واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: حادثه «شینآباد» درکمین دانشآموزان «موگر» روزنامه ابتکار جنوب در گزارشی با عنوان حادثه «شینآباد» درکمین دانشآموزان «موگر» به قلم فاطمه رشیدی به بررسی مشکلات یکی از مدرسه های تازه تاسیس در روستای موگر از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخته است.
آسمان صاف و آبی است و خورشید در آسمان حکمرانی میکند اما سرما آنچنان بیرحمانه است که نفسهای خورشید هم یخ زده است. سرما تا مغز استخوان نفوذ میکند. برای بازدید از پروژههای بویراحمد روز بسیار سردی است. شاید اگر به مناسبت دهه فجر نبود کسی ریسک نمیکرد برای امروز برنامه بگذارد.مقصد نماینده و فرماندار، کوچکترین بخش شهرستان بویراحمد یعنی کبگیان است. بخشی که اگر دمای هوای زیر صفرش را نادیده بگیریم از زیبایی هیچ چیزی کم ندارد.دراین بخش بنای روستاها را در میان جنگلهای بلوط گذاشتهاند. دیواره سفید پوش دنا از تمام زاوایای روستاهای این بخش پیداست. مسئولان در میان مردم احاطه شدهاند و این فرصتی است تا گشتی در روستاها بزنم.روستای اول روستای موگر است. در میان ساختمانهای فرسوده این روستا تنها ساختمان آجری مدرسه مرا به خود میخواند. چند کودک در حیاط شنی مدرسه در حال بازی هستند. ظاهراً همه کلاس اولی هستند. من یخ زدهام و برایم اشتیاق کودکان برای فوتبال در این سرما که به استناد دماسنج ماشین، 15 درجه زیر صفر است، برای من عجیب است.دمپای های پلاستیکی و لباسهای نه چندان گرمشان اعصابم را به هم میریزد اما نه به اندازه شیشههای شکسته مدرسه که از بیرون دهن کجی میکند؛ و وقتی می گویند به مسئولان بگویید برای مدرسه ما گاز بیاورند بهت زده میشوم. باورش سخت است که گاز تا دم این مدرسه آمده و وارد آن نشده است. یکی از این کودکان که ظاهراً اوضاعش از بقیه بهتر است میگوید بخاری نفتی خیلی گرممان میکند اما همیشه میترسیم که آتش بگیرد. خود این کودکان دقیقاً نمیدانند چرا محکوم به تحمل بوی نفت در همه روزهای زندگیشان هستند در شرایطی که لولههای گاز طبیعی از بیخ گوششان رد میشود.در گوشه حیاط مدرسه ساختمانی است که می گویند سرویس بهداشتی مدرسه است. البته بیشتر به یک مخروبه شباهت دارد. بچهها از من میخواهند از مسئولان برایشان درخواست کمک کنم.تا اینجا را باز میتوان تحمل کرد اما بخش عجیبش تعداد دانش آموزان این مدرسه است. هر 6 پایه تحصیلی این مدرسه بیش از 40 دانش آموز است که تنها یک معلم دارند و انگار این ازدحام نه تنها دانش آموزان بلکه معلم را خسته کرده و او هم مصرانه میخواهد مساله را به مسئولان منتقل کنم.از روستای موگر خارج میشویم و به شهر چیتاب میرویم. در شهر چیتاب ما را برای بازدید از مدرسه شبانه روزی میبرند که لنگ 100 میلیون تومان بودجه و اعتبار است. مدرسهای که بیش از 20 اتاق بزرگ دارد و به گفته مسئولان، این مدرسه میتواند بیش از 300 نفر از دخترانی را که پس از پایان پایه نهم مجبور به ترک تحصیل میشوند را در خود جای دهد.مدرسهای بزرگ که سه سال است در یک وضعیت مانده و کسی به دادش نرسیده که امروز تارعنکبوت از در و دیوار و سقفش آویزان است. می گویند این مدرسه یکی از شیکترین و استانداردترین ساختمانها را دارد از آن ساختمانهایی است که علاوه بر خود بنا چشم انداز دل انگیزی دارد و این عجیب است به رغم ترک تحصیل دختران و زنان، عزمی در میان مسئولان استانی برای تکمیل آن وجود ندارد.از مدرسه بیرون میآییم و به سمت سالن ورزشی چیتاب میرویم. این هم تنها سالن ورزشی مردم شهر چیتاب است با این حال در این یخبندان زمستانی از امکانات اولیهای مانند بخاری و سیستم گرمایشی محروم است؛ و مایه تعجب است وقتی میشنوم شب گذشته مسابقات جام دهه فجر در این سالن برگزار شده است.شاید اگر همه کارهای نیمه تمام را تمام میکردیم و شاید اگر مسئولان به جای اینکه اعتبارات نفت را به یک شهرستان میبرند آن را صرف توسعه و محرومیت زدایی از کل استان میکردند حالا اوضاع کمی بهتر میشد.شاید اگر نگاه قومی غالب نمیشد اکنون یک خوابگاه بزرگ که میتواند خانه دوم همه دختران این استان باشد، برای 100 میلیون تومان متروکه نمیشد.شهرستان بویراحمد حالا بیش از 42 درصد جمعیت این استان را در خود جای داده و این بدان معناست که تقریباً نیمی از مردم این استان در یک شهرستان زندگی میکنند به عبارت دیگر شهرستان بویراحمد نه به این دلیل که مرکز استان در آن قرار دارد باید مورد توجه قرار بگیرد بلکه باید نگاه ویژه به آن داشت زیرا حالا متعلق به همه مردم استان است و ظواهر امر نشان میدهد مهاجرت به این شهرستان هر روز بیشتر از قبل میشود و ورزشگاهها و مدرسههای خالی از جمعیت و سرمایه گذاریهای بدون فایده در برخی شهرستانها این را تأیید میکند.باید مدارس، سالنهای ورزشی، خوابگاهها و همه زیرساختهای از این دست در شهرستان بویراحمد فراهم شود و از همین حالا باید بویراحمد را برای جمعیت مهاجری که به هزار و یک امید راهی آن میشوند آماده کرد که خیلی زود دچار یک بحران نشود و آماده کردن مقدمات این میزبانی به عهده یک فرماندار و نماینده نیست و لازم است همه دست به دست هم بدهند تا دست کم حالا که نمیتوانند از موج مهاجرت بکاهند مردمشان از رفاه بیشتری برخوردار باشند.هر چند همین حالا آژیرهای خطر برای بویراحمد به صدا درآمده اما باید زیرساختهای آموزشی، فرهنگی و بهداشتی را به روستاهای این شهرستان برد تا کمبود اعتبار صد میلیون تومانی زمینه مهاجرت 300 دانش آموز و یا خانوادههایشان به مرکز نشود که اگر جمعیت خود این شهرستان هم به مرکز مهاجرت کنند فاجعه به بار میآید زیرا شهر یاسوج نه به لحاظ فرهنگی و نه زیرساختی این همه جمعیت را تاب نمیآورد.______________انتشار دهنده: سید ولی موسوی نژاد6110
17/11/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]