تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817435367




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«ماجراي نيمروز» و اعدام‌هاي 67


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «ماجراي نيمروز» و اعدام‌هاي 67
در نگاه اول «ماجراي نيمروز» صرفاً يك فيلم سينمايي است كه چند ماه از روزهاي سخت مردم ايران را در سال 1360 روايت مي‌كند.
نویسنده : كبري آسوپار 
در نگاه اول «ماجراي نيمروز» صرفاً يك فيلم سينمايي است كه چند ماه از روزهاي سخت مردم ايران را در سال 1360 روايت مي‌كند. اما نگاهي به اتفاقات سياسي ايران در سال‌هاي اخير و بعد فلاش‌بك به سال 67 و اعدام‌هاي معروف اعضاي سازمان مجاهدين خلق از سوي جمهوري اسلامي در كنار تماشاي «ماجراي نيمروز» نشان مي‌دهد كه اين فيلم سينمايي، فراتر از حوزه سينما، اتفاق قابل‌تأملي در حوزه سياسي ايران است. نه فقط از اين جهت كه 35 سال پس از ترور سران قوا در ايران، تازه اكنون كسي از اهالي سينما، آن هم كسي كه در سال همان ترورها به دنيا آمده و تصوير مستقيم از آن فضا ندارد، آن اتفاقات را به سينما كشانده، بلكه از اين جهت كه فيلم مي‌تواند به يكي از بزرگ‌ترين ادعاهاي گروهك تروريستي مجاهدين خلق عليه جمهوري اسلامي پاسخ دهد: «جنايت جمهوري اسلامي عليه مجاهدين خلق.»

آيا جمهوري اسلامي صدها نفر از اعضاي گروهك منافقين را حين درگيري يا بعد از دستگيري با حكم اعدام، كشته است؟ بله؛ در اين شكي نيست. آيا اين اعدام‌ها يا  عدم تلاش براي زنده دستگير كردن اعضاي مجاهدين خلق تصميمي درست و قابل دفاع است؟ «ماجراي نيمروز» فقط با چند روايت كوتاه از چند ماه در دهه 60 مرگباري كه مجاهدين خلق براي حكومت و ملت ايران رقم زدند، مخاطب را به اين نتيجه مي‌رساند كه چاره‌اي ديگر نبوده است.

ماجراي نيمروز از يك دوقطبي درون گروهي ميان اعضاي تيم اطلاعات عمليات عليه منافقين روايت مي‌كند. كمال و صادق كه از جبهه‌هاي جنگ با صدام، براي مقابله با منافقين به تهران آمده‌اند‌، اغماض را درست نمي‌دانند. كمال صراحتاً مخالف تلاش براي زنده دستگير كردن آنهاست و معتقد است بايد همه‌شان را كشت. روزي كه دخترك پنج ساله‌اي كه هدف ترور كور منافقين بوده، روي دست‌هاي كمال جان مي‌دهد و او بازگشته از بيمارستان با لگد به جان ضارب مي‌افتد، مخاطب به او حق مي‌دهد. گرچه مسعود همچنان معتقد است نبايد مثل خودشان برخورد كرد و بايد حرف زد. كمال با بغض مي‌گويد آن دختر هنوز پنج سالش هم نشده بود... مسعود هم عضو تيم است؛ دور از فضاي ذهني كمال، بازجويي مي‌كند، با حرف و نه با لگد! بعد يك روز كه از اختياراتش استفاده كرده و براي دختر توابي كه قصد انفجار قطار مسافربري را داشته و قبل از انفجار دستگير شده و توبه كرده، شرايط ملاقات با مادر و خواهرش را در حياط زندان فراهم مي‌كند، به چشم مي‌بيند كه دختر تواب را خواهرش در حياط زندان با انفجار انتحاري مي‌كشد. اينجا مخاطب فكر مي‌كند كه آيا مي‌شود به كساني رحم كرد كه به خواهرشان هم رحم نمي‌كنند؟ مسعود همچنان به دنبال گفت‌وگوست، اما روزي بعدتر جنازه سوخته و پوست كنده‌ برادر پاسدارش را مي‌آورند و هق هق گريه‌اش روي پرده سينما مي‌نشيند. همين مسعود است كه در حمله به خانه تيمي موسي خياباني صراحتاً مي‌گويد كه «هر چه زودتر بريزيد و بكشيد.» او هم به نتيجه مي‌رسد كه مجاهدين خلق زبان ديالوگ را نمي‌فهمند.
 
عضو ديگر تيم هم كه گاهي گوشه‌اي مي‌زند كه افراد را زنده دستگير كنيم و كمك كنيم برگردند، دل در گرو هم‌كلاسي سابقش دارد كه حالا فهميده در خانه‌هاي تيمي منافقين ساكن است. در نهايت هم وقتي مي‌بيندش، اسلحه‌اش را پايين مي‌آورد، اما اينكه نماينده جمهوري اسلامي اسلحه‌اش را پايين مي‌آورد، دليل نمي‌شود كه نماينده منافقين هم اسلحه‌اش را پايين بياورد؛ دخترك شليك مي‌كند. ماجرا ساده است؛ شما شايد به حرمت احساس چند سال پيش، منافق را نكشيد، اما او حرمتي براي هيچ چيز قائل نيست. مجاهدين خلق زبان احساس را نمي‌فهمند.

صادق بر نفوذي بودن مسئول مخابرات و شنود تيم اصرار دارد. قبول نمي‌كنند و آزادش مي‌كنند؛ او بعد آزادي تماس مي‌گيرد و مي‌گويد كه ديگر دستتان به من نمي‌رسد. مجاهدين خلق زبان رفاقت و اعتماد را نمي‌فهمند.
اجازه دهيد چند تصوير كوتاهي را كه ماجراي نيمروز از سال 60 براي مردم يادآوري مي‌كند، مروري گذرا كنيم:
ـ انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت آيت‌الله بهشتي (رئيس ديوان عالي) و بيش از 70 نفر از نمايندگان مجلس و وزرا و ...
ـ به رگبار بستن يك خانواده سه نفره
ـ انفجار دفتر نخست وزير و شهادت رئيس‌جمهور و نخست وزير ايران (و سه نفر ديگر)
ـ بستن راه مردم در وسط شهر با لباس سپاه و تظاهر به گشت شبانه و به رگبار بستن مردم و …
ـ ترور يكي از توابين مجاهدين خلق توسطبه دست خواهرش
ـ شكنجه و كندن پوست و سوزاندن سه تن از پاسداران انقلاب اسلامي
همين وقايع كه از تير تا بهمن 60 روايت مي‌شود كافي است كه توسل جمهوري اسلامي به خشونت براي برخورد با منافقين را موجه كند؛ حال همه كشتارهايي را كه در يك فيلمنامه نگنجيده و در طول سال‌هاي 60 تا 67 هزاران نفر از مردم ايران را به قتل رسانده، اضافه كنيد؛ با عاملان ترورها و ياري‌كنندگان اين تروريسم گسترده چه بايد كرد؟
ببينيم امام خميني (ره) به عنوان رهبري كه هزاران نفر از مردمش قرباني شده‌اند، با اينان چه مي‌كند؟ امام دستور اعدام زنداني‌هاي مجاهدين را صادر مي‌كنند؛ اما چه زماني؟ بعد از ترورهاي مسئولان عالي‌رتبه كشور در تابستان 60؟ بعد از ترورهاي مردم كوچه و بازار در همه سال‌هاي دهه 60؟ بعد از همكاري‌هاي گسترده با صدام حسين عليه مردم ايران در جريان جنگ تحميلي؟ بعد از فروش اطلاعات مردم ايران به خارجي‌ها؟ نه؛ امام امت سال‌ها صبوري مي‌كنند. امام بعد از هفت سال كه از آغاز مبارزه مسلحانه مجاهدين خلق با مردم و حكومت ايران مي‌گذرد، دستور اعدام زنداني‌هاي منافقين را صادر مي‌كنند.

آن هم وقتي كه رسماً با نام «فروغ جاويدان» به كشور حمله مي‌كنند و مسعود رجوي صراحتاً زندانيان مجاهدين را نيروهاي بالقوه عملياتش مي‌خواند و آنها هم درون زندان جشن فروغ جاويدان برگزار مي‌كنند! آن هم باز امام مي‌فرمايند اگر بر سر موضع خود هستند، در حكم محاربند؛ يعني اگر موضع‌شان عوض شده كه هيچ، همچنان راه توبه باز است.
حال شايد بشود دريافت كه حاميان انتشار فايل صوتي آيت‌الله منتظري چرا اين روزها از ماجراي نيمروز دلخور هستند و حرفه‌اي بودن آن را نديده مي‌گيرند؛ اين فيلم بر همه مقابله خشني كه جمهوري اسلامي با مبارزه مسلحانه مجاهدين خلق مي‌كند، صحه مي‌گذارد و راه را بر روايت‌هاي جهت‌دار فايل‌هاي صوتي محرمانه‌اي كه آقازاده‌ها منتشر مي‌كنند، مي‌بندد. فرمانده «ماجراي نيمروز» از تهران به ارتفاعات بازي دراز مي‌رود تا نيرو بياورد و تاكيد مي‌كند فكر كرديد «فقط اينجا جنگ است؟ تهران هم جنگ است. »
 منافقين در ماجراي نيمروز مثل منافقين در پيام سال 67 امام در كنار دشمنان متجاوز خارجي قرار مي‌گيرند. ماجراي نيمروز با نمايش سينمايي فقط چند صحنه از جنايات منافقين، مخاطب را در بهمن 60 و نه تابستان 67 و بعد از عمليات مرصاد، به اين نتيجه مي‌رساند كه وقتي شما نكشيد، مردم تان كشته مي‌شوند؛ همان مثال قديمي ترحم بر پلنگ تيزدندان... پس بريزيد و بكشيد؛ آنها زبان انسانيت و شرافت را نمي‌فهمند.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن