واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
وضعیت دشوار اصولگرایان برای اجماع ادامه دارد
نامزدهای غیرقابل کنترل
اتاقهای فکر و تصمیمگیر در میان راستگرایان به گونهای متشتت و سرگشته شدهاند که تقریباً عنان کار از دستشان خارج شده و تمرکز سیاسی خود را ازدست دادهاند.
روز نو : اتاقهای فکر و تصمیمگیر در میان راستگرایان به گونهای متشتت و سرگشته شدهاند که تقریباً عنان کار از دستشان خارج شده و تمرکز سیاسی خود را ازدست دادهاند.
به گزارش روز نو؛ سرگیجه و اضطراب ناشی از ناتوانی در شکست روحانی در انتخابات سال آینده عملاً قدرت تصمیمگیری سازنده و راهبردی را از آنان گرفته است. نشانههای این سرگیجه را میتوان در عبور کانونهای تصمیمگیر از چهرههایی چون محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی مشاهده کرد. از اینروست که ماشین کاندیداسازی اردوگاه اصولگرایان این بار با تولید بیشتری آغاز به کار کرده و سونامی و تکثیر نامزدهای این جریان به گونهای پیش رفته که حتی محدوده و موجودیت گروههای این جریان را نیز درنوردیده است. از نامزدهای درونگروهی و طرد شده گرفته تا آنان که به صورت فردی اعلام حضور کردهاند. تکثیر بیسابقه نامزد در بین اصولگرایان، عملاً راه را برای ساختن کاراکتر یک گزینه متوازن و مورد اجماع در میان این جریان به انسداد کشانده است. با آگاهی از نوع سیاستورزی و چگونگی ورود اصولگرایان به کارزارهای انتخاباتی، میتوان اینگونه تحلیل کرد که جریان مذکور سال آینده حتی فرصت و بینش تشخیص نامزدهای خود را برای رتبهبندی سیاسی ـ از درجه یک، درجه دو و درجه سوم و ... ـ نیز نخواهد داشت.
پاشنه آشیلی به نام «جلیلی»
تشتت سیاسی درون گفتمانی در میان راستگرایان آغاز شده است؛ نشانههای این تشتت را در ساز مخالف برخی از نامزدها را که به صورت مستقل و بدون در نظر گرفتن فرم تشکیلاتی جریان متبوعشان اعلام حضور کردهاند، میتوان مشاهده کرد. عدم تمکین سعید جلیلی و نادیده گرفتن سازوکار «وحدت» جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که این روزها نبض و مشی انتخاباتی اصولگرایان را در اختیار گرفته است، آغاز شکاف و ظهور نخستین گسل عمیق سیاسی در میان راستگرایان است. از سویی، جبهه مذکور تصمیم خود در مورد جلیلی را گرفته است؛ جریان تندرو به این آگاهی رسیده که حضور جلیلی میتواند دو قطبی موافقان و مخالفان برجام را بار دیگر زنده کند. اصولگرایان با نگاه به گذشته به صرافت دریافتهاند که بازتولید دو قطبی ـ برجامیان و نابرجامیان ـ میتواند آنها را با سرنوشتی چون انتخابات مجلس در 24اسفند 94 دچار کند. در واقع آمدن جلیلی به عرصه انتخابات با توجه به استقرار دولت جدید در آمریکا(ترامپ)، چهرهای که در عرصه عمومی ایران از او ترسیم خواهد شد، این است که «یک گزینه موافق مواجهه سنگین با ایالات متحده» سرکار آمده و به نوعی تقابلی آشکار بین دو ایده متضاد روی خواهد داد. ناگفته نماند که شخص جلیلی در میان اصولگرایان مخالفان جدی نیز دارد. سنتگرایی مانند «محمدرضا باهنر» پیش از این نتوانسته است اعتراض خود را در مورد حضور وی پنهان کند. اتفاق رخ داده مبنی بر حضور دوباره جلیلی در انتخابات، گمانه حضور و تکثر نامزدها در میان اصولگرایان را تقویت خواهد کرد. با محاسبات فوق میتوان جلیلی را در گام نخست ـ و براساس نقشه راه جدید ـ پاشنه آشیلی برای اردوگاه اصولگرایی در نظر گرفت.
اخیراً چهرهای چون محمدرضا باهنر که به گونهای «لابیمن» جریان اصولگرا لقب گرفته، سعی دارد تا جریانات ـ گسلهای عمیق درون گفتمانی ـ پشت پرده را با رایزنی حل کند. با این حال وقتی دو هفته پیش در گفتوگو با دیدبان تیغ نقد را روی جلیلی کشید، نشان میداد کار از امیدواری برای وحدت گذشته است. باهنر جلیلی را متهم به «زیرآبیرفتن» کرده و گفته بود: «من این گوشزد را میدهم؛ البته نه تنها به آقای جلیلی بلکه به همه اشخاص اصولگرا این هشدار را میدهم که اگر فردی با این جریان و سازوکار همراه نشود، به قول معروف بیلش بسیار کم گِل برخواهد داشت!». اما ظاهرا این جمناست(جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) که ناچار شده تا جلیلی را درون لیست خود قرار دهد. دستجردی در این باره گفته: «با اینکه آقای جلیلی اعلام نکرده است که جبهه مردمی را قبول دارد اما نظر همه دوستان در هیات موسس این بود که نظر دوستان پذیرفته شود و نام آقای جلیلی روز پنجشنبه به رای گذاشته شود تا ببینیم آیا جزو 10نفری که بالاترین رای را میآورد، هست یا خیر.» اما به نظر میرسد که چه جلیلی در میان این افراد رای بیاورد و چه نیاورد او راه خود را خواهد رفت. علت روشن است؛ جلیلی بیش از آنکه به تشخیص سیاسیون عملگرای اصولگرا تمکین کند، به توصیه شیوخ جریان مذکور وابسته است. از اینروست که «غلامرضا مصباحی مقدم» نسبت به وضعیت اصولگراها ـ به طور خاص جلیلی ـ در انتخابات سال 96 ابراز نگرانی کرده و گفته که: اگر او (جلیلی) نامزد شود اما وارد مجموعه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی نشود، رای نمیآورد ولی رای اصولگرایان را نیز میشکند.
لاریجانی و شکاف غیرقابل ترمیم او با تندروها
اتفاقات سال88 در کنار تمام حواشی که پیرامون انتخابات ریاست جمهوری دهم داشت، گسست بزرگی را در جریان اصولگرا ایجاد کرد. راستگرایان که مردم آنها را به نام اصولگرایی میشناسند، بعد از این سال دچار یک دگرگونی بزرگ شدند. یکی از این اتفاقات بزرگ در میان راستگرایان، انشعاب و اعلام برائت معتدلها از جریان تندروی اصولگرا بود که «علی لاریجانی» یکی از چهرههای مشهور در بین آنها بود. رویه و سویه متفاوت علی لاریجانی در تقابل با تندروها در جریان برجام در مجلس نهم و نقشآفرینی سیاسی در مجلس دهم به شکلی عریان صورت گرفت. اکنون اما در آستانه انتخابات 96، جریانهای تندرو بار دیگر میخواهند عیار سیاسی لاریجانی را و اینکه به جهتی میل خواهد کرد، مزمزه کنند.
در تازهترین ارزیابی اصولگرایان تندرو در مورد لاریجانی اعلام شده که «موضوع جذب لاریجانی به جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی را باید از خود ایشان سوال کرد.» معنای این حرف در عالم سیاست این است که لاریجانی این سازوکار را قبول ندارد و به آنها نپیوسته اما «جمنا» هم نمیخواهد راجع به این مسئله موضعگیری کند که مبادا او رنجیده خاطر شود. در واقع جمنا تلاش میکند تا با سکوت از کنار لاریجانی عبور کند. به نظر میرسد لاریجانی که اکنون میتوان او را یکی از سران اردوگاه اعتدالگرایان دانست، رغبتی ندارد با جریان تندرو که اصولگرایی را مصادره کردهاند، همسو شود. وی پیشتر در انتخابات مجلس، به نوعی جدایی خود را از این جریان اعلام کرد، به گونهای که حتی میتوان گفت که اختلافات لاریجانی با جریان تندرو ماهوی و غیرقابل حل است.
سایه رئیسی
در کارزارهای انتخاباتی اصولگرایان در مقابل تحولخواهان افرادی مانند محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، محسن رضایی و احمدینژادیها مورد آزمایش قرار گرفتهاند و عیار سیاسی همه آنها بدون داوری خاصی مشخص است. برخی چهرههای درجه دو و درجه سوم مانند مهرداد بذرپاش و امثالهم نیز وزن کافی برای رقابت با روحانی را ندارند. حال این سوال پیش میآید که گزینه جدید باید چه خصوصیتی داشته باشد؟
«روحانی بودن» فاکتور مهمی در انتخابات است ـ با توجه به اینکه روحانی خود یک روحانی است ـ و میتواند بر نتیجه انتخابات اثرگذار باشد. از سوی دیگر نامزد مورد نظر نباید آنچنان خطکشیهای سخت با اصلاحطلبان و اعتدالگرایان داشته باشد، تا نوعی تحریکپذیری را در جریان مقابل ایجاد نکرده و بدنه خاکستری از این لحاظ برانگیخته نشود. او نباید دو قطبیهایی مانند جلیلی و قالیباف را بازتولید کند. سابقه حضور در انتخابات با نتیجه شکست را نداشته باشد. در واقع لوحی نانوشته باشد. او باید این خاصیت را داشته باشد که زمینه دو قطبیسازیهای سرنوشتساز را به حسن روحانی و تیم انتخاباتی او ندهد. مخالفان جدی در جناح اصولگرا نداشته باشد و شخصیتهای این جناح را به تکثیر نامزدی تحریک نکند. تا اینجای کار میتوان متغیرهای فوق را در وجود «ابراهیم رئیسی» مشاهده کرد، کسی که البته اعلام کرده وارد این بازی نخواهد شد.
دو انتخابات آخر در سالهای 92و 94 و سیاستورزی دو جناح نشان داده است که بزرگان جریان اصولگرا نتوانستهاند نامزدهای وابسته به این جناح را به کنترل خواستهها و و تصمیمات خود درآورند، حتی اگر بزرگی چون مهدوی کنی بخواهد. این در حالی است که در جناح اصلاحطلب حرف شنوی از بزرگان بسیار راحتتر است.
*همدلي
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]