تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829446630




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رسيدن به عشق سابق با شليك گلوله


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: رسيدن به عشق سابق با شليك گلوله
مردي هنرمند كه 17 سال قبل در ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش ناكام مانده بود، وقتي او را در اينستاگرام پيدا كرد، نمي‌دانست براي رسيدن به عشق ديرينش دست به جنايتي هولناك خواهد زد.


به گزارش خبرنگار ما، ساعت 20:30 پنج‌شنبه، 28 بهمن ماه بود كه قاضي مدير روستا از مرگ مشكوك مردي جوان در يكي از بيمارستان‌هاي جنوب تهران با خبر و همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. بررسي‌ها حكايت از اين داشت كه مردي 32 ساله به نام مرتضي با شليك گلوله زخمي و بعد از انتقال به بيمارستان جان خود را از دست داده است. برادر زن مرتضي كه در بيمارستان حاضر بود، در شرح ماجرا گفت: ساعتي قبل خواهرم الميرا (31 ساله) با خودروي پژو 206 خود در حال عبور از بزرگراه آزادگان بود كه لاستيك خودرو پنچر مي‌شود. الميرا خيلي زود با شوهرش مرتضي تماس مي‌گيرد و براي عوض كردن لاستيك از او درخواست كمك مي‌كند. وقتي مرتضي در محل حاضر و مشغول عوض كردن لاستيك مي‌شود، ناگهان مرد زورگيري كه كلاه ايمني به سر داشت، به او نزديك مي‌شود و در جريان درگيري او را به قتل مي‌رساند و فرار مي‌كند.
يك راننده عبوري هم كه شاهد ماجرا بود، گفت: من با خودروي خودم در حال عبور بودم كه ديدم مردي روي زمين افتاده و مرد اسلحه به دستي بالاي سرش ايستاده است. وقتي به محل حادثه نزديك شدم، آن مرد از محل فرار كرد. زن جواني هم كه آنجا ايستاده بود، درخواست كمك مي‌كرد. اين مرد گفت من مرد تيرانداز را ديدم. او كلاه ايمني به سر نداشت و زماني كه من به محل حادثه نزديك شدم، ترسيد و فرار كرد.
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، تحقيقات در اين‌باره ادامه پيدا كرد. كارآگاهان در بررسي چرخ‌هاي خودرو متوجه شدند كه هيچ‌كدام از لاستيك‌ها پنچر نشده بود. آنها احتمال دادند كه همسر مقتول ماجرايي را پنهان مي‌كند، بنابراين بار ديگر از او تحقيق كردند. وقتي كارآگاهان علت حضور زن جوان در بزرگراه آزادگان را سؤال كردند، او حاضر به توضيح نشد. به خاطر تناقض‌هايي كه در حرف‌هاي الميرا وجود داشت، او ساعت 03:30 بامداد روز جمعه بازداشت شد. زن جوان در بازجويي‌هاي فني به جرمش اعتراف كرد و گفت عامل قتل خواستگار سابقش به نام عليرضا است. او توضيح داد: عليرضا وقتي متوجه شد كه با شوهرم اختلاف دارم تصميم به قتل او گرفت و گفت حتي اگر او را در اجراي نقشه ياري نكنم به تنهايي مرتكب قتل خواهد شد. شب حادثه مطابق نقشه‌اي كه طراحي كرده بود، من با خودروي پژو 206 راهي بزرگراه آزادگان شدم. بعد با شوهرم تماس گرفتم و گفتم كه لاستيك خودرو پنچر شده است. محل كارش در قرچك ورامين بود، با اين حال از من خواست داخل خودرو بمانم و درها را قفل كنم تا خودش را برساند. 20 دقيقه بعد وقتي خودش را رساند، عليرضا از پشت تپه‌اي خاكي كه پناه گرفته بود، بيرون آمد و شوهرم را با شليك گلوله به قتل رساند و فرار كرد.  با نشاني‌هايي كه الميرا در اختيار پليس گذاشت، محل زندگي عليرضا.پ 36 ساله در خيابان 20 متري افسريه شناسايي و بازداشت شد. در بازرسي از خانه متهم يك قبضه سلاح شكاري ساچمه‌زني كه مرتضي با آن به قتل رسيده بود، كشف شد. او در اولين بازجويي‌ها به طراحي نقشه و اجراي آن اعتراف كرد و در شرح ماجرا گفت: 16 سال قبل بود كه به خواستگاري الميرا رفتم، اما موفق به ازدواج با او نشدم. به هر حال در اين مدت از او خبر نداشتم تا اينكه مدتي قبل او را تصادفاً ديدم. بعد از آن بود كه دوباره ارتباط ما برقرار شد. الميرا گفت كه شوهرش با او رفتار بدي دارد، به خاطر همين بود كه تصميم به قتل مرتضي گرفتم. روز حادثه با الميرا در نارمك ملاقات كردم و به او گفتم كه زمان اجراي نقشه رسيده است. بعد نقشه را برايش توضيح دادم.
از او خواستم با خودروي خودش به بزرگراه آزادگان حوالی پل شهید کاظمی  برود و از آنجا با شوهرش تماس بگيرد و بگويد كه لاستيك خودرو پنچر شده است كه قبول كرد. مطابق نقشه مرتضي در محل حاضر شد. او صندوق عقب خودرو را باز كرد و مشغول بيرون آوردن چرخ زاپاس شد. من هم از مخفيگاهم خارج شدم و اولين گلوله را به پهلويش شليك كردم. مرتضي در همان وضعيت با من درگير شده بود كه روي زمين افتاد. در حالي كه بالاي سرش ايستاده بودم، اسلحه را روي صورتش گذاشته و گلوله بعدي را شليك كردم. همزمان يك خودروي عبوري به من نزديك شد كه ترسيدم و فرار كردم.
سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات بيشتر از دو متهم در اداره دهم پليس آگاهي تهران جريان دارد.
چه شد كه تصميم به قتل گرفتي؟ من به خاطر الميرا تصميم گرفتم شوهرش را تنبيه كنم كه او كشته شد. چرا؟ من الميرا را خيلي دوست داشتم و وقتي فهميدم مقتول او را كتك مي‌زند، تصميم گرفتم شوهرش را گوشمالي بدهم. با الميرا نسبتي داري؟ نه. حدود 17 سال قبل با الميرا آشنا شدم. او دانش‌آموز دبيرستان بود كه عاشق او شدم و تصميم گرفتم با او ازدواج كنم، اما نشد. چرا ازدواج نكردي؟ من چند بار به خواستگاري او رفتم، اما پدر و مادرش مخالفت كردند. آنقدر اصرار كردم كه پدرش محل زندگي‌شان را تغيير داد و به خياباني در غرب تهران رفتند تا من كمتر مزاحم آنها شوم. پس از اين دوباره آدرس خانه‌شان را پيدا كردم و دوباره با خانواده‌ام با دسته گل به خواستگاري‌اش رفتم، اما اين‌بار پدرش آب پاكي را روي دستم ريخت و من از ازدواج با او منصرف شدم و با دختر ديگري ازدواج كردم. پس چطور دوباره با الميرا ارتباط برقرار كردي؟ من آدم معروف و هنرمندي هستم و در شبكه‌هاي اجتماعي مانند اينستاگرام و تلگرام فعاليت دارم. الميرا دو ماه قبل از طريق اينستاگرام دوباره مرا پيدا كرد و ارتباط برقرار كرد. در چه زمينه‌اي معروف هستي؟ من ليسانس هنر دارم و تا الان 20 جلد كتاب در زمينه هنر نوشته‌ام و مربي رشته‌هاي هنري هستم و تعداد زيادي دانش‌آموز دارم و سابقه بازيگري هم دارم. بازيگر فيلم هستي؟ بله. من در آنونس فيلم‌هاي سينمايي و تئاتر بازي كرد‌‌ام. درباره آشنايي بار دوم بيشتر توضيح بده؟ دو ماه قبل الميرا عضو شبكه اجتماعي اينستاگرام شده بود و صفحه من را ديده بود. او براي من پيام فرستاد و خودش را معرفي كرد. پس از اين ما با يكديگر در كافي‌شاپي قرار ملاقات گذاشتیم و پس از 17 سال يكديگر را ديديم. ارتباط تلفني و خياباني ما ادامه پيدا كرد و الميرا هميشه از شوهرش بدگويي مي‌كرد و مي‌گفت او را كتك مي‌زند. از آنجايي كه من هم از همسرم راضي نبودم از الميرا خواستم از شوهرش جدا شود و من هم همسرم را طلاق بدهم و با هم ازدواج كنيم، اما الميرا ابتدا به خاطر پسر دو ساله‌اش قبول نكرد و بعد هم كه راضي شد و به شوهرش گفت، او به شدت الميرا را كتك زده بود، به طوري كه سه‌روز در خانه بستري شده بود. پس چرا به ارتباطتان پايان نداديد؟ شيطان ما را فريب داد و علاقه ما را به هم بيشتر كرد تا جايي كه وقتي الميرا مي‌گفت شوهرش او را كتك زده است به خودم حق دادم او را تنبيه كنم. چون او را خيلي دوست داشتم تحمل ديدن رنج و عذاب او را نداشتم. درباره نقشه قتل توضيح بده؟ من ابتدا قصد داشتم او را با شوكر تنبيه كنم، اما بعد پشيمان شدم و تصميم گرفتم او را با تفنگ زخمي كنم. به همين دليل يك‌ماه قبل به اصفهان رفتم و اسلحه شكاري را به مبلغ 2 ميليون و 700 هزار تومان خريدم و نقشه را طراحي كردم. بيشتر توضيح بده؟ الميرا در آموزشگاه آرايشگري دوره آموزشي مي‌ديد. او قصد داشت در آينده آرايشگاه بزند. روز حادثه نقشه را طراحي كرديم. قرار شد او به بزرگراه آزادگان برود و با ميخي كه در اختيارش قرار داده بودم خودرواش را پنچر كند، اما او موفق نشد و من كه با يكي از دانش‌آموزانم در تعقيب او بوديم، مجبور شدم خودم باد لاستيك خودرواش را خالي کنم تا به اين بهانه شوهرش را به محل حادثه بكشانيم. يعني دانش‌آموز شما در اين حادثه همدستي كرد؟ نه. واقعيتش اين است كه من موتورسواري بلد نيستم به همين خاطر از يكي از دانش‌آموزانم كه موتورسيكلت داشت خواستم با گرفتن 500 هزار تومان يك‌روز با موتورسيكلتش در اختيار من باشد و او هم قبول كرد. ما طبق نقشه خودروي الميرا را تعقيب كرديم تا به محل قرار رسيديم. از دانش‌آموزم خواستم موتورسيكلت را كمي دورتر در جاده خاكي متوقف كند به طوري‌كه محل حادثه را نبيند و از آن دور باشد. سپس وقتي شوهر الميرا به محل حادثه آمد به طرفش رفتم. در حالي كه قصد داشت لاستيك زاپاس را از صندوق عقب بيرون بياورد، من به طرف او شليك كردم. مقتول به طرف من آمد و لوله تفنگ را گرفت و رها نمي‌كرد كه دو تير ديگر هم شليك كردم، اما باز هم تفنگ را رها نكرد كه ديدم دو خودرو به ما نزديك شدند و من هم تفنگ را رها كردم و به سرعت خودم را به موتورسيكلت رساندم و فرار كرديم.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن