واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دريچههاي بسته اميد در پايانهاي باز
ماهيت سينماي ايران از امكانات سختافزاري و تجهيزات تا روحيه ايراني كه چندان با گونههاي ديگر سينما همخواني ندارد باعث شده كه ژانر فيلمهاي اجتماعي بيشتر جولان دهد...
نویسنده : حسن فرامرزي
يك: مهمترين ژانر در سينماي ايران، ژانر اجتماعي است، دلايل و خاستگاههاي خودش را هم دارد، به طور خلاصه ميتوان گفت ماهيت سينماي ايران از امكانات سختافزاري و تجهيزات تا روحيه ايراني كه چندان با گونههاي ديگر سينما همخواني ندارد باعث شده كه ژانر فيلمهاي اجتماعي بيشتر جولان دهد اما همواره دو آسيب بزرگ در روايت سينماگران ايراني كه اجتماع را نقطه عزيمت فيلمها و توليدات خود قرار دادهاند چشمگير بوده است.
دو: آسيب اول اين است كه سينماگران ايراني عمدتاً سراغ مسائلي در فيلمهايشان رفتهاند كه مسائل محفلي يا قشري و طبقهاي بوده است يا دستكم روايت و تحليل آنها از آن موضوع يك روايت طبقهاي بوده است. به اين معنا كه آنها مثلاً وقتي سراغ موضوعي به نام خيانت ميروند و در سالهايي اكثر مضمون و سوژه فيلمهاي ساخته شده خيانت ميشود - به گونهاي كه انگار در جامعه ما هيچ سوژه ديگري وجود ندارد - حتي اگر اين موضوع يك موضع طبقهاي و قشري نباشد، اما نوع چينش و فضاسازيها در فيلم به گونهاي است كه علت خيانت را معطوف به علت يا علل خاص در يك طبقه خاص قرار داده و بنابراين از ارائه تصويري جامع و فراگيرتر بازميماند.
سه: اما چرا اين اتفاق ميافتد؟ واقعيت آن است كه پشت بسياري از فيلمنامههاي ايراني، گروههاي تحقيق منسجم كه به مثابه تهيه مواد اوليه دست اول براي فيلم فعاليت كنند وجود ندارد، بنابراين فيلمنامهنويس يا كارگردان بيشتر متكي به تجربه زيستي خود خواهد بود، يعني تكيه دادن صرف به آنچه ديده يا شنيده است، با چشم و گوش يا در صفحه حوادث و نظاير آن يا نه تحليلهاي كاملاً ذهني و دورمانده از واقعيتهاي اجتماعي. احتمالاً اغلب ما خواهيم پذيرفت كه هر اندازه هم كه تجربه زيستي يك فيلمنامهنويس يا كارگردان غني باشد باز چتر چندان بزرگي بر سر موضوعات اجتماعي و علل و ريشههاي آن باز نخواهد كرد. از اين زاويه ميتوان گفت سينماي ايران هم از همان ناحيه «احساس داناي كل بودن» كه در اكثر ما ايرانيها وجود دارد و ما را از داشتن چيزي به نام مشاوره و نگريستن از چشم ديگران به يك رخداد بينياز ميكند رنج ميبرد.
چهار: اما آسيب دومي كه در اين فضا به چشم ميآيد، تازاندن ديدگاه «منفينگر» به جاي ديدگاه «پيشنهادمحور» است. كمتر در سينماي ايران شاهد بودهايم كه از زاويهاي روشنتر به يك آسيب نگاه شود. مثلاً يك فيلمساز به جاي آن كه به طلاق و درگيري و تنش يك زوج بپردازد كه اكثر توليدات سينماي ايران در همين راستا بوده زندگي زوجي را به گونهاي باورپذير نشان دهد كه ما به عنوان تماشاگران فيلم بپذيريم كه ميشود در همين دوران غوغا و هياهو و جنجال كه آرامش درون و بيرون را از ما گرفتهاند، به گونهاي زندگي كرد كه در بطن همين تلاطمها هم از فضاهاي يك زندگي مشترك لذت برد، همچنان كه مابهازاهاي اين زندگيها را در دور و بر خودمان ميبينيم. در واقع شما به جاي آن كه مدام بر نقاط تاريك زندگي تمركز كنيد و كاري جز روايت يا بزرگنمايي اين نقاط انجام ندهيد، ميتوانيد اندكي بچرخيد به سويههاي روشنتر اين اتفاق يا دستكم كورسويي را باز كنيد و نشان دهيد، نه آن كه همه دريچه هايي كه اميد ما از آنها نفس ميگيرد و نو ميشود ببنديد، حالا چه با پايان باز چه با پايان بسته.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]