واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: همدستي براي قتل تاجر سرشناس پس از آشنايي تلگرامي
زن و مردي كه بعد از آشنايي تلگرامي سناريوي قتل تاجري سرشناس را براي تصاحب پولهايش طراحي و اجرا كرده بودند، بازداشت شدند.

به گزارش خبرنگار ما، اواسط يكي از روزهاي بهمنماه امسال بود كه مأموران كلانتري در شمال تهران از گم شدن ناگهاني مرد تاجري به نام شايان با خبر شدند.
يكي از اعضاي خانواده مرد پولدار در توضيح ماجرا گفت: پدرم تاجر و خانهاش در يكي از خيابانهاي اطراف نياوران است. او هر روز صبح به دفتر كارش ميرود و شب به خانه بر ميگردد. پدرم صبح روز قبل مثل هميشه با خودروي خارجياش به محل كارش رفت تا اينكه عصر به تلفن خانه زنگ زد و گفت كه شب قرار كاري با يكي از دوستانش دارد و احتمال دارد به خانه بر نگردد. پس از آن شب چند بار ما با تلفنش تماس گرفتيم تا اينكه از ساعت 12 شب به بعد تلفنش خاموش شد. وي ادامه داد: روز بعد دوباره با تلفن همراهش تماس گرفتيم، اما خاموش بود و از طرفي هم به محل كارش نرفته بود به همين دليل نگرانش شديم و به بيمارستانها و مراكز درماني سر زديم، اما خبري از پدرم نيافتيم تا اينكه الان به اداره پليس آمديم تا پدرم را پيدا كنيد و ما را از نگراني نجات دهيد.
با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي آرش سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران براي رسيدگي در اختيار تيم زبدهاي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي قرار گرفت.
مأموران پليس در نخستين گام موفق شدند خودروي خارجي مرد گمشده را در يكي از خيابانهاي اطراف تهران كه رها شده بود، كشف كنند. در حالي كه مأموران هيچ سرنخي از مرد گمشده پيدا نكرده بودند، تحقيقات ميداني نشان داد، مرد تاجر مدتي است تلفني با زن جواني به نام شهلا كه از بستگان نزديكش است، ارتباط دارد. مأموران در تحقيقات بعدي دريافتند مرد گمشده شب حادثه با شهلا قرار ملاقات داشته است. در چنين شرايطي مأموران شهلا را به عنوان مظنون حادثه به اداره پليس احضار كردند. شهلا در اولين بازجوييها مدعي شد اطلاعي از سرنوشت مرد گمشده ندارد. مأموران وقتي با تناقض گوييهاي زن جوان روبهرو شدند، وي را به دستور قاضي سيفي بازداشت کردند و مورد بازجويي تخصصي قرار دادند. متهم هنگامي كه با دلايل و مدارك روبهرو شد به قتل شايان با همدستي مرد مورد علاقهاش كه ستار نام دارد، اعتراف كرد.
پس از اعتراف شهلا، مأموران ستار را در خانهاش حوالي فرديس كرج بازداشت كردند. ستار هم در بازجوييها با اعتراف به قتل مرد تاجر در ادعايي گفت: شهلا زن مورد علاقه من بود. مدتي قبل شهلا گفت او مزاحمش است به همين دليل قرار بود او را تنبيه كنيم. شب حادثه شهلا او را به خانه من دعوت كرد كه هنگام تنبيه فوت كرد و بعد جسدش را در حوالي جاده تلو رها كرديم. مأموران در ادامه به محل حادثه رفتند و جسد مقتول را كشف كردند.
دو متهم صبح ديروز براي ادامه تحقيقات به دادسراي جنايي منتقل شدند و پس از بازجويي به دستور قاضي سيفي براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفتند.
شهلا كه متهم است با همدستي مرد مورد علاقهاش مرد تاجري را به قتل رسانده در بازجوييها مدعي شد كه مرد تاجر مزاحم او شده است.
گفتوگو با شهلا خانهداري يا كار ميكني؟ من باشگاه بدنسازي دارم و مدير يك آشپزخانه پخش غذا هم هستم. ورزشكاري؟ بله. رشته بدنسازي. چگونه با مقتول آشنا شدي؟ مقتول از بستگان نزديك ما بود و از قبل او را ميشناختم. چرا با مقتول ارتباط برقرار كردي؟ او مرد پولداري بود و من هم به خاطر اينكه فاميل بوديم از طريق تلفني و شبكههاي اجتماعي با او ارتباط داشتم و ارتباط ما بيشتر از اين نبود. چه شد كه تصميم به قتل او گرفتيد؟ ما قصد قتل نداشتيم. فقط خواستيم علاوه بر تنبيه از او اخاذي كنيم كه متأسفانه به قتل رسيد. چرا تنبيه؟ من چهارماه قبل از طريق يك گروه تلگرامي با مردي به نام ستار آشنا شدم. من و ستار با هم ارتباط تلگرامي و پيامكي زيادي داشتيم تا اينكه به هم وابسته شديم و ستار به من ابراز علاقه كرد. وقتي فهميدم او همسرش را طلاق داده است، تصميم گرفتم با او ازدواج كنم. به همين دليل تصميم گرفتم ارتباطم را با شايان قطع كنم، اما شايان قبول نميكرد و هميشه از طريق پيامك براي من مزاحمت ايجاد ميكرد تا جايي كه ستار متوجه ارتباط من و شايان شد و تصميم گرفتيم او را تنبيه كنيم. بعد چه شد؟ من به ستار گفتم كه شايان مرد پولداري است، اما من فقط ارتباط تلفني با او دارم كه تصميم گرفتيم او را به بهانهاي به خانه ستار بكشانيم و علاوه بر تنبيه از او اخاذي هم كنيم. درباره شب حادثه بيشتر توضيح بده؟ پس از اينكه نقشه اخاذي از مقتول را طراحي كرديم، من شب حادثه با مقتول تماس گرفتم و به دروغ به او گفتم كه خانه يكي از بستگانم در كرج هستم و او را براي حرف زدن دعوت كردم. به اين بهانه او را به خانه ستار كشاندم. ساعت 12 شب بود كه او به محل قرار آمد. ستار داخل حمام مخفي شده بود كه من از شايان پذيرايي كردم. دقايقي بعد با شايان مشاجره كردم كه ستار از حمام بيرون آمد و با او درگير شد. ستار او را به زور روي مبل خواباند و بعد دهان و دستهايش را با چسب پهن بست و من هم پاهايش را با شال گردنم بستم. سپس به زور از او رمز عابر بانكش را گرفتيم كه ساعتي بعد متوجه شديم حالش بد شده و نفس نميكشد. در حالي كه به شدت ترسيده بوديم پيكر نيمهجانش را داخل پتويي پيچانديم و به داخل خودروي خارجياش منتقل كرديم. صبح زود به طرف جاده فشم به راه افتاديم تا جسد را در آن منطقه دفن كنيم، اما در ميانهراه به علت شدت برف جاده بسته شد كه مجبور شديم برگردیم و به طرف جاجرود حركت كرديم و جسد را در حوالي جاده تلو رها كرديم . خودروي مقتول را چه كار كرديد؟ خودروش در اختيار ستار بود كه به من گفت در خياباني رها كرده است. از مقتول سرقت هم كرديد؟ بله. او چهار عدد كارت عابر داشت كه پس از حادثه من و ستار با هم به شهر ري رفتيم و با كارتهاي عابرش حدود 100 ميليون تومان طلا خريديم. الان چه احساسي داري؟ شيطان مرا وسوسه كرد و الان پشيمان هستم، اما پشيماني فايدهاي ندارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]