واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تبعات فرهنگي نگاه تحقيرآميز وزیر صنعت به گورخر
امروز رسانهها اظهارات فرمانده يگان حفاظت محيط زيست دماوند در پاسخ به وزير صنعت را منتشر کردند.
نویسنده : حسن فرامرزي
يک: امروز رسانهها اظهارات فرمانده يگان حفاظت محيط زيست دماوند در پاسخ به وزير صنعت را منتشر کردند. ماجرا از اين قرار است که محمدرضا نعمتزاده پيشتر در اظهاراتي عجيب و شگفت گفته بود: يکي از مناطقي که از نظر آهن و مس ارزشمند است منطقه بهرام گور است که سازمان حفاظت محيط زيست روي آن دست گذاشته و اجازه معدنکاوي نميدهد. من خودم رفتم و آنجا را ديدم. يک بيابان است که حالا در گوشهاي چهار تا گورخر هم هست. ميگوييم اينجا را بدهيد به معدنکار. معدنکار، گورخرها را هم تکثير ميکند تا جايي که کشور پر از گورخر شود، اما سازمان حفاظت محيط زيست مخالفت ميکند. البته پاسخ جالب فرمانده يگان حفاظت محيط زيست دماوند که «آقاي نعمتزاده! اگر گورخر تکثير کنيد، من هم خودرو ميسازم، البته با کيفيت.» هم در نوع خود جالب توجه بود. اين يعني اگر شما تا اين حد هنر تکثير را بلديد، سعي کنيد در حوزه خودتان تکثير کنيد، آن هم نه هر تکثيري که در قالب خودروهاي بيکيفيت با جان آدمها بازي کند.
دو: اما آنچه توجه نگارنده را در اظهارات وزير بيشتر به خود جلب کرد، نوع و جنس زاويه ديد وزيري است که دايره مسئوليت او قاعدتاً بيشترين تداخلها را با محيط زيست دارد. اجراي پروژههاي عمراني و صنعتي در همه جاي دنيا با تداخلهايي جدي در محيط زيست همراه است. کدام معدن و واحد صنعتي و کارخانه و شهرک صنعتي را ميتوان سراغ گرفت که هيچ تداخلي با محيط زيست نداشته باشد و حاشيهاي ايجاد نکند. از همين رو امروز يکي از جديترين سرفصلهاي فعاليت دولتها اين است که اين تداخلها را به حداقل برسانند، اما وقتي يک مدير دولتي چنين تحقيرآميز عليه محيط زيست سخن ميگويد - توجه کنيد که طبق قاعده جزء به کل وقتي کسي مثلاً ميگويد «حالا در گوشهاي چهار تا گورخر هم هست» همان کس ميتواند جملات مشابهي هم بگويد مانند اينکه «حالا در گوشهاي چهار تا درخت هم هست» يا «حالا در يک گوشهاي چهار تا چشمه هم هست» و قس علي هذا - مسلماً تداعيهاي مشابه ديگري به ذهن بسياري از مخاطبان ميرسد. کسي که گوشهاي از محيط زيست را چنين تحقيرآميز ميبيند و آن را به چيزي نميگيرد و به حساب نميآورد، ميتواند گوشههاي ديگر را هم با همين نگاه آمرانه و از بالا به پايين ببيند.
سه: در واقع سخني که مسئولان و مديران جامعه ما بر زبان ميآورند - چه متوجه باشند و چه نباشند - صرفاً در آن نشست و جلسه متوقف نميشود بلکه تبعات ناخواسته کلام آنها به ويژه لحن و ادبياتي که در اين سخن مستتر است، در جامعه اشاعه مييابد و چه بسا به زيردستان هم جسارت بدهد که اگر مثلاً وزير درباره محيط زيست چنين نظر و باوري دارد، چرا ما بايد خودمان را در منگنه و تنگنا بگذاريم. حکايت زيباي سعدي که «اگر ز باغ رعيت ملک خورد سيبي / برآورند غلامان او درخت از بيخ» در چنين جايي مصداق و معنا مييابد. اگر وزير صنايع کشور چنين برداشت و فهمي از محيط زيست دارد، اين برداشت و فهم نوعي آلارم و سيگنال فرستادن به مديران سطوح ميانيتر هم ميتواند باشد و چه بسا آثار تخريبي اين سخن به مراتب بدتر از صدور مجوز براي فعاليت يک معدن در منطقهاي باشد که در منطقه حفاظتي محيط زيست قرار دارد.
چهار: اي کاش دستورالعملهاي رسانهاي و مهارت و فرهنگ سخن گفتن و اظهارنظر کردن بدون حاشيهآفريني براي بسياري از مسئولان و مديران ما در سطوح مختلف صادر ميشد تا کمتر شاهد چنين رخدادهايي باشيم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]