تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817619457




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطر‌ه زنده‌یاد دباغ: امام فرمود خواهر طاهره بروید به تکلیف عمل کنید!


واضح آرشیو وب فارسی:الف: خاطر‌ه زنده‌یاد دباغ: امام فرمود خواهر طاهره بروید به تکلیف عمل کنید!

تاریخ انتشار : جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۰۵
خانم دباغ درباره یکی از خاطرات خود در دیدار با حضرت امام(ره) می‌گوید: پس از ارائه گزارش، در حالی که مِن مِن می‌کردم مطالبی گفتم ولی حرف اصلی‌ام را نزدم. امام متوجه شدند و پرسیدند: «خواهر طاهره! چیزی شده؟» به گزارش فارس، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در برخورد با مسائل بسیار دقیق و متفکرانه عمل می‌کرد و از دیدگاه آینده‌نگر و روشنبینانه ایشان بارها مطالبی مطرح شده است. یکی از این دیدگاه‌ها در برخورد با پاسبانان رژیم طاغوت بود. خانم مرضیه حدیدچی (طاهره دباغ) درباره این موضوع در خاطرات خود می‌گوید: در نیمه دوم سال 1358 حضرت امام [در دیداری با پرسنل کلانتری] مطالب خیلی مهمی در زمینه احیای کلانتری‌ها بیان کردند. این امر برای من که از جنایت‌ها و فجایع برخی از آنها در آستانه پیروزی انقلاب شنیده و پس از آن دیده بودم ناگوار بود، این مسئله که باید امروز ما به دست ایشان سلاح بدهیم برایم نه تنها خوشایند نبود بلکه پذیرش آن نیز سخت بود و از این که این افراد تأمین شهر را با راه‌اندازی کلانتری‌ها به دست بگیرند، ابا داشتم. برای رهایی از افکار مغشوشم به نزد آیت‌الله مدنی رفتم و گفتم: حاج آقا یعنی می‌گویید امام گفته‌اند ما اسلحه را به دست همان پاسبان‌هایی که تا دیروز بچه‌هایمان را می‌کشتند بدهیم؟! آیت‌الله مدنی گفت: «شما که راحت می‌توانید به نزد حضرت امام بروید، پس به محضرشان برسید و فلسفه این فرمان را بپرسید، ببینید تکلیف چیست.» من هر ماه برای ارائه گزارش عملکرد و برای کسب اجازه انجام برخی کارها و اقدامات به خدمت امام می‌رفتم، و اگر فرصتی پیش می‌آمد برخی حواث را به شکل جزئی برایشان تعریف می‌کردم؛ و از تنگناها و مشکلات سخن می‌گفتم، و حضرت امام راهنمایی و کمک می‌کردند.  در نوبت بعدی که به حضور امام رفتم، پس از ارائه گزارش، در حالی که «مِن مِن» می‌کردم مطالبی گفتم ولی حرف اصلی‌ام را نزدم یعنی جرئت نمی‌کردم که قضیه کلانتری‌ها را به طور آشکار بپرسم. امام متوجه شدند و پرسیدند: «خواهر طاهره! چیزی شده؟» گفتم: «راستش گفتنش برایم خیلی راحت نیست، درباره فرمانی است که درباره کلانتری‌ها داده‌اید، آخر ما چطوری خیالمان راحت باشد که اسلحه به دست اینها بدهیم، اینها همان‌هایی هستند که تا دیروز بچه‌های ما را می‌کشتند و مادران زیادی از کارهای آنها داغ دیده هستند، حالا ما برویم بگوییم دست شما درد نکند، بفرمایید این اسلحه!»  حضرت امام با یک هیبتی چنان نگاه تندی به من کردند که من دیگر هیچ نگفتم، ایشان فرمودند: «اگر شما زندان رفتید، اگر شما شکنجه شدید، اگر شما تبعید شدید و دوری بچه‌هایت را تحمل کردی و هر بلایی سر بدنت آمد، اما این امتیاز را داشتی و داری که به راحتی خودت برای دخترهایت شوهر انتخاب کنی، برای پسرهایت خودت زن انتخاب کنی؛ ولی اینها آن‌قدر بیچاره بودند که برای یک لقمه نان تأمین زندگی‌شان، حتی اجازه انتخاب عروس و دامادشان به دست خودشان نبود. ساواک باید برای اینها انتخاب می‌کرد. شما چرا حالا دارید مانع می‌شوید که اینها آدم بشوند؛ اینها به زندگی برگردند، اینها به مسئولیت برگردند. شما بگو چقدر روی ایشان کار کردی؟ چقدر برایشان کلاس گذاشتی؟ چقدر به آنها درس دادی، این مدتی که اینها از کارکردنشان جلوگیری شد...»  پاسخ قاطع امام مرا تکان داد، تمام افکار موهومی که در سر داشتم فرو ریخت. و آب سردی بر روی آتشی که در جانم زبانه می‌کشید ریخته شد. عرق بر پیشانی‌ام نشسته بود و خجل و شرمنده بودم از جسارت بر ایراد سؤال و اشکال ... . هنگامی که امام این مطالب عمیق و ظریف را بیان می‌کردند من سرم را پایین انداخته بودم و در همان حال و در پایان امام فرمودند: «پس بروید به تکلیف‌تان عمل کنید.» این برخورد امام و همه جانبه‌نگری او مرا به فکر فرو برد و فهمیدم که راه زیادی مانده است، تا من به کنه رفتار و سخنان ایشان پی ببرم و فهمیدم که امام هیچ کاری و امری را بی‌حکمت مطرح نمی‌کنند. وقتی به همدان برمی‌گشتم، احساس می‌کردم که بار مسئولیت بر دوشم سنگینی می‌کند و خود را بیشتر در معرض آزمایش‌های خدا می‌دیدم که گذر از آن را نیازمند درایت و هوشیاری بیشتر می‌دانستم، به همدان که رسیدم بی‌فوت وقت با برادران و آیت‌الله مدنی جلسه‌ای گذاشته برای راه‌اندازی کلانتری‌ها شیوه‌هایی را بررسی کردیم. وجود آیت‌الله مدنی در آنجا غنیمت بود و بسیاری از مشکلات ما را مرتفع می‌کرد.  کلانترها به خدمت فراخوانده شدند. سلاح به ایشان تحویل و ثبت شد. برای عده‌ای از آنها هفته‌ای دو ساعتی کلاس‌هایی در یکی از سالن‌های همدان گذاشتیم. در این کلاس‌ها تفسیر قرآن و اخلاق گفته می‌شد و بدین طریق مأموران کلانتری نیز به آغوش جامعه بازگشتند.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن