تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند:...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826061983




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آلزايمر فيلمي در ستايش ايمان


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روزچهارشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، محسن سليماني فاخر در يادداشتي كه به صورت اختصاصي در اختيار ايرنا قرار داده، آورده است: آلزايمر فيلمي دو وجهي است كه مي‌تواند از يك ‌سو با داستاني روان مخاطبان عام را راضي نگاه دارد و از سوي ديگر، با لايه‌هاي عميق ، مخاطب خاص را به وجد آورد. اما وجه مشترك ظاهري و باطني آن محك ايمان و باور است كه هر دو نوع بيننده را در منصه آزمايش قرار مي دهد. آلزايمر فيلمي در ستايش ايمان است. فيلم مملو از يك حس پاك و اعتقاد و انتظار است. اگر ذهنيت هاي هوشياري به تماشاي فيلم بنشينند، به خوبي اين درونيات به آنها منتقل مي شود. و بازيگران هم به خوبي نقش و موقعيت خود را فهميده‌اند و معتمدي در القاي نقش به شخصيت هاي اساسي وارد شده و نتيجه درخوري در فيلم يافت مي شود. از سوي ديگر تفكرات فلسفي در بستريك فيلم قرار مي گيرد. معتمدي تنها به زبان و سيستم سينمايي خودش حرف ميزند و نمايشي را عرضه مي كند كه اگر همين قصه در خدمت فيلمساز ديگري قرار مي گرفت نتيجه بهتري حاصل مي شد. قصه اين اثر سينمايي از موقعيت انسان ها در زندگي سخن مي گويد از تصيماتي كه مي گيرند و از چيزهايي كه نمي خواهند بپذيرند. موقعيت انسان‌ها را در طول زمان مشخص مي كند. گروهي مانند آسيه، ايمان مطلق دارند. برخي مانند محمود در انكار مطلق هستند و عده اي نيز مانند حاج نعيم در سكوت. ايمان آسيه شخصيت اصلي فيلم آلزايمر محكم و استوار است و زمان او را نمي تواند گمراه كند او از باورش دفاع مي كند چون براي خودش حضور دارد و اجازه نمي دهد دامنه علم حصولي به اين سمت پيشي بگيرد. يكي از ابزارهاي علم بشري يعني علم حضوري به فراموشي سپرده شده و به همين دليل خدا را هم فراموش كرده ايم. چون در اين رابطه واسطه اي مثل علم حصولي وجود ندارد. آسيه به دنبال انكار آن نگاه حاكم نيست بلكه از حريم خودش دفاع مي كند. اين چيزي است كه بشر دچار فراموشي آن شده است. وقتي آسيه قهرمان فيلم مدرك و شواهد تجربي را پس مي زند و مي گويد اينها به درد كسي مي خورد كه شك دارد، حصول واطمينان دوران جديد متذكر مي شود. وقتي حقيقت در برابر من حضور دارد و من آن را از طريق علم حضوري در يافت مي كنم، چه نيازي به مدرك و سند علم حصولي است. ايمان او فراتر از زمان و مكان و علم و آزمايش است.او به قدري استوار است كه مي گويد با فكر و روايت من وارد شو نه با ساختار ذهني خودت. در مقابل محمود زياد سخن مي‌گويد و درصدد توجيه شرايط است. وارد مسجد نمي‌شود. در مقابل دين بي‌پروا است و در امرار معاش دغل است محمود يك آدم احمق و لجباز است كه نمي خواهد از روزمرگي فرار كند اومحكوم به فنا و ديوانه زيستي است. اوبه كل منكرشرايط و اوضاع است .موضع حاج نعيم در تقابل با آنها سكوت است. سكوت او سرشار ازرمز و راز هايي است كه يك آن و يك ناگفته‌هايي دارد كه گوشي دگربراي شنيدن بايد يافت. شخصيت آسيه كه بعد از 20 سال برگشته با برخوردهاي متفاوتي چون؛ انكار، سكوت حاج نعيم و شك كه كلانتري نماد آن بود، مواجه شده است و در واقع تعليق در همين جاها شكل مي گرفت.قهرمان قصه يك زن است كه باور خودش را با باور شخصيت هاي ديگر درگير مي كند. شخصيت ها همه باورهايي دارند كه به خاطر آن با هم مي جنگند، در اين فيلم يك باور اصيل وجود دارد كه همه آن را مي پذيرند اما چيزي كه در باور آسيه وجود دارد اعتماد به آن چيزي است كه در آن حضور دارد و از علم و دانسته هايش دفاع مي كند. آلزايمر حديث ايمان يك زن و بي‌باوري ديگران است و اينجا گذشت زمان است كه ايمان و بي‌ايماني را در او و ديگران معنا مي كند. 20 سال از نبود يك انسان، زمان مناسبي براي محك يقين و بي ايماني است. آلزايمر اين امكان را فراهم مي‌سازد تا هركسي ايمان خود را محك بزند.آسيه نماينده باور است و در اين باور نياز به هيچ سند و مدركي ندارد. مخاطب در طول فيلم مداوم با شك و ترديد پيش ميرود اما در باور زن چيزي تغيير نمي كند. الزايمر نمايش قحط سالي باور و ايمان در جامعه است. باوري كه ديگر در شهر رو به بيرنگي است .اسيه نماد گمگشته اي است كه به دنبال گم شده خويش مي گردد و در وانفساي ناباوري وبي هويتي نمي داند نزد چه كسي بايد آن را بجويند. يك تمهيد شگرف در قصه يافت مي شود و آنكه آلزايمردر حكم يك بيماري در فيلم متعلق به شخصيت خاصي نيست بلكه خرد جمعي دچار بيماري آلزايمر است .. داستان اين فيلم لايه لايه ساخته شده كه همه به آن مي رسند. در ابتدا يك مثلث عشقي مطرح مي شود كه براي همه قابل فهم است، بعد از آن باور اميرقاسم يك طنز ايجاد مي كند و به دنبال آن عمق و لايه نهايي است كه فلسفه كارگردان را بيان مي كند و همه ممكن است به آن نرسند. سينماي فيلمساز از يك‌سو با تعميق و تفهيم معنا به بازيگران واز سوي ديگر به مخاطب انتقال يافته است كه تنيجه آن برهم زدن آرامش است و مي‌توان پذيرفت كه فيلم در اين هويت نه تنها در قالب يك رسانه نيست بلكه يك سينماي ضد رسانه است،بيينده پس از تماشاي فيلم به دنبال معنايي مي‌رود كه فيلمساز در قصه پرورش داده است. در الزايمر زمان و مكان براي مخاطب نامشخص وتجلي كننده يك فضاي پست مدرني در جامعه است با اين حال اثر به گونه اي نيست كه مخاطبش مستقلاً منطق فيلم را بفهمد؛ بدون اينكه كارگردان به فيلم پيوست شود .به نظر مي رسد معتمدي در طول فيلم، خود و تخصص فلسفه اي اش را تحميل مي كند تا جايي كه در برخي فصل هاي اساسي با چارچوب‌هاي ذهني مخاطب، همخواني ندارد . زمان نامعين و مكان ناشناخته است و چيزي فراتر ازاين دو مقوله در فيلم يافت مي شود. سقف خانه ها شبيه به مناطق شمالي است. ديوارهاي آجري شبيه به مناطق مركزي و كويري است. اتومبيل نيروي انتظامي معلوم نيست براي كدام شهر است. مخاطب آلزايمر ايمان خود را محك مي‌زند. آيا امير قاسم زنده است؟ آيا آسيه به درستي اميرقاسم را شناخته است؟ آيا علم پزشكي حرف آخر را مي‌گويد؟ آيا ايمان بر علم غلبه مي‌كند؟ اما آسيه بعد از گذشت 20 سال از فقدان همسرش هنوز به زنده بودن او ايمان دارد ولي اطرافيانش مرگ او را پذيرفته اند. شايد يك انتقاد اصلي به فيلم را بتوان به زبان مبهم فيلم تعميم داد. نمي شود دقيق فهميد زبان فيلم رئال است يا نمادين. گاهي تلاش بيننده براي فهم نمادهاي فيلم به نتيجه نمي رسد.از سويي ديگر فيلم بي‌ساختار است، شايد معتمدي خواسته به حقيقت وفادار باشد! ما در عصر فروپاشي ساختارها و نظام هاي معرفتي هستيم. سردرگمي كارگردان ميان زبان رئال و سورئال انعكاسي از بي ساختاري زندگي و تفكر در زمانه ماست. آلزايمر نماينده سينمايي است كه دانشگاه رادر خدمت گسترش دادن زبان سينما معرفي مي كند. فيلم سينمايي آلزايمر هم اكنون در سينماهاي سراسر كشور در حال اكران است. مهتاب كرامتي، مهدي هاشمي، فرامرز قريبيان و مهران احمدي از جمله بازيگران اين اثر سينمايي هستند. فراهنگ**1983**1588




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1007]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن