تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817580369
سید مصطفی تقوی در گفتوگوی مشروح با فارس: علمای مشروطهخواه،اختلاف بنیادین نداشتند
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سید مصطفی تقوی در گفتوگوی مشروح با فارس:علمای مشروطهخواه،اختلاف بنیادین نداشتند
نوع تعامل عالمان مشروطهخواه تهران و نجف با پدیده «مشروطیت» که گاه دستخوش پارهای سوءتعبیرها و مغالطات قرار میگیرد بس عبرتآفرین و درسآموز تواند بود.
خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: نوع تعامل عالمان مشروطهخواه تهران و نجف با پدیده «مشروطیت» که گاه دستخوش پارهای سوءتعبیرها و مغالطات قرار میگیرد بس عبرتآفرین و درسآموز تواند بود. در باب این موضوع با جناب دکتر سید مصطفی تقوی به گفتوگو نشستهایم که نتیجه آن درپی میآید.
*به نظر شما آیا اساساً تفاوتی در تلقی شهید آیت الله شیخ فضلالله نوری از اسلامیت حکومت با تلقی مراجع ثلاث نجف از جمله مرحوم آخوند ـکه از حامیان مشروطه بودندـ وجود دارد؟ اگر اطلاع خوبی از جریانشناسی روحانیت شیعه داشته باشیم و این جریانشناسی فکری را از صفویه به بعد را بهخوبی بررسی کنیم، یعنی بتوانیم علمای شیعه را گونهشناسی کنیم؛ مخصوصاً بعد از اقدام و مجاهدت عظیم مرحوم وحید بهبهانی در احیای اصولیگرایی و برچیدن بساط اخباریگری؛ از این مقطع تاریخی به بعد است که تحقیقاً گفتمان غالب بر اندیشه علمای دینی و فقه سیاسی فقها، یک روند مشخص را در پیش میگیرد و در این چهارچوب، رابطه دین و سیاست و رابطه علما و سلاطین تقریباً تعریف شده بود و بهطور عمده علمای معتبر شیعه از جمله مراجع عظام در همان چهارچوب در حوزه سیاست با سلاطین تعامل داشتند؛ یعنی انتظاراتی که از حکومتها و حکام داشتند چهارچوب مشخصی داشت. در این تلقی که شما اشاره کردید، بین مرحوم شیخ فضلالله نوری و مراجع نجف هیچگونه تفاوت اصولی و بنیادی وجود نداشت. به این معنا که از صفویه به بعد پس از رسمیت یافتن تشیع و استقرار حاکمان شیعی در حکومت ایران، یک قرار به اصطلاح نانوشتهای میان علمای شیعه و سلاطین تنظیم شد. به این صورت که علمای شیعه تا قبل از صفویه اکثراً با حکام اهل تسنن روبرو بودند و شیعه به عنوان اقلیتی که اغلب اوقات مشروعیتی برای آن قائل نبودند و رافضی تلقیاش میکردند، در شرایط دشوار تقیه قرار داشت، اما وقتی که صفویه حاکم شدند، علمای شیعه دیدند در شرایطی که اگر بهجای این افراد که ادعای تشیع میکنند و خودشان را مرید ائمه میدانند، یک حاکم اهل سنت باشد، در آن صورت عملاً تشیع بیش از پیش اهل فشار قرار میگیرد، الا سلاطینی هستند که میشود اینها در خدمت شیعه به کارگرفت. بنابراین ازاینجا به بعد رامیتوان به عنوان محل ومحمل تحول تلقی کرد؟ بله، در شرایط ظهور صفویه یک تحول کلامیـفقهی در آرای فقهای شیعه و رویکردشان نسبت به کلام سیاسی به وجود آمد و همین باعث شد که اینها احساس کنند شرایطی که ما از این حاکمان دوری گزینیم و از تعامل با آنها اجتناب کنیم، گذشت. الان حاکم میخواهد در محدوده تشیع فعالیت کند و ما موظف هستیم در این راه هدایت و حمایتش کنیم. در چنین شرایطی بهتدریج رابطه بین علما و سلاطین اینگونه تنظیم شد که سلاطین ایران موظف به رعایت الزامات شرعی و دینی و علما هم موظف به اقدامات نرمافزاری دینی مثل افتاء، فعالیتهای علمیـتحقیقاتی و قضاوت باشند. علما احساس میکردند تا زمانی که شاهان در مسیر حمایت از دیناند آنها را تأیید و حمایت میکنند و هر گاه بخواهند از این مسیر خارج شوند و رفتارشان خارج از حوزه دین باشد، از باب امر به معروف و نهی از منکر به آنها تذکر میدهند. این رابطه به این معنا بود که علما خودشان قصد نداشتند مستقیماً حکومت کنند،حالا یا به لحاظ فقهی چنین اعتقادی نداشتند و یا زمینه را برای چنین کاری مناسب نمیدیدند. بنابراین این شاهان بودند که موظف بودند کیان اسلام را در عرصه سیاست داخلی و خارجی واز نظر نظم و امنیت جامعه حفظ کنند. *این فضا تادوران تاسیس مشروطه هم ادامه پیداکرد؟ بله،در دوران مشروطه هم فضای کلی همین بود. یعنی اصل بر تعامل میان علما و شاهانِ حاکم بود. بنابراین مرحوم شیخ فضلالله نوری و بزرگانی مانند آخوند خراسانی و دیگر مراجع نجف و حتی مرحوم آسید محمدکاظم یزدی درباره اصلِ این رابطه میان علما و شاهان، اختلاف نظری نداشتند. اختلافی که میان تلقی مرحوم شیخ فضلالله و مراجع نجف به وجود آمد، مربوط به حوادث پس از پیروزی نهضت مشروطه است که خود بحث مفصلی را میطلبد. از روزی که حوادثی مانند انتشارتصویر مسیو نوز بلژیکی و یا چوب خوردن تاجر قند که جرقهای برای بسیج مردم و ورود آنها به صحنه سیاسی و مراجعهشان به بیت علما و گرفتن فرمان مشروطیت از مظفرالدینشاه شد، میان تلقیای که شیخ فضلالله نوری از مطالبات مردم، رابطه علما با نظام سیاسی و در واقع نمایندگی علما در طرح مطالبات مردم، با علمای نجف هیچ اختلافی نیست. بلکه این مرحوم شیخ فضلالله نوری است که حوادث تهران را به آقایان علمای نجف اطلاع داد و از آنها خواست مردم را در این مطالبات یاری کنند. بنابراین تا پیروزی نهضت مشروطه یعنی تا روزی که فرمان مشروطیت از مظفرالدین شاه گرفته شد، هم شیخ فضلالله نوری در صحنه حضور داشت و هم علمای نجف حضور داشتند و این روند را حمایت کردند. مسائلی که بعدها به صورت اختلاف نظر بروز پیدا کرد، مربوط به حوادثی بود که از پس از گرفتن فرمان مشروطه و پیروزی رسمی جنبش رخ داد. اگرچه مرحوم شیخ فضلالله نوری در دوره قبل از پیروزی نهضت هم نسبت به افکار و اقدامات گروههای انحرافی و غربگرا نگرانیهایی داشت. *چه زمینه و اتفاقاتی باعث شد که پس از امضای فرمان مشروطه این اختلاف نظرها بروز پیدا کند؟ در همه انقلابها و جنبشها مجموعهای از عوامل در جامعه باعث یک همگرایی در بین مردم میشود تا مطالبات مردم در یک راستا قرار بگیرند و همسو شوند. معمولاً اقشار مختلف با انگیزههای مختلف با خاستگاههای اجتماعی متفاوت عملاً همسو میشوند تا نهضتی به راه بیفتد و مطالباتشان در قالب یک عنوان کل، درخواست شود. معمولاً پس از کسب پیروزی، گروههای مختلف با توجه به پایگاههای اجتماعیشان پیگیر مطالبات خودشان میشوند؛ چه گروههای فکری و سیاسی و چه گروههای اقتصادی و اجتماعی. هر گروهی پیگیر این است که برای چه به خیابان آمدیم؟ برای چه خون دادیم؟ برای چه از شاه مطالبه کرده بودیم؟ خواه ناخواه خواست یک تاجر با یک تحصیلکرده و یا مثلاً اقشار روستایی جامعه از انقلاب متفاوت خواهد بود و همین باعث اختلاف و اصطکاک خواهد شد .اساسا دشواریهای پس از پیروزی انقلابها در همین تکثر مطالبات و ریز شدن خواستههای مردم است، منتهی راهحل این مشکل هم این نیست که بگوییم همه یک خواسته واحد داشته باشند. البته خواسته واحد در سطح کلان یعنی حفظ آرمان انقلاب، اما در بطن این آرمان هر شخص و گروهی پیگیر مطالبات خودش خواهد بود و همین هم باعث اصطکاک و تنشهای اجتماعی بعد از انقلاب میشود. *در چنین شرایطی ،راه حل بحران چیست؟ چگونه میتوان از آن عبور کرد؟ وقتی فضا اینطور شد، جای یک چیز خالی است و آن رهبری است. تغییر ایدئولوژی و آرمان انقلاب کار رهبری است. رهبری باید بتواند در پس از پیروزی انقلاب، وحدت ملی را همانند قبل از انقلاب در چهارچوب آرمانهای انقلاب حفظ و مطالبات انقلاب را تفسیر کند و نیز همه را در جهت آن آرمان واحد رهنمون شود. اگر این کار انجام نشود، باعث منازعه و چالش گروهها با همدیگر میشود. چه کسی فصلالخطاب تنشهای بعد از پیروزی است؟ جز محوری به نام رهبری، چیز دیگری نمیتواند فصلالخطاب تفسیر ایدئولوژی انقلاب شود و در مدیریت جریانهای پس از انقلاب ، توازن لازم را در میان مطالبات اقشار مختلف برقرار سازد. در جامعهای مانند جامعه آن روز ایران، بابی وجود داشت، بهایی وجود داشت، فراماسون وجود داشت، روشنفکر غربگرا وجود داشت و اتفاقاً اینها جریانات در تشکلهای سیاسی فعالتر بودند و در ساختارشکنیها برای خود فرصت تنفس بیشتری احساس میکردند. اینها در میان اقشار مسلمان جامعه وجود داشتند و با وجود این خواستههای متعارض، طبیعی است که آنچه که فراماسون میخواهد در جامعه ایران پیگیری کند با توجه به اینکه تحصیلکرده و اهل سیاست هم هست، با آنچه که یک تاجر مسلمان یا یک عالم دینی میخواهد پیگیری کند متفاوت خواهد بود. *یعنی شما به این موضوع قائلید که در آن زمان احزاب و گروهها آنقدر قدرت داشتهاند که بتوانند چنین فضایی را ایجاد کنند تا جایی که حتی برخی علما را با خودشان همراه کنند؟ بله، البته قدرت به این معنا که اینها پایگاه اجتماعی زیادی داشتند، نیست. یعنی کمیت پایگاهشان منظور نیست. شما باید ترکیب جامعه آن روز ایران را در نظر بگیرید. ببینید تعداد باسوادان جامعه چقدر بوده است و وقتی که مشروطه پیروز شد، مملکتی که تا دیروز جز چند روزنامه دولتی نداشت، ناگهان در باز میشود و هر چند نفری دور هم مینشینند و اسمشان را انجمن میگذارند و هر چند نفری یک روزنامه تأسیس میکنند. به گونه ای وضع ناهنجار میشود که امثال مهدی ملکزاده بگویند: «اینها حکومتی در حکومت تشکیل دادند!» و کسروی هم تعبیر به روزنامهبازی و انجمنسازی کند! اینها تیپ قلم به دست و باسوادی بودند که عملاً به نام مطالبات مردم و به نام انقلاب مشروطه ،در ایجاد جو و در فضاسازی میتوانستند نقش مؤثری داشته باشند. شما ببینید ما در دوره مشروطه طبقه و صنفی به نام روشنفکر نداشتیم. وقتی انتخابات دور اول مجلس انتخاب صنفی بود مثل صنف بقال، بزازو... نمیگفتند مثلاً صنف روشنفکر هم 4 نماینده داشته باشد. از نظر کمی اینها فاقد کمترین پایگاه بودند، ولی همینها به واسطه اینکه آدم باسوادی بودند وارد مجلس شدند. مثلاً بقالها وقتی دو نفر از صنفشان را وارد مجلس میکردند 2 نفر از باسوادها را هم وارد میکردند که بتوانند کاری کنند. روشنفکران غربگرا با این نام و راه وارد مجلس شدند . به یقین کسی با عنوان غربگرا در جامعه آن روز رأی نمیآورد که بتواند به مجلس وارد شود. *پس این آقایان حتماً شعاری منطبق بر خواستههای ملت ایران داشتند که توانستند رأی آنها را کسب کنند. بله، شعاری منطبق با خواستههای ملت و زیر چتر بخشی از رهبران نهضت. *منظورتان علماست؟ بله. *البته ما بعدها ادامه این روند را نمیبینیم؟ بله و برای درک این مطالب باید آن شیوههایی که اینها (جریان اقلیت) یعنی فراماسونها، غربگراها، بابیها و... در ایجاد اختلاف میان رهبران به کار گرفتند، دید. اینکه چگونه خودشان را به بخشی از رهبری نزدیک کنند و بر ضد بخش دیگر رهبری نهضت بسیج شوند، باید که دید که همینها عامل ایجاد اختلاف شدند. اینها هیچوقت مستقیماً نمیگفتند ما فراماسون هستیم، بابی هستیم، ما میخواهیم مملکت غربی شود... *البته تقیزاده که گفته بود... بله، ولی نه آنموقع، بلکه چند سال بعد گفت که ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. در آن مقطع تاریخی فقط میگفتند جنبش باید پیروز شود تا بتواند استبداد را مهار کند، آقایان نجف همین را میگویند، ما هم همین را میگوییم. این نکته را توجه داشته باشید که اصولاً این جریان با شعار مخالفت با هویت مردم به صحنه نیامدند، میگفتند مشروطه یعنی همانکه آقایان بهبهانی و طباطبایی میگویند. اینها دیگر این تفکیک را برای جامعه به کار نمیبردند که آنچه ما دنبال آن هستیم ذاتاً با آنچه که حتی بهبهانی و طباطبایی میخواهند متفاوت است. *پس شیخ فضلالله نوری مخالف چه بود که ظاهراً باعث اختلاف با علمای نجف شد؟ بر اساس فرمایش شما سکولارها که صریحاً مواضعشان را بیان نمیکردند تا واضح و مشخص باشد پس این یا به تیزبینی شیخ فضلالله نوری برمیگردد یا به آنچه که علنا روشنفکران میگفتند؟ احسنت! نکته دقیق همینجاست. مهدی ملکزاده در تاریخ مشروطیت مینویسد: «وقتی فرمان مشروطیت صادر شد بایستی انتخابات مجلس برگزار میشد و عدهای مأمور شدند آییننامه انتخابات مجلس را بنویسند». نکتهای که در صحبتهای ملکزاده است این است که میتواند روشنگر بسیاری از مسائل که بعدها اتفاق افتاد باشد. ایشان جامعه آن روز را اینگونه تقسیم میکند: استبدادیون، اشراف و طبقه سوم یعنی بدنه جامعه. استبدادیون همان درباریان هستند و بقیه را هم مشروطهخواه مطرح میکند. ایشان میگوید هنگام تنظیم آییننامه انتخابات یک اتفاق نظر بین استبدادیون و مشروطهخواهان سکولار وجود داشت و آن جلوگیری از قدرت گرفتن روحانیون و حذف آنها از صحنه بود! روشنفکر شعار مشروطه و دموکراسی میدهد، درحالی که روحانیت همراه او، پیگیر مشروطه و اصلاً رهبر نهضت مشروطه است، روحانیتی که ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطه میگوید: «هیچ دینی مانند دین ایران (اسلام) قدرت هماهنگی با آزادی بشر را ندارد و در مشروطه خودش را نشان داد» براون میگوید: « اگر علمای دینی نبودند چیزی به اسم مشروطه در ایران اتفاق نمیافتاد». میبینید اذعان میشود که اینها (علما) اساس مشروطهاند. آنگاه آقای روشنفکر غربگرا میگوید: «اولین قدمی که ما برداشتیم این بود که با استبدادیون پیوند برقرار کردیم تا این عده (علما) از صحنه حذف شوند!». ما میخواهیم ریشه اختلاف مرحوم شیخ فضلالله نوری با مراجع نجف را در این باره پی بگیریم. این تصمیمی برای سکولارسازی انقلاب مشروطه بود ، از طریق همین جریانات فراماسونری و روشنفکری غربگرا و جریاناتی مانند بابیه و دیگر اقلیتهای پیدا و پنهان آن روز پیگیری میشد. اصلاً بنا بر این بود که نهضت سکولاریزه شود و روحانیت یعنی رهبران عینی و واقعی جامعه از صحنه حذف شوند. اینها هنگام تدوین آییننامه انتخاباتی صراحتاً نگفتند ما میخواهیم طوری آییننامه را تدوین کنیم که علما از صحنه حذف شوند. اصلاً این موضوع را به این صراحت اعلام نکردند، اما در واقع امر، تصمیمشان همین بود. طبیعی بود که آنها کوچکتر از آن بودند که بتوانند ظرف چند روز اول انقلاب، روحانیت شیعه را از صحنه حذف کنند. سخن بر سر این است که چنین تفکرات و تصمیماتی وجود داشت و چون اهل تحصیل، قلم و روزنامه بودند، در القای غیرمستقیم این مطلب به جامعه و فضاسازی آن نقشآفرین بودند. در مقابل این افراد هم یک روحانی به عنوان رهبر واحد متمرکز مقتدر وجود نداشت که همه بخواهند با همان یکی تعامل کنند. رهبران مشروطه متعدد و متکثر بودند، یک نفر نبود که مانند انقلاب اسلامی ایران ،به وسیله همان یک شخص تکلیف روشن شود و بتواند انقلاب را مدیریت و از انشعابات و انحرافات جلوگیری کند. در همین انقلاب اسلامی خودمان، چقدر در جنگ و بعد از پیروزی انقلاب سعی کردند رهبرتراشی کنند و با شگردهای گوناگون در طرح شخصیتهای دینی و سیاسی افراد دیگری را مطرح کنند تا بتوانند همان تجربه مشروطه را که موفق هم بود، در اینجا هم پیاده کنند. وقتی رهبری متعدد شد، آنگاه مخالفان شروع میکنند که چگونه از ویژگیهای هریک چه استفادههایی را ببرند و چگونه آنها را از هم جدا کنند. جدایی رهبران یعنی جدایی طبقات جامعه؛ جدایی طبقات جامعه یعنی ایجاد اختلاف در نهضت و اختلاف در نهضت همان و پایان سرنوشت نهضت هم همان. در انقلاب اسلامی آنچه که مانع این مقصد شوم شد و تا به امروز هم باعث شدما در این زمینه موفق باشیم همین نکته است. در نهضت مشروطه چون رهبران متعدد بودندوآنهایی که تصمیم بر حذف روحانیت از صحنه را داشتند، به جدّ پیگیر این قضیه بودند توانستند موفق شوند. در عرصه عمل،القائات گوناگونی در این زمینه انجام دادند، فرستادن افراد گوناگون به بیت علمای نجف برای القای مطالب ویژه، که البته در تهران در باره مرحوم بهبهانی و طباطبایی به صورت دیگر عمل کردند. این اقدامات تا محقق شدن خواسته هایشان پیگیری میشد. فراماسونها، روشنفکران غربگرا و بابیه میدانند که در یک مملکت با بیش از 90% مسلمان شیعه، اگر قرار باشد یک تحول بزرگ اجتماعی برای مبنای ایدئولوژی اسلام و تشیع رخ دهد، جایی برای آنها نخواهد بود. اینجاست که اینها عملاً به کارساختارشکنیِ هویت جامعه ایرانی میشوند و در این اجتماعی پیگیر هدف خودشان هستند . یکی از این اقدامات- صرفنظر از فضاسازیهایی که به تعبیر کسروی در انجمنسازیها و روزنامهبازیهایشان داشتند- ایجاد اختلاف بین کادر رهبری برای شکستن وحدت رهبری و شکست وحدت جامعه و اخلال در همبستگی ملی است تا این اقلیت بتوانند در یک مملکت شیعه به هدف خود برسند، وگرنه محال است روشنفکری که در آمالش میگوید با از فرق سر تا نوک پا غربی بشویم، با چنین ساختار رهبری و بافت فرهنگی ، بتواند سکولاریسم و غربگرایی را پیش ببرد. پس با این اوصاف قدم اول ایجاد اختلاف است، اما نقطه اختلاف مرحوم شیخ فضلالله نوری با دیگر مراجع نجف از تشخیص همین هدفی است که جریانهای روشنفکری غربگرا داشتند.
*پس بایستی تفاوت تشخیص را مطرح کنیم نه تفاوت تلقی در اسلامیت حکومت را. بله، تفاوت تشخیص جریانشناسیهای پس از انقلاب عامل اصلی اختلاف است. *یک سئوال جدی در اینجا پیش میآید و آن اینکه در نجف هم ما دو دسته یزدیها و خراسانیها را داشتیم یعنی طرفداران مرحوم آیتالله سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، معروف به صاحب عروه و طرفداران و مقلدین مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایه که در بسیاری از مواقع کارشان به نزاع میکشید. مرحوم یزدی تقریباهمان نظر و دیدگاه مرحوم شیخ فضلالله را داشت و آن را دنبال هم میکرد، با وجودیکه او هم مانند مرحوم آخوند از فضای انقلاب دور بود و امکان فضاسازی و دروغپردازی توسط واسطهها برای او هم وجود داشت، اما میبینیم اینطور نیست و ایشان هم مانند مرحوم شیخ فضلالله با تیزبینی آینده را میدید، چرا این اتفاق با همه بزرگی و شأنی والایی که برای مرحوم صاحب کفایه قائلیم برای ایشان نیفتاد؟ به نکته خوبی اشاره کردید. البته به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که برای ما به عنوان مسلمانان شیعه، صاحب کفایه مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم آمیرزا حسین تهرانی، مرحوم آمیرزا عبدالله مازندرانی، مرحوم نائینی و مرحوم آسیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی بزرگان و سلاطین عالم تشیع ما هستند. *و هنوز هم هستند. هستند و خواهند بود. اتفاقاً باید به القای مغلطهای که برخی افراد دانسته یا ندانسته ایجاد میکنند توجه داشته باشیم که یک مشروطه سکولار را معرفی کردهاند و آخوند خراسانی را موافق آن مشروطه اعلام میکنند و یک مشروعه ارتجاعی را هم مطرح و شیخ فضلالله را نماینده آن معرفی میکنند و به آن مشروعه میگویند و خودشان هم میشوند طرفدار مشروطه و آخوند خراسانی را هم طرفدار همین مشروطهای میکنند که خودشان ساختهاند. این مغلطهای است که اگر انگیزه سیاسی شیطنتآمیز در آن نباشد، صرفاً یک نقص فهم علمی است که ناشی از بیاطلاعی تاریخی است و یا بیاطلاعی از جریانشناسی روحانیت شیعه است.اما قضیهای که اساساً و به صورت ساختاری باعث آن اختلاف تشخیص بین علما شد دو سر داشت؛ یکی ارادهای بود که جریانهای فکری غربگرا و سکولار و فراماسون و بابی در کشور داشتند و به نفعشان بود که این اختلاف را ایجاد کنند و چون هر قدر اینها در مقابل یک ساختار فکری، فرهنگی و مدیریتی تشیع همگن و یکنواخت قرار میگرفتند به ضررشان بود و طبیعی بود که شکستن این وحدت و انسجام تئوریک رمز موفقیت آنها در این عرصه است. پیوند میان جامعه و مرجعیت رمز استمرار تاریخی 1200ـ1300 ساله تشیع است و یکی از اهداف استراتژیک هر اقلیت منحرفی که بخواهد در این جامعه برای خودش جایی باز کند، شکستن این انسجام تئوریک و وحدت ارگانیکی است که بین مرجعیت شیعه و بدنه جامعه شیعه وجود دارد. باید توجه داشت که این یک هدف عمده از سوی گروه اقلیت در جریان مشروطه بود. این مسئله به هیچ وجه قابل انکار نیست و در این رویکرد آنها، هیچ خیر و صلاحی هم برای مملکت وجود نداشت، چون خیر و صلاح مملکت در هر مقطع تاریخی بر اساس تحکیم هویت و گفتمان غالب جامعه است تا بتواند آن را در برابر سیطره قدرت خارجی که در آن مقطع تاریخی استعمار غرب بود، نگه دارد. هر اقلیتی که بخواهد این انسجام کلی را بشکند هیچ خیری برای مملکت در این اقدام او متصور نیست؛ لذا نمیشود با دیدگاه وطندوستی، توسعه و پیشرفت کشور چنین اقدامی را انجام داد. این اقدامات چه بخواهند و چه نخواهند با استمرار تاریخی کشور و بقای تمدنی آن در تضاد جدی خواهند بود. برای فهم ایجاد اختلاف در تشخیص جریانشناسی مشروطه میان علما دو نکته وجود داشت که عرض کردم. یکی همان گروه اقلیت غربگرا و دیگری اختلاف انسانهاست. یعنی همانگونه که همه انسانها، همه اساتید دانشگاه، همه ابناء بشر در درک و استعداد و قدرت تشخیصشان متفاوتاند، همانند همه پزشکان، مهندسان، صنعتگران، آقایان علمای دینی هم انساناند و مشمول همین قاعده هستند. درست است که همه فقیه و متشرّعاند، اما شمّ و قدرت تشخیص مخصوصاً قدرت تشخیص موضوعاتی که اصولاً کمتر کار فقیه است و مربوط به کارشناسان ویژه خودش است، در انسانها متفاوت است. در نسلهای بعد مراجع همعصر با حضرت امام خمینی(ره) هم بسیار متعدد بودند و همه آنها همین سیر سلوک و فقاهت تشیع را داشتند، اما میبینیم امام از نظام پهلویاز طراحیهایی که نظام استکباری جهانی برای آینده این کشور دارند، چیزی را میبیند که دیگر علما کمتر میبینند و یا به نمرات متفاوتی میبینند. برخی ممکن است اصلاً متوجه نشوند. *این نقص بر آنها نیست؟ نه، «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»(1). این عامل تشخیص علما بر دو قسم است: یک قسم ذاتی است و قسم دیگرش اکتسابی است. در قسمت ذاتی همانند اینکه حافظه شما با حافظه من متفاوت است، بنابراین تفاوت هوش و ذکاوت در فهم دادهها و اطلاعاتی که به کارشناس داده میشود و در اختلاف تشخیصش تأثیر میگذارد. این یک عامل مهم است. عامل دیگر، نوع اطلاعاتی است که به علما داده میشود. آن سازماندهی که شده بود که چگونه اطلاعاتی به علمای نجف منتقل شود به آیاتالله بهبهانی و طباطبایی چگونه اطلاعات برسد، چگونه کانالیزه شوند. این برنامهریزیهایی بود که آن افرادی را که عرض کردم پیگیر آن بودند و لذا هم افراد روحانی را از اینها اعزام میکردند تا بتوانند اعتماد علما را بر آنچه که به نام مشروطه در تهران میگذرد جلب کنند و هم اقدامات دیگر. یک بخش از اختلاف تشخیص علما به دلیل این اختلاف اطلاعاتی بود که بدانها میرسید. انتهای پیام/
95/05/13 :: 13:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]
صفحات پیشنهادی
در گفتوگوی مشروح با فارس مطرح شد استراتژی امروز دشمن ایجاد شکاف بین مردم و حکومت است/ شاه، فساد اقتصادی را مت
در گفتوگوی مشروح با فارس مطرح شداستراتژی امروز دشمن ایجاد شکاف بین مردم و حکومت است شاه فساد اقتصادی را متناسب با استاندارد زندگی میدانست مراقب باشیم نظام را به فساد اقتصادی متهم نکنیم نویسنده کتاب ایران دیروز امروز فردا در گفتوگوی مشروح با فارس بحث فساد اقتصادی را در دوموجهای خلیجفارس به گیشه سینماها رسید
موجهای خلیجفارس به گیشه سینماها رسید در این هفته ۶ فیلم ماجرای نیمروز یک روز بخصوص آباجان گشت ۲ خوب بد جلف و سه بیگانه بهعنوان اکران نوروزی سال ۹۶ مشخص شدند به گزارش فرهنگ نیوز در این هفته 6 فیلم «ماجرای نیمروز» «یک روز بخصوص» «دیدار علمای اهل سنت هرمزگان با سیدحسن خمینی
دیدار علمای اهل سنت هرمزگان با سیدحسن خمینی حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرام خود از دیدار با جمعی از علمای برجسته اهل سنت هرمزگان در قم خبر داد به گزارش ایرنا حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی روز سه شنبه در جدیدترین پست اینستاگرام خود درحجم بارشهای کشور به 183 میلیمتر رسید/ 316 میلیمتر بارندگی در حوضه خلیج فارس و دریای عمان
از اول مهر تا 5 فروردین سال آبی 96-95 حجم بارشهای کشور به 183 میلیمتر رسید 316 میلیمتر بارندگی در حوضه خلیج فارس و دریای عمان شرکت مدیریت منابع آب ایران اعلام کرد ارتفاع بارشهای کشور از ابتدای مهرماه جاری تا روز شنبه 5 فروردین به بیش از 183 میلیمتر رسید بهگزارش ایلمشاور جدید امنیتملی ترامپ از ایران میآید/او را بیشتر بشناسید؛ مسلط به زبان فارسی و درسخوانده مدرسهای در ت
مشاور جدید امنیتملی ترامپ از ایران میآید او را بیشتر بشناسید مسلط به زبان فارسی و درسخوانده مدرسهای در تهران فیلم و تصاویر رابرت هاروارد سالها در ایران زندگی کرده و در مدرسه آمریکاییهای تهران در سال 1974 درس خوانده و در دوره دبیرستان از آنجا فارغالتحصیل شده است پدر هارودیدارجمعی ازعلمای برجسته اهل سنت هرمزگان با سیدحسن خمینی
دیدارجمعی ازعلمای برجسته اهل سنت هرمزگان با سیدحسن خمینی حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرام خود از دیدار با جمعی از علمای برجسته اهل سنت هرمزگان در قم خبر داد آفتابنیوز به گزارش ایرنا حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی روز سه شنبه در جد«سیدمصطفی میرسلیم» فقط به میثاقنامه حزب موتلفه اسلامی متعهد است
سیدمصطفی میرسلیم فقط به میثاقنامه حزب موتلفه اسلامی متعهد استتاریخ انتشار جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۱ ۵۵ یک عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی حزب موتلفه را یک تشکیلات رسمی قانونی و دارای دفاتر فعال در استانها و شهرستانها دانست و گفت تمامی اعضای حزب موتلفه اسلاخليج فارس نيازمند تقويت روابط | پایگاه خبری تراز
تراز گفتوگوهاي سياسي ميتواند يكي از مهمترين فاكتورهاي بهبود روابط دربين كشورهاي خاورميانه باشد عاملي كه در برخي شرايط از آن غفلت ميشود اما در موقعيت فعلي وجود انبوهي از دغدغههاي امنيتي درجهان و منطقه موجب شده مهمترين بازيگران خاورميانه يعني ايران وكشورهاي شوراي همكاري خلنماینده مجلس: رسیدگی به ناوگان پوسیده هوایی اولویت همه دولتهای قبلی بود اما توان اجرای آن را نداشتند
نماینده مجلس رسیدگی به ناوگان پوسیده هوایی اولویت همه دولتهای قبلی بود اما توان اجرای آن را نداشتند عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در مجلس شورای اسلامی گفت رسیدگی به ناوگان پوسیده و کهنه هوایی اولویت نخست همه دولت ها بود اما به دلیل فقدان دسترسی یا توان اندک مذاکره هیچگگفتوگوی عجیب با مرد اسیدپاشی که با قربانی خود ازدواج کرد/ محبوبه گفت زنت میشوم تا ذرهذره آبت کنم
گیل نگاه روزنامه ایران زندگی زنی بنام محبوبه را گزارش کرده که در دوران جوانی به وسیله پسری که عاشقش بوده با اسید مورد حمله قرار گرفته پسر ۸سال زندانی شده و بعد از آزادی با محبوبه ازدواج کرده است و حالا ۲فرزند دارد در این گزارش آمده است دریکی از اغذیهفروشیهای محل نشستهایم و-
گوناگون
پربازدیدترینها