واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چرا ديپلماسي سياسي جواب نميدهد؟!
حميدرضا عسگري در سرمقاله امروز روزنامه آفرینش نوشت:
طي يك دهه اخير سير مناسبات و تعاملات سياسي ايران با همسايگان و ساير كشورهاي دنيا روبه افول گذاشته است و دستاوردهاي سياسي چنداني براي كشورمان متصور نيست. خصوصا طي دولت هاي نهم و دهم به سبب نوع ايفاي سياست خارجي دافعه دار كه با باز شدن پرونده ايران در شوراي امنيت برشدت و غلظت آن افزوده شد.
اين درحالي است كه تا پيش از اين و حتي در دوران پس از انقلاب و جنگ هشت ساله، روابط سياسي ايران با دنيا به اين سردي نبود. با تمام اين اوصاف بار ديگر طي مذاكرات طولاني هسته اي با كشورهاي بزرگ دنيا، يخ روابط سياسي شكسته شد و شاهد آغاز مجدد تعاملات و خروج از انزواي سياسي ايران بوديم.
البته موضوع هسته اي دريچه اي به روي مراودات با غرب باز كرد، اما روزنه ارتباط همگرايي با همسايگان را تنگتر نمود . تعاملات سياسي با اعراب تبديل به خصومت شد و دوستي با تركيه وبرخي كشورهاي حاشيه خزر، و... به رقابت توام با تنش سياسي تنزل پيدا كرد.
نكته قابل توجه كه به عنوان ضعف سياست خارجي ما محسوب مي شود و ارتباط تنگاتنگي با نظام داخلي كشور دارد، بحث "اقتصاد سياسي" ميباشد. به بيان ديگر بال اقتصادي سياست خارجي ما شكسته شده و به همين سبب حركت با يك بال براي كشور مطلوب و ثمر بخش نخواهد بود.براي شفاف سازي بيشتر بحث به روابط ايران و تركيه اشاره ميكنيم. درحال حاضر ايران اختلافات شديدي در عرصه سياسي با دولت اردوغان دارد كه نمونه بارز آن نگاه متفاوت دوطرف در مسئله سوريه و ارتباط ايران با محور مقاومت در منطقه مي باشد. شايد اغراق نباشد كه بگوييم كارشكنيهاي تركيه عليه منافع و مواضع ايران در سوريه و منطقه، بسيار شديدتر و عميقتر از آل سعود بوده است.
با تمام اين اوصاف شاهد حفظ و تحكيم روابط ميان طرفين هستيم. چراكه علت اصلي اين جذبكنندگي دوجانبه، درهم تنيده شدن اقتصاد دوكشور است. تعامل قوي اقتصادي مانع از آن مي شود كه دوكشور علي رغم اختلافات شديد در مسائل منطقهاي ارتباط سياسي خود را قطع كنند. حال بايد اين مدل را در چارچوب روابط با غرب و ديگر همسايگان جاگذاري كنيم. ما نياز به رابطه و تعامل با دنيا داريم و بايد اين روابط را ايجاد و تحكيم بخشيم.
اما بخش ديگر موثر بودن ديپلماسي سياسي، بستگي به توان و رونق اقتصاد داخلي دارد. سياست خارجي ما زماني با صلابت خواهد بود كه پشتوانهاي قوي داشته باشد. سالهاي پيش از تحريم غليرغم درآمدهاي سرشارنفتي، اقدامي جهت توسعه اقتصادي كشور صورت نگرفت و درآمدهاي كشور صرف امور جاري و گسترش واردات گرديد. دراين هنگام بود كه نگرش سخت براي رويارويي با ايران كنار گذاشته شد و ابزار تحريم اقتصادي جايگزين آن گرديد. چراكه آثار مخرب آن از جنگ نظامي بسيار بيشتر بود.
غرب مشاهده كرد كه ايران دچار آفت مصرف گرايي و واردات شده و اگر منبع درآمد آن محدود شود با مشكلات بزرگي مواجه خواهد شد. لذا آنچه مربوط به كسب درآمد و انتقال آن به ايران بود، تحت نظر تحريمها قرار گرفت و مشاهده كرديم كه چه آمار و ارقامي از بابت كسب درآمد نجومي و سقوط اقتصاد به رشد منفي 10 درصد با تورمي 46 درصدي حاصل شد!.
اما تعجب و انتظار اصلي در شرايط كنوني از اين بابت است كه چرا اين چالش بزرگ اقتصادي كشور كه به عنوان شاهرگ سياست خارجي و سياست داخلي محسوب مي شود، مورد توجه و اهميت قرار نميگيرد. منكر اقدامات انجام شده توسط تيم اقتصادي كشور نيستيم و از مانع تراشيهاي مخالفان نيز مطلعيم، اما با تمام اين اوصاف وقتي ضعفي بر ساختار اجرايي نظام وارد ميشود، بايد تمام قوا و توان كشور را بر آن معطوف كرد تا برطرف گردد و موجب بروز چالشهاي بيشتر نگردد.
ايستادگي و مقاومت درمقابل زياده خواهيها و فشارهاي خارجي، زماني محقق خواهد شد كه ما از استقلال اقتصادي برخوردار باشيم. نميتوان انتظار داشت كه اقتصاد ما چشم به راه غرب باشد و سياست ما به صورت مستقل از آنها دنبال شود!. بايد پذيرفت كه اقتصاد سياسي ما دچار ضعفهاي بسياري است و بازبايد پذيرفت كه ما در چشم بر وابستگي دو مولفه سياسي و اقتصادي در امورات كشور بستهايم. از يكسو خواهان سردمداري مقاومت سياسي هستيم و از سوي ديگر وابستگي اقتصادي ما را دچار دوگانگي خواستهها و داشتهها نموده است. لذا بايد تعادلي ميان اقتصاد سياسي و سياست خارجي ايجاد نمود تا اين چالش موجود به صورت مرحلهاي برطرف گردد.
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۶ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - 15 March 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]