد آمد. این سانس قرار است فیلم مهاجر به نمایش درآید. فیلمی از یک فیلمساز جوان ...فیلمی درباره دفاع مقدس ... دیده‌بان جوان، نگران است. من هم نگرانی‌هایی دارم. او را دلداری داده و دعوت می‌کنم تا در کنار مردم به تماشای فیلمش بنشیند. من هم بیرون می‌روم تا فضای حاشیه‌ای را جمع کنم. فیلم با خوبی و خوشی نمایشش به پایان می‌رسد و استقبال تماشاگران از مهاجر هم فیلمساز جوان و جسور و معتقد را سر شوق می‌آورد هم من را که با پایان نمایش خیالم آسوده شده بود. اولین آشنایی ما در این سالن و این نمایش شکل گرفت. 2- شب- خارجی- درکنار دره‌ای در حاشیه شهر براتیسلاوا  1993 میلادی شب سردی بود. حدود 15 درجه زیر صفر ... کاروان‌ها و ماشین‌ها همه کنار هم منظم ایستاده بودند و درهایشان قفل بود. من در محوطه قدم می‌زدم و برنامه‌های فردا را برای خودم مرور می‌کردم. صدای مدیر تولید اسلواک از طریق بی‌سیم به گوشم رسید: "آقای کریمی، ابراهیم کجاست؟" بی‌اختیار دلشوره گرفتم ... نگران که نکند اتفاقی رخ داده است. دقایقی دنبال ابراهیم گشتم. بار دیگر بیسیم من صدا کرد. مدیر تولید گفت پیدایش کردم. رفتم و رسیدم . مدیر تولید گفت ابراهیم بین دو کاروان دارد با خودش حرف می‌زند.  پارچه‌ای ساده روی زمین سنگلاخ پهن بود و او در حال خواندن نماز .. به مدیر تولید گفتم نگران نباش. او مشغول عبادت و خواندن نماز است دور از هیاهو ... دیگر از اعتراض و جدیت و نگاه‌های عمیقش خبری نبود. بین آن دو کاروان دلی رئوف بود و قلبی مهربان و بنده‌ای عاشق که با خدایش راز و نیاز می‌کرد. آن شب و تمام شب‌های تولید خاکستر سبز و در هر فرصت و گفتگویی ابراهیم فقط از جنگ می‌گفت و هشت سال دفاع مقدس ... از رشادت‌ها و قهرمانان جنگ .... او به راستی شیفته آن قهرمانان بود. 3- شب- داخلی- کتابخانه شخصی من 2018 میلادی مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در حال برگزاری است. خیلی حوصله حضور در چنین مراسمی را ندارم. در کتابخانه مشغول تماشای مراسم از طریق تلویزیون هستم. مجری نام حاتمی‌کیا را می‌خواند تا جایزه بهترین کارگردان جشنواره را به او اهدا کنند. دیده‌بان روی صحنه می‌آید. از خیلی‌ها تشکر می‌کند و بعد لب به شکایت و گله بازمی‌کند. دیده‌بان می‌آشوبد. شبیه این شوریدن‌اش را بارها دیده‌ام ... حین تولید "خاکستر سبز" و حتی سال‌های بعد از آن ... دیده‌بان خیلی ناراحت است و بغضی پنهان دارد. گله می‌کند. شکایت عده‌ای را به خدا می‌برد. خیلی‌ها از شنیدن کلمات و جملات دیده‌بان متعجب می‌شوند اما برای من خلاصه آقای دیده‌بان همین سه سکانس است. تلفیقی از اعتقاد و عشق و جسارت و اعتراض دیده‌بان مثل همه فیلمسازان دنیا فیلم موفق و ناموفق دارد اما هیچگاه در فیلم‌هایش دو عنصر جسارت و اعتراض را نادیده نگرفته است. او هم دچار سانسور شده .. او هم فیلم توقیفی دارد .. او هم اکران بد داشته او هم دستمزد پایین گرفته اما ... اما دیده‌بان برای من دیده‌بان است. او هنوز از فراز برجک مراقب است. می‌بیند ... و البته اعتراض می‌کند .. تصویر می‌کند ... ابراهیم برای من هنوز مطرح‌ترین دیده‌بان سینمای ارزشی است. برادرم ... دوستم ... من گلایه و اعتراض و جسارتت را به جان می‌خرم. و هنوز می‌ستایم دیده‌بانی‌ات را ... با احترام دوست و برادر قدیمی‌ات "مصطفی رزاق کریمی"

۱۳۹۶/۱۱/۲۸ ۱۵:۳۳:۱۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن