تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1818733143
قصه یک معجزه دیگر در آوار کرمانشاه/ پدر پرهام: وقتی کژال را پیدا کردم دیدم خودش را سپر پرهام کرده بود
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قصه یک معجزه دیگر در آوار کرمانشاه/ پدر پرهام: وقتی کژال را پیدا کردم دیدم خودش را سپر پرهام کرده بود
پرهام و مادرش «کژال» برای ساعتی در یکی از روستاهای کوئیک زیر آوار بودند تا این که محمد آنها را زنده پیدا کرد و به تنهایی از زیر آوار نجات داد؛ تا این خانواده ٦ نفره سختی زندگی را در این روزها با هم تقسیم کنند. روزنامه شهروند نوشت : « ٨ روز پیش وقتی زمین غرید و زلزله ٧,٣ریشتری روی سر مردم کرمانشاه آوار شد، وقتی خانهها تکانتکان خوردند و دیوارها فروریختند و گریه و سوگواری جای شادی نشست، وقتی امید جایش را به ناامیدی داد، پدر پرهام با بیرون کشیدن همسر و پسر یک سال و هشت ماههاش از زیر آوار زندگی دوبارهای آغاز کرد. او هم به معجزه ایمان داشت و با وجود شوک و اضطراب آن شب وحشتناک از جستوجو ناامید نشد و بالاخره «پرهام» را در حالی که مادرش او را در آغوش گرفته بود، زنده پیدا کرد. پرهام و مادرش «کژال» برای ساعتی در یکی از روستاهای کوئیک زیر آوار بودند تا این که محمد آنها را زنده پیدا کرد و به تنهایی از زیر آوار نجات داد؛ تا این خانواده ٦ نفره سختی زندگی را در این روزها با هم تقسیم کنند. اهل کدام روستا هستی؟ کوئیک عزیز؛ یکی از روستاهای پایین دشت ذهاب. چند فرزند داری؟ آنیسا ١١ساله است. امسال به کلاس چهارم رفت. پارسا حدود ٨ سال دارد و کلاس دوم است. آخرین فرزندم هم پرهام است که ٤ ماه دیگر ٢ سالش تمام میشود. لحظهای که زلزله آمد، کجا بودی؟ من چند دقیقه قبل از زلزله به مغازه یکی از دوستانم رفته بودم. رضا معمولا همصحبت شبهای من بود. آن شب هم مثل همیشه صحبت گرم شده بود که زیر پایمان لرزید، خیلی کوتاه بود و حدود ساعت ٩:١٥ دقیقه بود. من به رضا گفتم که زمینلرزه بود، او هم تأیید کرد و بیتوجه به صحبتهایش ادامه داد. حدود نیمساعت بعد صدای مهیبی مثل غرش از دل زمین بلند شد، همه جا تکان میخورد، دیوارهای مغازه مثل پر کاه این طرف و آن طرف میرفت.
مدت زمانش درست یادم نیست اما کل دشت مثل پنبه بالا و پایین میشد. فکر کردم که قیامت شده، گرد و خاک هوا را پر کرده بود. همه جا تاریک بود و چشم چشم را نمیدید. برای لحظاتی انگار همه دشت ذهاب ساکت شده بود؛ هیچ صدایی نبود. رضا را دیدم که از ترس خشکش زده بود. من هم شوکه شده بودم، وقتی به خودم آمدم یکدفعه یاد بچه و زن و مادرم افتادم. آنها در خانه بودند، با دست به سر کوبیدم و دوان دوان به سمت خانه رفتم. از خانه ما تا مغازه ١٠٠متر فاصله است اما آن شب هر چه میدویدم به خانه نمیرسیدم؛ انگار راه چند برابر شده بود. بعدش چه شد؟ چهره پرهام یک لحظه از نظرم دور نمیشد. وقتی به خانه رسیدم، خشکم زد. سقف اتاقهای پشتی به کلی ویران شده بود. دیوار حیاط و خانه هم ریزش کرده بود و جرأت این که وارد خانه شوم را نداشتم. در میان گردوخاک و سیاهی شب، چیزی شبیه سایه را دیدم. خوب که دقت کردم، دیدم که آنیسا و پارسا کنار هم ایستادهاند؛ مثل مجسمه. کنار یکدیگر به خرابههای خیره شده بودند، تکان نمیخوردند. کمی آن طرفتر مادرم را دیدم که کلوخهای سقف و دیوار رویش را پوشانده بود. آنیسا و پارسا را سریع از میان خرابهها خارج کردم. یکی را با دست راست و دیگری را با دست چپ از زمین بلند کردم و به حیاط آوردم. بعد سراغ مادرم رفتم و او را روی دوشم گذاشتم، او را به بچههایم رساندم اما از پرهام و زنم خبری نبود. یعنی آنها زیر آوار بودند؟ برای یک لحظه دنیا روی سرم خراب شد. پرهام آخرین بچه من است؛ عزیز و دوستداشتنی، خیلی زیباست. در همان لحظات وقتی به نبود پرهام فکر میکردم، شانههایم میلرزید. از یک طرف نگران او بودم، از سوی دیگر به دنبال کژال میگشتم. مطمئن بودم که آنها با هم هستند. آخر پرهام فقط در آغوش مادرش میخوابید. شروع به جستوجو کردم. از آنیسا و پارسا پرسوجو کردم اما آنها چون صبح زود باید به مدرسه میرفتند، قبل از زلزله در اتاق خوابیده بودند.
پارسا به من گفت که پرهام با مادرش بوده. من ابتدا به طرف اتاق رفتم؛ اتاقی که بیشتر شبیه خرابه بود. همه آنجا را گشتم اما کسی آنجا نبود. بعد اتاق جلویی را جستوجو کردم اما از آنها خبری نبود. نمیخواستم ناامید شوم، با خودم فکر کردم که شاید کژال به آشپزخانه رفته باشد. به سرعت خودم را به آنجا رساندم. بلند پرهام و کژال را صدا میزدم اما هیچ پاسخی نمیشنیدم. درست یادم نیست اما هنوز ساعت ١١ نشده بود که همسرم را در وضع بدی پیدا کردم. بخشی از سقف روی او ریخته بود، اسمش را که صدا زدم، خودش را تکان داد. فهمیدم که زنده است. برای یک لحظه همه چیز برایم روشن شد؛ انگار دنیا دوباره روی خوشش را به من نشان داد، پیداکردن زنم همه سختی و بلاهایی که سرم آمده بود را از یادم برد.
تنها بودم، کسی نبود تا به من کمک کند؛ همه اهالی روستا وضعی مثل هم داشتند. نمیتوانستم منتظر کمک بمانم، باید کاری میکردم و زنم را نجات میدادم. به هر زحمتی بود آوارها را یکی پس از دیگری با احتیاط کنار زدم تا کژال از آوار آزاد شد و توانست از جایش تکان بخورد. وقتی به طرف من برگشت، دیدم که پرهام را محکم در آغوش خودش نگه داشته و بدنش را سپر کرده است تا به او آسیبی نرسید؛ وقتی این صحنه را دیدم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و به گریه افتادم. بعد از پیداشدن پرهام و همسرت چه کردی؟ وقتی خیالم از خانوادهام راحت شد، به کمک بقیه رفتم. تقریبا تا صبح همه جنازهها را بیرون کشیدیم و بعد هم آنها را با همان پتو و چادرهایی که بیرون آورده بودیم در گورستان میرصفی دفن کردیم. چند نفر از اهالی روستای شما در این زلزله کشته شدند؟ ٣٣ نفر از اهالی کوئیک عزیز در این زلزله کشته شدند. ٦ نفر هم در بیمارستانهای تهران، همدان و کرمانشاه بستری هستند. تعدادی از این افرادی که کشته شدند از اقوام من بودند. پسرداییام کشته شد. پسر عمویم همراه با دو تا از پسرهایش، مادر و خواهرش همگی در همین کوئیک عزیز زیر آوار جان دادند. چند وقت است که در این روستا ساکن هستی؟ من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همینجا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم «کژال» را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کردهای؟ حدود ١١سال پیش بود. همسرم از اقوام دور ما بود که با هم ازدواج کردیم. شغلت چیست؟ من کشاورز هستم. با عمویم ١٥هکتار زمین داریم که در آن گندم، جو و ذرت میکاریم. چقدر خسارت دیدی؟ خانه من ١٤٠متر زیربنا داشت که تقریبا همه آن از بین رفته است. ماشینم زیر خرابههای دیوار له شده، تراکتوری که برای آن ١٤٠میلیون هزینه کرده بودم، خسارت جدی دیده و دو تا از موتورهای آب چاه عمیق هم زیر آوار دفن شده است. با این همه خدا را شکر که فرزندانم و همسر و مادرم الان کنارم هستم و عزادار نیستم. در روستا ما معدود خانهای است که سیاهپوش نباشد. خودت و خانوادهات شبها کجا میخوابی؟ دو شب اول که شرایط خیلی سخت بود اما روز سوم به ما چادر دادند، با این حال هوا خیلی سرد است؛ در چادر هستیم با چند تا پتو اما سرمای اینجا استخوانسوز است. از امدادرسانی و کمکهایی که به شما و سایر زلزلهزدگان انجام شده، راضی هستی؟ مردم سنگ تمام گذاشتند. هموطنان من از همه جا برای ما کمک آوردند. الان در حیاط خانه ما انبوهی از آب و مواد غذایی است که همه اهالی روستا از آن استفاده میکنند. مردم به ما خیلی کمک کردند. از همه ایران و هموطنان مهربانم ممنونم. در این چند روزه به خصوص از چهارشنبه هفته گذشته به قدری به ما لطف داشتهاند که واقعا نمیدانم چطور تشکر کنم.»
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۵ - ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - 20 November 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
صفحات پیشنهادی
متهم ردیف سوم: در ربایش «بنیتا» شرکت نکردم/ نه «بنیتا» را دیدم و نه خودروی پدرش را
متهم ردیف سوم در ربایش بنیتا شرکت نکردم نه بنیتا را دیدم و نه خودروی پدرش را سومین متهمی که در زمان ربایش بنیتا در محل حادثه حضور داشت و فراری بود در جلسه دادگاه مدعی شد در بحث سرقت و آدمربایی بنیتا نقشی نداشته و بنیتا و خودرو پدرش را ندیده است به گزارش تسنیم دومین جلسه رهشدار شدید استاندار کرمانشاه به مدیران: حتی یک شب دیگر هم نباید این وضعیت ادامه پیدا کند
هشدار شدید استاندار کرمانشاه به مدیران حتی یک شب دیگر هم نباید این وضعیت ادامه پیدا کند این همراه اول کی میخواهد مشکل تلفن را حل کند من با هر کدام از مدیرانم میخواهم تماس بگیرم نمیشود به گزارش خبرگزاری صدا و سیما بازوند استاندار کرمانشاه در جلسه ستاد بحران سرپل ذهاب گفتهپیدا شدن نوزاد دو روزه کنار رودخانهای در کرمانشاه
پیدا شدن نوزاد دو روزه کنار رودخانهای در کرمانشاه حوالی ظهر امروز نوزادی دو روزه در اطراف یکی از رودخانههای کرمانشاه پیدا شد آفتابنیوز حوالی ظهر امروز صدای کودکی از داخل نیزارهای رودخانه کنار بیمارستان شهرستان اسلام آباد غرب شنیده شد و افرادی که این صدا را شنیدند موقتی زن برادرم در خانه تنها بود او را غافلگیر کردم! / زنم به او حسادت می کرد!
وقتی زن برادرم در خانه تنها بود او را غافلگیر کردم زنم به او حسادت می کرد همسرم به خاطر حسادت های زنانه مرا به کشتن زن برادرم تحریک کرد این اضهارات قاتل در دادگاه است آفتابنیوز همسرم به خاطر حسادت های زنانه مرا به کشتن زن برادرم تحریک کرد این اضهارات قاتل در دادگاه استنجات مردم از زیر آوار توسط تکاوران ارتش/ بلندپایه ترین مقام ارتش در راه مناطق زلزلهزده کرمانشاه (عکس)
نجات مردم از زیر آوار توسط تکاوران ارتش بلندپایه ترین مقام ارتش در راه مناطق زلزلهزده کرمانشاه عکس در پی زلزله دیشب گروهان ضد چریک تیپ 128 ارتش سنندج در منطقه سرپل ذهاب کرمانشاه عملیات آوار برداری و نجات مردم را آغاز نمودند گفتنی است امیر موسوی فرمانده ارتش نیز برای بررسیدیگر کمتر کسی مهریه نجومی تعیین میکند/ اقدام جالب پدر عروس به نفع داماد!
دیگر کمتر کسی مهریه نجومی تعیین میکند اقدام جالب پدر عروس به نفع داماد تاریخ انتشار پنجشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۲۵ محضردار ثبت ازدواج و طلاق گفت در دو سال اخیر کمتر کسی مهریه نجومی تعیین میکند و این فرهنگ عوض شده است حجت الاسلام محمد حمزه&zwnاسیدپاشی پدر و پسر بر روی یکدیگر در بجنورد
اسیدپاشی پدر و پسر بر روی یکدیگر در بجنورد فرمانده انتظامی شهرستان بجنورد از یک مورد اسیدپاشی پدرو پسر برروی هم درشهرستان بجنورد خبر داد آفتابنیوز علی پاکدل اظهار داشت دقایقی پیش در پی تماس با مرکز فوریتهای پلیسی مبنی بر وقوع یک فقره درگیری و اسیدپاشی در یکی از محلههای شهدیگر هیچ جسد یا مصدومی در آوارهای روستایی وجود ندارد
جانشین فرمانده سپاه در استان کرمانشاه دیگر هیچ جسد یا مصدومی در آوارهای روستایی وجود ندارد جانشین فرمانده سپاه با تاکید بر اینکه سپاه تا زمانیکه آخرین نفر از بازماندگان زلزله در خانههای دائمی خود ساکن نشوند منطقه را ترک نخواهد کرد گفت دیگر هیچ جسد یا مصدومی در آوارهای این منپیدا شدن نوزاد زنده از زیر آوار زلزله دیشب در سرپل ذهاب (عکس)
پیدا شدن نوزاد زنده از زیر آوار زلزله دیشب در سرپل ذهاب عکس تاریخ انتشار ۱۱ ۳۶ - ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - 13 November 2017اعترافات پدرخوانده به تکه تکه کردن عروس و داماد در خانه اش / سرها را با اره برقی جدا کردم ودر یوسف آباد رها کر
اعترافات پدرخوانده به تکه تکه کردن عروس و داماد در خانه اش سرها را با اره برقی جدا کردم ودر یوسف آباد رها کردم عکس قاتل عامل جنایت هولناک سرهای بریده زن و مرد جوان در خیابان شیخ بهایی پس از دستگیری خواهان اعدام شدنش است آفتابنیوز ساعت 8 صبح 11مرداد راننده اتوبوس شرکت واح-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها