تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817539472




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جویندگان یک لقمه نان در زیر بهمن، لای مین ها


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: جویندگان یک لقمه نان در زیر بهمن، لای مین ها
در میان کولبرهای کُردی که جان باختند پسر دبیرستانی به نام علی(دیار) محمد نژاد هم بود. در شبکه های مجازی کلیپی از او دست به دست می شود که حس عجیبی دارد. آمیزه ای از اندوه و سرخوشی یک پسر 18 ساله است.
عصرایران؛ احسان محمدی- هنوز تهران از آتش پلاسکو تاول به تن داشت که سیل در سیستان و بلوچستان جان و سایبان مردم را به بازی گرفت که برف کولبرهای کُرد را در سردشت بلعید. بغض روی بغض، درد روی درد. این روزها اشک را با اشک می شوییم...


در میان کولبرهای کُردی که جان باختند پسر دبیرستانی به نام علی(دیار) محمد نژاد هم بود. در شبکه های مجازی کلیپی از او دست به دست می شود که حس عجیبی دارد. آمیزه ای از اندوه و سرخوشی یک پسر 18 ساله است. 


معلمش برایش سوگنامه نوشته است؛ « علی جان! تو به من و معلمان و دانش آموزان مدرسه ات آموختی با فقر می توان زیست اما با خفت و دزدی و بازی کردن با جان و مال مردم هرگز! تو به شهروندانت آموختی می توان با شکم گرسنه شب را کوالبری کرد و روز را در کلاس حاضر بود و به معلم و مدیر و وزیر آموزش و پرورش و ... انسانیت و انسان بودن و حرمت داشتن را آموخت. اما خلاف، بی عزتی، نامردی، اختلاس و دزدی از مال مردم و بیت المال هرگز»!

جویندگان یک لقمه نان در زیر بهمن، لای مین ها

اینکه جوان هجده ساله ای که در جمع دوستانش با لبخند و بازیگوشی ترانه کُردی می خواند « کَس نناسی لِم شاره»( کسی برای درد من درمان ندارد)  الان زیر خاک خفته باشد خودش اندازه کافی تلخ است. جوانی که برای یک لقمه نان شب زده است به دل کوه و دشت و بهمن او را تنگ در آغوش فشرده و حالا قلب عاشقش آرام گرفته است. راست می گفت: «له دنیا خوشیم نادی...» ( از دنیا خوشی ندیدم). سهمش خوشی نبوده انگار!
 
کدام مان نرفته است مریوان و بانه؟ بروید کنار یخچال و کولرگازی و تلویزیونی که از بانه خریده اید. اگر خوب گوش بدهید هزار خاطره دارند از پچ پچ کولبرها. از اینکه روی دوش آنها از کوه و کمر گذشتند. کولبرها مثل مورچه هایی هستند که کوه دماوند را روی دوششان گذاشته اند. قامت شان خم می شود اما مردانگی شان نه. کسی از خوشی تن نمی دهد به نان درآوردنی این همه پررنج، دردآلود، پرخطر.


اینکه چرا روزگار با ما این همه تلخی می کند خودش داستان جدایی است. یاد بچه هایی می افتم که در شرکت های نفتی کار می کنند و صبح ها می روند به دشت هایی که آلوده به مین است. صبح ها می روند و تا وقتی برگردند قلب مادرهایشان، همسر و بچه هایشان تند به قفسه سینه می زند که نکند مین کهنه ای،  تشنه خون تازه باشد، نکند صدای آمبولانس بپیچد توی شهر، نکند ... تنها برادرم را در یکی از این میادین مین از دست دادم. 27 ساله، دانشگاه رفته و عاشق این سرزمین که طعمه مین شد.
 
منصفانه نیست که زندگی این همه تلخ باشد. منصفانه نیست که یک لقمه نان این همه آغشته به مرگ باشد. منصفانه نیست که پاره های تن ما، یک لقمه نان را لای مین های فرسوده جستجو کنند اما حقیقت دارد. حقیقت دارد که زندگی به ما روی خوشش را نشان نمی دهد. انگار روز ازل که در دایره قسمت، « جام می و خون دل هر یک به کسی دادند» سهم پدرها و مادرهای ما در این گوشه دنیا رنج و دلهره شد.

جویندگان یک لقمه نان در زیر بهمن، لای مین ها

کاش زمان به عقب برمی گشت. آن وقت برادرهایمان برمی گشتند خانه، بچه هایشان را بزرگ می کردند، پیر می شدند، به مرگ طبیعی می رفتند و مجبور نبودیم تن های نازنین یخ زده یا خون آلود و سوخته شان را به خاک امانت بسپاریم ...


 برای آنها که رفته اند با همه قلب تان دعا کنید که دستکم در آن دنیا آرامش داشته باشند و به مادرهایشان فکر نکنند که تا ابد بوی گریه می دهند، به پدرهایشان که یک شبه موهایشان سفید شد، به برادرها و خواهرهایشان، به پسرها و دخترهایشان ...


 برای آنها که هنوز با غیرت و مردانگی و برای یک لقمه نان حلال تن به کارهای تا این اندازه پرخطر می دهند آرزوی سلامت کنید. آرزو کنید هیچوقت صدای آمبولانس توی شهر نپیچد و مردم نگویند: ...مین... پسر کی بود؟ ... زنده است؟




تاریخ انتشار: ۱۳:۱۰ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - 02 February 2017





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن