واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: کامبیز درمبخش از مطرحترین هنرمندان کشورمان است. این کاریکاتوریست شهرتش تا آنجا رفته که بسیاری از آثارش در موزههای معتبر بینالمللی نگهداری میشود.
خودش تقریبا هر سال در چند کشور نمایشگاههای معتبری برگزار میکند. همین چند روز قبل بود که مستند زندگی او در خانه هنرمندان رونمایی شد و همزمان تا 29 دی هم نمایشگاه از هنرمندان مختلف درباره درمبخش در تالارهای خانه هنرمندان پذیرای دوستداران هنر است. با این کاریکاتوریست گفتوگویی درباره زندگیاش انجام دادیم. با وجودیکه همسر درمبخش آلمانی است، اما او در ایران زندگی میکند و میگوید، دوری از ایران آزارش میدهد. مشروح این گفتوگو را در زیر بخوانید. چقدر وقت خود را در خانه و با خانواده سپری میکنید؟ تا آنجا که به من مربوط میشود همیشه در خدمت خانواده بودهام. نمیتوانم ساعت برایش تعیین کنم. چون زندگی من با کارم یکی است، اما در عین حال که کار میکنم به خانواده هم میرسم. شما نمایشگاههای زیادی را در خارج از کشور برپا میکنید. چقدر با خانواده به این سفرها میروید؟ معمولا تنها هستم، چون به هر حال این سفرها خرج دارد؛ اما بیشتر جاهایی که دعوت یا در جشنوارهای برنده میشوم، مخارج آن را میدهند. این جور مواقع با همسرم میروم. البته اگر حوصلهاش را داشته باشد. حالا که حرف خارج شد، اینکه در موزههای بزرگ جهان یا نمایشگاه معتبر جهانی میدرخشید و به اسم یک هنرمند ایرانی مطرح میشوید چه احساسی دارد؟ حس غروری در این قضیه است که خیلی بیشتر از جایزه مرا شاد میکند. همینکه اسم کشورم میآید، باعث خوشحالی و غرورم میشود. اهل ورزش هم هستید؟ کم، چون بیشتر کارم نشسته است. اما صبحها حدود ده دقیقه ورزش سوئدی میکنم تا دستهایم باز شود که بتوانم کارم را انجام دهم. هنرمندان زیادی را سراغ داریم که شاید اعتباری هم ندارند، اما خیلی زود تا اسمشان مطرح میشود، از کشور مهاجرت میکنند. شما با این پیشینه هنری و با توجه به اینکه آثار بسیاری از شما در موزههای بینالمللی نگهداری میشود، چرا در ایران زندگی میکنید؟ همسرم خارجی است و به همین دلیل 25 سال خارج زندگی کردم. این موضوع حسنی داشت که کارم در دنیا مطرح شد و در خیلی از مجلات به چاپ رسید و در جشنوارههای زیادی جایزه برد. البته من در کشور خودم هم مطرح بودم و در جشنوارهها کار میکردم، اما آن زمان شهرتم به این اندازه نبود. چطور شد که به ایران برگشتید؟ آدمهایی که سنشان بالا میرود یک روز دوست دارند به وطنشان برگردند. طبیعی است. این حس حتی در پرندهها هم هست که هر جا میروند در نهایت به خانهشان برمیگردند. آنجا با وجودی که خیلی امکانات هست، اما این حس که به سرزمین دیگری تعلق دارید و از جایی آمدید که به آن دلبستگی دارید، شما را رها نمیکند و آزار میدهد. البته ممکن است برای خیلی از افرادی که رفتند این طور نباشد، اما این حس مرا آزار میداد. چقدر وقت خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانید؟ من به این چیزها زیاد اعتقادی نداشته و ندارم. اما اخیرا چون یک نوع شناسایی برای کارم است، چند ماهی میشود که وارد شبکههای اجتماعی شدم.آن هم بهخاطر اینکه کارم را به دست مردم برسانم. قبلا کسانی که در شهرستانها زندگی میکردند، نمیتوانستند نمایشگاههای مرا ببینند. تعدادی از آنها با هواپیما و اتوبوس میآمدند، ولی الان طوری شده که همه کارم را از طریق شبکههای اجتماعی میتوانند ببینند. من فکر میکنم چقدر خوب است که مردم کارهایم را میبینند. از این جهت خوب است که آدم کارش را راحت و سریع به دست دیگران برساند، اما استفاده بیشتری از شبکههای اجتماعی ندارم. سجاد روشنی - جامجم
یکشنبه 26 دی 1395 ساعت 08:17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]