تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829455443




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اعترافاتی تکان دهنده از یک جنایت هولناک/ اسم مستعار پسر خاله ام «الهه جون» بود!


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: اعترافاتی تکان دهنده از یک جنایت هولناک/ اسم مستعار پسر خاله ام «الهه جون» بود!
مرد 43 ساله ای که متهم است پسرخاله اش را با یک نقشه شوم به قتل رسانده در اعترافاتی تکان دهنده راز این جنایت هولناک را فاش کرد.
آفتاب‌‌نیوز : متهم این پرونده جنایی که با صدور دستورات ویژه قضایی و ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در یکی از روستاهای نوار مرزی ارومیه دستگیر شده است، روز گذشته در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد لب به اعتراف گشود و راز جنایتی تکان دهنده را برملا کرد. او که در پاسخ به سوالات فنی و تخصصی قاضی «کاظم میرزایی» دچار تناقض گویی شده بود وقتی لحظه ای چشم به مقام قضایی دوخت و فهمید که داستانسرایی دیگر فایده ای ندارد، سرش رامیان دستانش گرفت و این گونه به تشریح ماجرا پرداخت.

به خاطر این که در مغازه خودم کار می کردم کمتر برای صرف ناهار به منزلم می رفتم. در این میان تقریبا از اواخر سال 94 پسر خاله ام روابط نزدیکی با من پیدا کرده بود و گاهی برای راه اندازی یک مغازه از من نظر مشورتی می گرفت. گاهی زنگ می زد که با من کار دارد و به من می گفت: در مغازه بمان تا من بیایم! ولی مرا سرکار می گذاشت و نمی آمد. تا این که آرام آرام به رفتارهای او مشکوک شدم. روزی دیگر با همین شگرد از من خواست در مغازه بمانم ولی وقتی با او تماس گرفتم که چرا نیامدی؟ گفت: مسافر دربستی گیرم آمد، نتوانستم نزد تو بیایم! وقتی گوشی را قطع کردم به منزلم زنگ زدم دختر کوچکم که حدود 4 ساله بود گفت: بابا «ج» اینجاست! نمی دانستم چه کنم! بلافاصله سوار بر خودرو به طرف منزلم رفتم اما در بین راه به خاطر این که افکارم مغشوش بود تصادف کردم و دیگر به سمت خانه نرفتم اما این ماجراها در حالی افکارم را آزار می داد که رفتارهای همسرم نیز به کلی تغییر کرده بود و با هر بهانه ای جر و بحث راه می انداخت.همان شب هم وقتی همسرم را غرق در تلفن همراهش دیدم، انگار خوره ای به جانم افتاد به سمت او که رفتم دست و پایش را گم کرد و بلافاصله گوشی را خاموش کرد گوشی را از دستش گرفتم و گفتم رمز آن را بگو! ابتدا مقاومت کرد اما وقتی تشری زدم که صدایم در خانه پیچید دیگر رمز آن را داد.
 
داخل اتاق رفتم و همه پیامک هایش را بررسی کردم در این میان «الهه جون » توجهم را جلب کرد هرچه بیشتر پیامک هایی را که با شماره تلفن «الهه جون، آمده بود، جست وجو می کردم بدگمانی هایم بیشتر می شد چرا که این قول و قرارها نمی توانست مربوط به یک زن یا دختر باشد. عصبانی نزد همسرم بازگشته و فریاد زدم همه چیز را فهمیدم فقط بگو «الهه جون» کیست! او هم در نهایت وقتی خشم مرا دید همه چیز را لو داد و مدعی شد که از کارش پشیمان است. او گفت: «ج» (پسرخاله ام) او را اغفال کرده و هنگامی که من در خانه نبودم وارد منزلم شده است و ...
 
شنیدن این حرف ها برایم خیلی سخت بود اما همسرم را بخشیدم تا این که چند روز بعد تعدادی میهمان از شمال آمدند و من برای آن که هنگام مصرف مواد مخدر راحت باشند آن ها را به منزل مادرم بردم چرا که آن جا خالی بود.
 
وقتی میهمان ها رفتند من نقشه ای کشیدم تا «ج» را به قتل برسانم. او را با توسل به حیله و نیرنگ به منزل مادرم کشاندم از قبل مقداری سیانور داخل سرنگ ریخته بودم، در چهارگوشه تخت خواب طناب هایی را آماده کرده و چاقو و شوکر نیز زیر تخت گذاشته بودم. وقتی پسرخاله ام رسید از او خواستم تا کمی مرا مشت و مال بدهد در همین هنگام دستم را زیر تخت بردم و چاقو را بیرون کشیدم او ترسیده بود که با طناب دست و پاهایش را بستم و با شوکر شکنجه اش کردم تا ماجرای رفت و آمد به منزلم را تعریف کند او هم که دیگر چاره ای نداشت همه حقیقت را گفت، طناب را دور گردنش پیچیدم و سرنگ حاوی سیانور را هم به او تزریق کردم. طناب را آن قدر محکم کشیدم که دیگر بی حرکت شد.
 
پس از آن مدتی را در خیابان و بی هدف دور زدم! نمی دانستم چه کنم! به منزلم رفتم و استحمام کردم، همسرم به من مشکوک شده بود و مدام سوال می پرسید. بعد از آن تصمیم گرفتم جسد او را داخل چاه فاضلاب بیندازم! مقداری سیمان ، شن ، آهک و ... خریدم و پتکی هم با خودم برداشتم وقتی به خانه مادرم رسیدم جسد خشک شده بود. طناب ها را باز کردم و چادری را دور جسد پسرخاله ام پیچاندم. سپس پیکر بی جان او را با تخریب دهانه، داخل چاه انداختم. می‌دانستم دستگیر می شوم، خیلی ترسیده بودم همه آثار را از بین بردم، انگشترش را زیر لامپ رقص نور منزل مخفی کردم، سوئیچ خودرواش را هم خرد کردم و درون سطل زباله انداختم.
 
تا این که ظهر روز بعد وقتی درحال صرف ناهار بودم ناگهان خاله ام تماس گرفت فهمیدم دنبال «ج» هستند ولی گفتم اطلاعی ندارم تا این که کار به تهدید کشید که به پلیس گزارش می دهند. وقتی این جمله را شنیدم هراسان لوازم شخصی ام  را جمع کردم و به همسرم گفتم هرچه پول در خانه داریم به من بدهد آن جا بود که به زنم گفتم، «ج» را کشته و جسدش را داخل چاه فاضلاب خانه مادرم انداخته ام! او به گریه افتاد، حالش بد شد و من هم از خانه بی هدف بیرون زدم. ابتدا به پلیس راه رفتم و به سوی شمال حرکت کردم 2 شب را در خانه یکی از دوستانم بودم به او گفتم با همسرم اختلاف دارم! قصد داشتم از ایران خارج شوم ولی از شمال نمی توانستم بروم این بود که به سوی زابل رفتم ولی زمانی که در یکی از روستاهای مرزی بودم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم از طریق مرزهای غربی به عراق فرار کنم که باز هم نتوانستم و با ناامیدی تمام به سوی ارومیه رفتم تا از طریق مرزهای ترکیه بگریزم که آن جا هم دستگیر شدم.

در پی اعترافات صریح متهم این پرونده جنایی، قاضی میرزایی با صدور قرار بازداشت موقت، وی را برای کشف زوایای پنهان دیگر پرونده در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی گذاشت تا بررسی های بیشتری در این باره صورت گیرد.
 
ششم خرداد گذشته، زن 38 ساله ای با مراجعه به نیروهای انتظامی راز یک جنایت را فاش کرد و گفت:  همسرم که هم اکنون متواری است پسرخاله اش را کشته و جسد او را درون چاه فاضلاب منزل مادرش در خیابان حر عاملی انداخته است. در پی این گزارش و کشف جسد، بلافاصله قاضی «کاظم میرزایی» دستور دستگیری متهم فراری را صادر کرد و بدین ترتیب گروهی از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ «حمید رزمخواه» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و متهم را دستگیر کردند.

منبع: خراسان





۱۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن