واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: دو دختر ماساژور که با همدستی دو پسر مورد علاقهشان از مرد جواهرفروشی در تهران سرقت کرده بودند، دیروز با انتقال به دادسرا به تشریح ماجرای سرقت پرداختند.
به گزارش جامجم، متهمان که دو دختر و دو پسر جوان هستند، در نقش ماساژور وارد خانه جواهرفروشی در شمال تهران شده و اموالی به ارزش 30 میلیون تومان از او سرقت کردند. همچنین فیلم سیاه از او تهیه کردند تا صد سکه طلا از وی اخاذی کنند که موفق نشده و بازداشت شدند. دیروز اعضای این باند سرقت به شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند و از سوی قاضی علی وسیله ایرد موسی مورد تحقیق قرار گرفتند. دختران جوان به سرقت اعتراف و عنوان کردند فقط میخواستند با این کار مشکلات مالیشان را حل و با پسران مورد علاقه خود ازدواج کنند. در ادامه دو پسری که با آنها همدست بودند نیز گفتههای دختران جوان را تائید کردند و گفتند به دلیل بدهی، نقشهای را که دختران برای سرقت طراحی کرده بودند، به اجرا گذاشتهاند.
متهمان پس از تحقیقات، با قرار قانونی روانه زندان شدند. برای تحصیل به تهران آمدم، سارق شدم دختر 22 ساله نسیم نام دارد و از شهرستان به تهران آمده تا شاید بتواند در دانشگاه درس بخواند و کار پیدا کند، اما رویه زندگیاش تغییر کرد و بههیچ کدام از آرزوهایی که در سر داشت، نرسید. حالا هم به اتهام سرقت بازداشت شده است. چطور وارد باند سرقت شدی؟ دو سال پیش از شهرمان برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. اول میخواستم در رشته زبان انگلیسی درس بخوانم و مهاجرت کنم که نشد. بعد گرافیک خواندم. در ترم دوم انصراف داده و پزشکی خواندم. به دلیل مشکلاتم دوباره انصراف داده و در مغازهای کار کردم. بعد با پسر موردعلاقهام و دو همدست دیگرمان آشنا شدم. زمانی که حرف سرقت پیش آمد، برای بهبود شرایط زندگیمان و ازدواج، تصمیم به سرقت و اخاذی گرفتیم. زندگی خودمان را به تباهی کشاندیم. خانوادهام زمانی که متوجه شدند من به اتهام سرقت بازداشت شدم، قید مرا زدند و گفتند چنین دختری ندارند. بدبخت شدم و آیندهام تباه شد. میخواستیم ازدواج کنیم میلاد پسری 27 ساله و یکی از اعضای این باند است که با کمک دختر مورد علاقهاش و دو عضو دیگر باند در این سرقت شرکت کرد. او باورش نمیشود به اتهام سرقت و اقدام برای اخاذی بازداشت شده است. میگوید در رشته مهندسی درس میخواند و یک ترم مانده تا مدرک مهندسیاش را بگیرد. خیلی پشیمان است و مدام میگوید ای کاش آن روز به گفتههای الناز توجه نمیکرد. با الناز چطور آشنا شدی؟ با او حدود یک سال و نیم پیش در یک مهمانی آشنا شدم. او دو سال پیش برای کار به تهران آمده بود. در یک مزون عروس کار میکرد و دخل و خرجش همخوانی نداشت. چطور دست به سرقت زدی؟ برای اجرای نقشهمان سلاح قلابی خریدیم. آن شب که دو دختر جوان به عنوان ماساژور وارد خانه طلافروش شدند، پنج دقیقه بعد من و پسر دیگر وارد آنجا شدیم. با تهدید طلافروش، دست و پایش را با چسب نواری بستیم و پس از سرقت اموال، از او فیلم سیاه گرفتیم تا اخاذی کنیم و پول بیشتری به دست آوریم. همدستانت سابقهدار هستند؟ هیچ کدام سابقه نداریم. من ترم آخر مهندسی بودم. حتی یک شرکت کوچک قطعهسازی راهاندازی کرده بودم، اما بدهی 20میلیون تومانی و پول نزول، زندگیام را خراب کرد. اشتباه کردیم و زندگیمان به تباهی کشیده شد.
یکشنبه 1 اسفند 1395 ساعت 07:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]