واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همه ما وابسته متولد میشویم. ما انسانها نمیتوانیم بدون مراقبتهای اولیه پدر و مادرمان به زندگی ادامه دهیم و برای تامین نیازهای بیولوژیك مانند خوردن غذا به آنان وابسته هستیم. اما جدا از این قبیل نیازها، برای برآورده كردن نیازهای روانی خود هم محتاج والدین و اطرافیان مان هستیم. هر كودكی به اینها نیاز دارد. این گونه است كه كودك به اعتماد و اطمینان خاطر میرسد، عزت نفس پیدا میكند و خودش را احساس میكند. ما اوایل زندگی خود ، سبك پیوندجویی در ارتباط و اتصال با دیگران را میآموزیم. میآموزیم كه با دیگران چگونه ارتباط برقرار سازیم. در این مرحله ژنتیك نقش چندان زیادی بازی نمیكند و به جای آن، بخش اعظم چگونگی برقراری ارتباط ما با دیگران به طرز برخورد و آموزشهای پدر و مادر و كسانی بستگی دارد كه در كودكی از ما مراقبت میكنند. وابستگی سالم یعنی این كه بدانید چگونه تقاضای كمك كنید. وابستگی سالم ، در ضمن به این معناست كه بدانید در چه زمانی تقاضای كمك كنید و بدانید در چه زمانی مناسب است به دیگران تكیه كنید. وقتی اشخاص تماس خود با وابستگی سالم را از دست میدهند ، معمولا اسیر یك یا دو سبك ارتباطی علیه خود میشوند و به طرق مختلف وابستگی بیش از اندازه و مخرب یا فاصله گرفتنهای بد عملكردی را به نمایش میگذارند. در وابستگی بیش از اندازه كه یك نوع وابستگی ناسالم محسوب میشود ، فرد برای فرار از چالشهای زندگی به دیگران میچسبد. اشخاص بیش از اندازه وابسته خود را ضعیف و آسیبپذیر ارزیابی میكنند و معتقدند كه بدون یك حمایتگر قدرتمند نمیتوانند به بقای خود ادامه دهند. نگرانی اصلی آنها این است كه ترك شوند و در این دنیای خصمانه بدون یار و یاور و به حال خود رها گردند. اشخاص بیش از اندازه وابسته به قدری برای تكیه كردن به دیگران مشغله ذهنی دارند كه زندگیشان به وابستگی به دوستان، همكاران، والدین، روسا، پزشكان و... خلاصه میشود و این هرگز پایانی ندارد. اشخاص بیش از اندازه وابسته حتی در صورت بدرفتاری دیگران نیز نمیتوانند و برایشان دشوار است كه از وابستگیشان دست بكشند و از این شرایطی كه در آن دارند ، فاصله بگیرند. هر چه وابستگی آنها بیشتر باشد، احساس بدتری نسبت به خود پیدا میكنند و هر چه احساس بدتری نسبت به خود پیدا كنند ، بر شدت وابستگیشان افزوده میشود. شكلگیری وابستگی بیش از اندازه تكرار«من به تنهایی نمیتوانم این كار را بكنم» سرانجام به وابستگی بیش از اندازه منجر میشود كه این وابستگی در 4 مرحله صورت میگیرد. 1) باور ناتوان بودن: نمایشنامه «نمیتوانم به تنهایی این كار را بكنم» سبب میشود فرد خود را موجودی ضعیف و ناتوان ارزیابی كند. روانشناسان این را «باور ناتوانی» نام دادهاند. 2) میل به حمایت و ترس از ترك شدن: ذهنیت ناتوان بودن سبب میشود فرد مترصد حمایت و حراست شود. او بشدت میترسد كه ترك شود و به حال خود رها گردد. در اینجا فرد به عدم احساس امنیت خاطر و اضطراب دچار میشود. 3) رفتار دیگران محور : میل و نیاز فرد به حمایت شدن و ترس از به حال خود رها شدن رفتاری را سبب میشود كه پژوهشگران آن را رفتار دیگرانمحور نامیدهاند. در این مرحله كودك تمام انرژی خود را متوجه بیرون از خود میكند. با ناامیدی میخواهد دیگران را راضی كند و به هر قیمتی كه شده، از تعارض و اختلاف بپرهیزد. 4) فاصله گرفتن از خود : به مرور زمان رفتار دیگران محور فرد سبب میشود او از خود فاصله بگیرد و عملا با آنچه میخواهد و احساس میكند ، تماسش قطع شود. علتش این است كه او به خواستهها و احساسات دیگران بشدت توجه دارد. خانواده وابستگی ناسالم در خانواده نشانههای وابستگی بیش از اندازه در روابط میان والد و فرزند ، اغلب واضح و روشن هستند. اگر شما به عنوان فرزند برای هر كاری باید از پدر و مادر خود اجازه بگیرید، اگر برای انجام دادن هر كاری به تایید و تصدیق آنها احتیاج دارید و بدون پرسش از آنها جرات حركت ندارید و برای سادهترین چیزها باید اجازه بگیرید یا اگر درباره كوچكترین بیماری و ناراحتی خود به مبالغه حرف میزنید، نقش بیش از اندازه وابستهای را پذیرا شدهاید و نشانههای غیرمستقیم وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر را به نمایش میگذارید.ممكن است بدون این كه متوجه باشید به یك والد یا هر دوی آنها وابسته باشید. زود از دست دادن یكی از والدین، از عوامل موثری است كه زمینهساز وابستگی بیش از اندازه فرزند است، مرگ زودهنگام والد احتمال وابستگی بیش از اندازه كودك به والد دیگر را میافزاید. میتوان گفت، اگرچه از دست دادن والد بسیار مهم است، اما بسیاری از كودكانی كه پدر یا مادر خود را از دست میدهند، وابسته ناسالم نمیشوند. طلاق و جدا شدن والدین نیز از عوامل وابستهسازی بیش از اندازه است. جدا شدن پدر و مادر بر احتمال وابستگی بیش از اندازه كودك به والد باقی مانده میافزاید اما بررسیها نشان میدهند كه این طلاق نیست كه همیشه آزار میدهد، گاه تعارضها و اختلافات قبل از طلاق اثربخشی بیشتری دارد. اگر طلاق و جدایی در زمانی اتفاق بیفتد كه كودك هنوز كمسال است، وابستگی بیش از اندازه با احتمال بیشتری ایجاد میشود اما اگر جدا شدن پدر و مادر از هم در حول و حوش دوران نوجوانی فرزند صورت گیرد، فاصله گرفتن و وابستگی كمتر از اندازه بیشتر میشود. به طور كلی وجود وابستگی سالم در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. وابستگی سالم در خانواده به افزایش علاقه و كاهش اختلاف افراد خانواده منتهی میشود. همچنین در خانوادههایی با وابستگی سالم، عملكرد بچهها در مدرسه بهتر و افسردگی در آن خانواده، كمتر است. وابستگی سالم، عامل بسیار قدرتمندی است چرا كه شرایطی فراهم میكند كه روابط ما با پدر و مادر و برادران و خواهران مان بهتر شود. پس افراد باید سعی كنند با وابستگی بیش از اندازه برخورد كنند و در روابط خود (برای دریافت كمك یا حمایت از دیگران) انعطافپذیر باشند. به این ترتیب نه تنها برخی عادتهای ناسالم گذشته از میان برداشته میشود، بلكه به طور همزمان مهارتهای وابستگی سالم نیز افزایش مییابد. وابستگی ناسالم در دوران پیری 2 مانع مهم بر سر راه وابستگی سالم در دوران كهولت، اسطوره و كلیشه است. بسیاری از مردم گمان میكنند دوران پیری، دوران زوال و تباهی است و آنقدر این موضوع را باور دارند كه پیشگویی آنها درست از كار درمیآید، یا بیش از اندازه وابسته میشوند یا فاصله میگیرند و در خود فرو میروند. تنها علتش هم این است كه احساس میكنند چارهای جز این ندارند. تحقیقات نشان داده است كه نقشهایی كه در اوایل زندگی ایجاد میكنیم، تا سالها دوام میآورد. قالب شخصیتها ممكن است تغییر كند، اما سبك رابطه بدون تغییر باقی میماند. كسانی كه زمانی به پدر و مادرشان وابسته بودند و بعد به همسرشان وابسته شدند، حالا به فرزندانشان یا كسانی كه از آنها مراقبت میكنند، وابسته میشوند و آنهایی كه یاد گرفتند با فاصله گرفتن با مشكلات كنار بیایند به این نتیجه میرسند كه با افزایش سن و سال، جدایی آنها ادامهدار میشود. در حقیقت، وقتی به دوران كهولت میرسیم، رفتارهای مان تشدید میشوند كه این ناشی از تغییرات قابل ملاحظهای است كه در مغز صورت خارجی پیدا میكند. در نتیجه، سبك و طرز رابطههای ما كه از اول به آن خو گرفتهایم نه تنها ادامهدار میشود، بلكه در دوران كهولت شكل حادتری به خود میگیرد. كسی كه در دوران كودكی و نوجوانی تا حدودی وابسته بود، در دوران كهولت وابستهتر میشود و كسی كه در كودكی و نوجوانی فاصله میگرفته است، حالا بیشتر فاصله میگیرد. برای شخص بیش از اندازه وابسته كه به تواناییهای خود تردید فراوان دارد، چالش پیر شدن میتواند بشدت كلافهكننده باشد و نیاز متكی شدن به دیگران افزایش مییابد. ما نهایتا به این نتیجه میرسیم كه وقتی از وابستگی سالم در پیوند و ارتباط با اطرافیانمان استفاده كنیم به توانمندی درونی میرسیم ، دوستیها و رابطهمان عمق جدیدی پیدا میكنند ، مهارتهای شغلی و حرفهای و نیز مهارتهای مربوط به تربیت فرزندان در ما بیشتر میشود و سلامت جسمانی ما نیز افزایش مییابد و در نتیجه شادی و خوشبختی ما نیز بیشتر میشود. منبع : جام جم آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]