محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830787955
صنایع ادبی در اشعار حافظ
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صنایع ادبی در اشعار حافظ
حرفهای تازه، مضمونهای بی سابقه، و اندیشه هایی که رنگ اصالت و ابتکار دارد در کلام حافظ همه جا موج می زند. حتی عادی ترین اندیشه ها نیز در بیان او رنگ تازگی دارد. این تازگی بیان، در بعضی موارد نتیجه ی یک نوع صنعتگری مخفی است. مناسبات لفظی البته شعر وی را رنگ ادیبانه می دهد و آشنایی با لغت و علوم بلاغت وی را در این کار قدرت بیشتر می بخشد. مراعات نظیر هم لطف و ظرافتی به کلام او می افزاید. وقتی بخاطر می آورد که زلف معشوق را عبث رها کرده است، این را یک دیوانگی می بیند و حس می کند که با چنین دیوانگی هیچ چیز برای او از حلقه ی زنجیر مناسبتر نیست. با چه قدرت و مهارتی این الفاظ را در یک بیت آورده است! جایی که از دانه ی اشک خویش سخن می گوید به یاد مرغ وصل می افتد، و آرزو می کند که کاش این مرغ بهشتی به دام وی افتد. یک جا در خلوت یک وصل بهشتی از معاشران می خواهد، گره از زلف یار باز کنند و به مناسبت زلف یار که در تیرگی و پریشانی رازناک خود به یک قصه می ماند – از آنها می خواهد تا شب را با چنین قصه ای دراز کنند.معاشران گره از زلف یار باز کنیدشبی خوش است به این قصه اش دراز کنید آیا همین زلف یار به یک شب نمی ماند – به یک شب خوش؟ درست است که شب را یک قصه کوتاه می کند اما با یک چنین قصه ای که خود رنگ شب و درآشفتگی شب را دارد می توان یک شب خوش را دراز کرد. مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهراً آنچه در هر دو هست ابهام و پریشانی است . حافظه ی کم نظیری که تداعی معانی را در ذهن او به شکل معجزه آسایی درمی آورد وسیله ی خوبی است برای صنعت گرایی او.با این همه مواردی هم هست که این صنعت گرایی روح شعر را در کلام او خفه می کند. از جمله وقتی از تاب آتش دوری وجود خود را غرق عرق می بیند، به یاد معشوق می افتد – اما به یاد عرق چین او !ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گلبیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرقچینموقتی دیگر که چشم مخمور معشوق را در قصد دل خویش می بیند در وجود وی یک ترک مست می یابد که گویی میل کباب دارد.چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مستست مگر قصد کبابی دارد(استعاره کباب برای دل عاشق و تکرار مناسبات و لوازم آن به مناسبت ذکر دل، در کلام معاصران حافظ نیز هست و حاکی است از رواج رسم و قبول مضمون در آن روزگاران.)درست است که این مضمونها در آن ایام به قدر امروز عاری از ذوق و ظرافت به نظر نمی رسیده است، اما به هر حال افراطی بوده است در رعایت نظیر. در هر حال این افراط در صنعت گویی گه گاه شعر او را از لطف و جلوه می اندازد. فی المثل، در یک غزل که «خجند» در قافیه ی آن جایی می تواند داشت، نام خجند شاعر را به یاد خوارزم می اندازد، و ترک خجندی که لفظ ترک را به خاطر وی می آورد و این همه در دستگاه شعر سنتی این اندیشه را برای وی در قالب وزن می ریزد که : حافظ چو ترک غمزه ی ترکان نمی کنی ... شنونده انتظار دارد جزایی بسیار سخت برای این بازیگوشی شاعر مقرر شود، اما چون حکایت قافیه است و مناسبات لفظی، فقط می شنود: دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند. بی شک شاعر نمی خواهد خوارزم یا خجند را واقعاً یک جای وحشتناک جلوه دهد و چگونه ممکن است در زمینی که معدن خوبان و کان حسن محسوب است، جایی چنان وحشت انگیز تصویر شود. اما این نیز یک ظرافت جوی رندانه است که انسان را درست به چیزی تهدید کنند که نیل بدان کمال مطلوب اوست. بعلاوه وقتی خوارزم و خجند سرزمین غمزه و جلوه ی خوبان است رفتن به آنجا دردی را از شاعر نظر باز که نمی تواند غمزه ی خوبان را ترک نماید دوا نمی کند. اما چه باید کرد؟ صنعت نمایی است و شاعر نمی تواند از آن خودداری کند. مکرر اتفاق افتاده است که رعایت صنعت شعر خوب را از جلوه می اندازد با این همه گه گاه نیز صنعت در نزد او همچون وسیله ای است برای نیل به کمال – کمال فنی.صنعت عمده ی او ایهام است – نوعی تردستی زیرکانه که شاعر در آن با یک تیر دو نشان می زند و یک لفظ را چنان بکار می برد که خواننده معنی نزدیک آن را به خاطر می آورد در حالی که مراد شاعر یک معنی دورتر است یا عکس و یا هر دو. از جمله وقتی در بیان اندوه و نامردای عاشقانه ی خویش می گوید «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است» خواننده خوب درک می کند که از لفظ مردم مراد شاعر مردمک چشم است، مردم چشم اما وقتی در مصرع بعد می خواند که شاعر با لحنی آکنده از عتاب و شکایت می گوید: «ببین که در طلبت حال مردمان چون است» یک لحظه در تردید می افتد که مقصود کدام مردمان است. درست است که مصرع اول خیلی زود خاطر خواننده را توجه می دهد که مراد مردمان چشم است – مردمان چشم عاشق که در خون نشسته اند. شاعر البته می خواهد رأفت و رقـّت معشوق را با نشان دادن چشم خونین گریان خویش جلب کند اما با این صنعت در واقع هم چشم خونبار خود را به رخ معشوق می کشد هم در یک آن با یک چشم بندی تردستانه صورت حالی از همه ی مردمان عاشقی کشیده و در خون نشسته را به پیش چشم او می آورد و اینجاست که بیان او واقعاً دو پهلوست – هم معنی دور را در نظر دارد هم معنی نزدیک را. در کلام حافظ این ایهام رندانه بسیار است و دیوان او پر است از حرفهای دو پهلو که شوخی و ظرافت کم نظیری آنها را از شیوه ی ایهام هر شاعر دیگر جدا می کند و ممتاز.
شوخی و ظرافت در بعضی موارد از مختصات بیان اوست. متلکهای زیرکانه که شادی و شیرینی آنها گه گاه از نیش یک طنز گزنده به زهر تلخی آلوده است رنگ خاصی به لطیفه های او می دهد. هوش قوی که لطافت بی شائبه ی شوخی را می کشد در بعضی موارد این متلکهای کوتاه را مثل نیشتری زهرآلود می کند که روح ساده و شادمان از آن لذت نمی برد اما هوش تند که با زهر اینگونه تلخیها معتاد است از آن حداکثر لذت را می برد. بدین گونه است که متلکهای او، مثل نیشخندهای ولتر و آناتول فرانس بیشتر با هوش طرف است تا با روح. در واقع همین هوش است که هدف طعنه را درک می کند و از طنز او یک حربه می سازد، مخصوصاً ریا را که حافظ به آن اعلان جنگ داده است، اما خودش لامحاله گه گاه از آن خالی نیست، به سختی سرکوب ومقهور می کند. این شوخی و ظرافت در جای جای ابیات او هست. اما مخصوصاً رنگ خاصی به سؤال و جوابهای او می دهد – سؤال و جوابهای او با معشوق، با مدعی، و با زاهد ملامتگر.در بعضی موارد عذر آوردنهایش – عذرهای بدتر از گناه – که رنگ «حسن تلعیل» دارد، حاکی است از این شوخیهای لطیف و نیشدار. از جمله یک جا می خواهد عذری بیاورد، عذر برای آنکه رشته ی تسبیح زهدش پاره شده است. اما ذوق لطیفه گوی او عذری که برای این امر پیدا می کند این است که بگوید دستم در دامن معشوق بود آن هم نه معشوق خانگی، معشوق بازاری که شاعر از وی به ساقی سیمین – ساق تعبیر تواند کرد. لطف شوخی اینجاست که همه ی سنتها را درهم می شکند، همه قیدها را بر هم می زند و از این همه می خواهد عذری بتراشد برای یک ترک اولی که احتیاج به عذرخواهی هم ندارد. در گفت و شنود بامعشوق این بذله گویی با نوعی حاضرجوابی توأم است، گاه از جانب معشوق و گاه از جانب شاعر. البته مواردی هست که لحن ایهام آمیز فهم لطف و ظرافتی را که در این حاضر جوابی ها هست دشوار می کند از جمله یک جا که می خواهد معشوق کناره جویی را به صحبت و عشرت دعوت کند با ایهام از وی می خواهد که او هم مثل نقطه ای به میان دایره بیاید، و بعد هم از زبان او به خودش جواب می دهد که «ای حافظ این چه پرگاری» است؟ و لطف ایهام وی در این لفظ «پرگار» که مجازاً در زبان حافظ به معنی حیله و نیرنگ نیز به کار می رود وقتی درست مفهوم تواند شد که خواننده توجه کند نه فقط می خواهد بگوید که آخر این دایره ای که هست با کدام پرگار درست شده است، بلکه نیز می خواهد با خنده و با لحن عامیانه ای که حذف «است» در آخر سؤال نیز آن را اقتضا دارد، سؤال کند که ای حافظ باز این چه پرگار تازه ای است؟ با این همه حاضر جوابی های او غالباً چنان نافذ و قوی است که در بیشتر موارد بی پرده و بدون تأمل بسیار لطف و ظرافت آنها معلوم می شود. وقتی معشوق بهانه جوی را می خواهد تهدید به فراق کند با بی قیدی رندانه ای به وی می گوید که «ز دست جورتو آخر ز شهر خواهم رفت».ز دست جور تو گفتم ز شعر خواهم رفتبه خنده گفت که ای حافظ برو که پای تو بست؟ اما معشوق با بی نیازی شانه ها را بالا می اندازد و رندانه جواب می دهد « که حافظ برو که پای تو بست؟» یک جا با زبان یک بازاری از معشوق بوسه ای «حواله» می خواهد و معشوق که مثل او با این زبان آکنده از وعده و دروغ آشناست رندانه مثل یک سوداگر کهنه کار می پرسد: کیت با من این معامله بود؟ جای دیگر وقتی معشوق را می بیند که با یک تملق ریشخند آمیز خنده ای می کند و می گوید: که حافظ غلام طبع توأم، شاعر رند با حالتی که دیرباوری و بی اعتقادی در آن به هم آمیخته است سری تکان می دهد و می گوید: ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق!به خنده گفت که حافظ غلام طبع توامببین که تا به چه حدم همی کند تحمیقحتی وقتی می خواهد از شاه تقاضا کند تقاضایش گه گاه رندانه است و ظریف. می گوید سالهاست ساغرم از باده تهی است. اما شاهدی که بر این ادعا می آورد جالب است – محتسب. چه کسی بهتر از محتسب می تواند این دعوی را در محضر سلطان تصدیق کند، و یک رند چه کنایه ای ظریفتر از این برای تقاضا می تواند به کار برد؟ حاضر جوابی های او گه گاه رنگ تغافل دارد و آکنده است از ظرافت رندانه. وقتی معشوق قصد جدایی دارد شاعر محجوب با بیم و وحشت زیرلب زمزمه می کند که «آه از دل دیوانه ی حافظ بی تو» اما معشوق که خوب می داند این دیوانگی عاشق از کجا ناشی است خود را به نادانی می زند و با خنده ای که راز او را فاش می کند زیر لب می پرسد که دیوانه کیست؟گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی توزیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست؟اینجا معشوق با بی اعتنایی و سرگردانی از پهلوی وی می گذرد، شاعر آهسته از وی می خواهد که به عهد دوستی وفا کند. معشوق مثل اینکه تقاضای او را نفهمیده باشد جواب می دهد که آقا، اشتباه گرفته اید «در این عهد وفا نیست.»دی می شد و گفتم خدا صنما عهد بجای آرگفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست ایهامی که در لفظ «عهد» هست شعر را از لطف بی مانندی سرشار می کند. این نکته سنجی هاست که به سؤال و جوابهای وی ظرافت خاص می بخشد. یک جا از پیر میکده می پرسد که راه نجات چیست؟ پیر جام می را می خواهد و سپس مثل اینکه تازه سؤال وی به گوشش خورده باشد بی تأمل می گوید: عیب پوشیدن.به پیر میکده گفتم که چیست راه نجاتبخواست جام می و گفت عیب پوشیدنسؤال و جواب رندانه ای است. آدم به یاد سؤال و جواب ابوسعید مهنه می افتد و دلاک حمام که از شیخ معنی جوانمردی را پرسید و او به وی، که شوخ شیخ را پیش روی او آورده بود، جواب داد که جوانمردی شوخ خلق پنهان کردن است و به روی آنها نیاوردن. پیر میکده نیز، درست وقتی راز پوشیدن را برای شاعر راه نجات می خواند که یک راز پوشیدنی را پیش او برملا می کند.منبع: از کوچه رندان (درباره زندگی و اندیشه حافظ) - نوشته : دکتر عبدالحسن زرین کوب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2577]
صفحات پیشنهادی
صنایع ادبی در اشعار حافظ
صنایع ادبی در اشعار حافظ. صنایع ادبی در اشعار حافظ حرفهای تازه، مضمونهای بی سابقه، و اندیشه هایی که رنگ اصالت و ابتکار دارد در کلام حافظ همه جا موج می زند. ...
صنایع ادبی در اشعار حافظ. صنایع ادبی در اشعار حافظ حرفهای تازه، مضمونهای بی سابقه، و اندیشه هایی که رنگ اصالت و ابتکار دارد در کلام حافظ همه جا موج می زند. ...
سخنوری و صنعتگری حافظ
ظریفترین شگرد در میان همه شگردها و صنایع ادبی لفظی و معنوی ابهام است که شعر حافظ مالامال از آن است . سرمشق اصلی حافظ در فصاحتپروری قرآن مجید است و حافظ از ...
ظریفترین شگرد در میان همه شگردها و صنایع ادبی لفظی و معنوی ابهام است که شعر حافظ مالامال از آن است . سرمشق اصلی حافظ در فصاحتپروری قرآن مجید است و حافظ از ...
برنامههای "روز بزرگداشت حافظ" اعلام شد
لینک: حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا (حافظ) بزرگداشت حافظ ...
لینک: حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا (حافظ) بزرگداشت حافظ ...
برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان
مطالب مرتبط صنایع ادبی در اشعار حافظ هفت سین در كنار آرامگاه حافظ چیده می شود منبع : خراسان شما هم رأی بدید. [ارسال شده از: تبیان] ...
مطالب مرتبط صنایع ادبی در اشعار حافظ هفت سین در كنار آرامگاه حافظ چیده می شود منبع : خراسان شما هم رأی بدید. [ارسال شده از: تبیان] ...
تصویرسازی غزلیات حافظ در گفتگو با آیدین آغداشلو
منبع: روزنامه شرق - گفتگو : سام فرزانهلینک: صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا (حافظ) ...
منبع: روزنامه شرق - گفتگو : سام فرزانهلینک: صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا (حافظ) ...
" حافظ " با نگاه بومی شاعر جهانی شد
لینک : حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ گالری عكس شعرا (حافظ) بزرگداشت حافظ ایران و حافظ در دیوان گوته برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج ...
لینک : حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ گالری عكس شعرا (حافظ) بزرگداشت حافظ ایران و حافظ در دیوان گوته برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج ...
اولمرت :مسئولیت جنگ را می پذیرم
مطالب مرتبط صنایع ادبی در اشعار حافظ هفت سین در كنار آرامگاه حافظ چیده می شود منبع : خراسان شما هم رأی بدید ... اولمرت :مسئولیت جنگ را می پذیرم · کشتی ...
مطالب مرتبط صنایع ادبی در اشعار حافظ هفت سین در كنار آرامگاه حافظ چیده می شود منبع : خراسان شما هم رأی بدید ... اولمرت :مسئولیت جنگ را می پذیرم · کشتی ...
گذرى بر طنز حافظانه
محمد رهبر - روزنامه شرقلینک: حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا ...
محمد رهبر - روزنامه شرقلینک: حافظ؛ قرآن و چارده روایت صنایع ادبی در اشعار حافظ برگزاری گرامیداشت یادروز حافظ در پنج شهر ایران و هفت کشور جهان گالری عكس شعرا ...
درنگي پيرامون شخصيت و شعر رباعي سراي بزرگ پارسي گوي ؛ خيام ...
چون حافظ بر پايه هاي اعتقادي متافيزيك الهي علامت سؤال گذاشته و با همين ... با توجه به بحث صنايع ادبي در شعر خيام كه به آن اشاره شد و همچنين مجال اندك شعر ...
چون حافظ بر پايه هاي اعتقادي متافيزيك الهي علامت سؤال گذاشته و با همين ... با توجه به بحث صنايع ادبي در شعر خيام كه به آن اشاره شد و همچنين مجال اندك شعر ...
مضامين مشترک عرفاني اشعار امام خميني و لسان الغيب
نکته قابل توجهي که در تمامي غزليات حافظ به چشم ميخورد، سبک بيان است. خواجه معمولاً با هنرنمايي خاصي، نکات عرفاني را با آرايشها و صنايع ادبي عجين کرده و به ...
نکته قابل توجهي که در تمامي غزليات حافظ به چشم ميخورد، سبک بيان است. خواجه معمولاً با هنرنمايي خاصي، نکات عرفاني را با آرايشها و صنايع ادبي عجين کرده و به ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها