واضح آرشیو وب فارسی:الف: یادداشت جوان / پاسداشت جایگاه روحانیت و مرجعیت
تاریخ انتشار : شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۲۵
جرقه انقلاب اسلامی اگر چه در روزهای 17 تا 19 دیماه 1356 در شهر قم زده شد و با فراگیری آن در دیگر نقاط کشور با پیروزی انقلاب اسلامی در 22بهمن 1357 به ثمر نشست، اما تأمل در نقطه آغازین حرکت مردم ایران بیانگر اعتماد و باور آنها به جایگاه رفیع روحانیت و مرجعیت در روند زندگی و زیست انقلابی و اسلامی است. مروری گذرا بر تاریخ تحولات سیاسی کشور در قرون اخیر وبه ویژه از دورانی که قدرتهای غربی با هدف گسترش نفوذ و یافتن بازاری برای تولیدات محصولات و دستیابی به نیروهای کار ارزان و از همه مهمتر گسترش فرهنگ لیبرال دمکراسی، هجوم به کشورهای آسیایی، آفریقایی و قاره امریکا را آغاز کردند، این روحانیت شیعه بود که در عین تلاش در بهرهگیری مناسب از یافتههای علمی و صنعتی غرب، همچون سد نفوذی در برابر قدرتهای غربی و مسیونرهای حامل فرهنگ غرب ایستاد و توانست در عین حفظ استقلال ایران در حد توان در مقابل نفوذ وسلطه فرهنگ غرب ایستادگی کند که فرازهای تاریخ ایران در قرون اخیر و به ویژه در یکصد سال گذشته مشحون از تلاش و مجاهدتهای آنهاست، و اگر در عرصههایی دشمنان توانستند نفوذ کنند و غالب شوند، این منورالفکران یا غربزدگان وطنی بودند که با پیوند با سلطهگران غربی زمینههای گسترش نفوذ غرب را فراهم کرده یا میکنند. بازخوانی چند فراز مهم تاریخ معاصر از نهضت مشروطیت و نهضت ملی کردن صنعت نفت و... بیانگر این حقیقت تاریخی است و اگر خیانت منورالفکران در نهضت مشروطیت علیه علما و مراجع بزرگ که عملاً بار نهضت را بردوش کشیده و مردم به تبع آنها پای در صحنه گذاشته بودند، نبود چه بسا حرکت تاریخی مردم دچار انحراف نمیشد و به بازگشت استبداد صغیر و در ادامه به سلطه 57ساله خاندان پهلوی در کشور نمیانجامید. همین خیانت و خدعه بود که پس از شکست نهضت مشروطیت، تا آغاز نهضت انقلاب اسلامی، علما و مراجع انگیزهای برای حضور در عرصه سیاسی نداشتند و تنها به تلاشهای محدود برخی از بزرگان نظیر میرزا کوچک جنگلی، شهید مدرس و یا مرحوم آیتالله کاشانی خلاصه میشد. البته این به معنای آن نبود که روحانیت از وظایف اصلی خود که ترویج و تبلیغ دین اسلام و تقویت زیرساختهای مبارزه است، غافل بماند. نگرانی قدرتهای سلطه از آغاز نهضت اسلامی حضرت امام(ره) در 15 خرداد 1342 تنها به علت به خطر افتادن موقعیت متزلزل رژیم پهلوی و از دست دادن این پایگاه حساس و استراتژیک در این منطقه حساس از جهان نبود، بلکه این نهضت به معنی آغاز دور جدید و جدی ورود روحانیت و مرجعیت به صحنه برای حفظ کیان اسلام از تعرضات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی قدرتهای سلطه و فرهنگ لیبرال دمکراسی و مارکسیستی حاکم در غرب بود که اصل و بنیان تفکر اسلام را هدف گرفته بود. در این بستر میتوان چرایی تهیه و چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روز 17 دی 1356 را در روزنامه اطلاعات بنا به دستور امریکا و عاملیت شاه و زیردستان او از جمله هویدا و داریوش همایون، با نام مستعار احمد رشیدیمطلق، درک کرد. اقدامی که به جوشش انگیزه و قیام مردم ایران در پاسداشت روحانیت و مرجعیت انجامید و در مدت 400 روز پس از انتشار آن، رژیم شاهنشاهی در ایران از هم پاشید و پس از آن نیز ارکان استکبار در منطقه و جهان، متأثر از این قیام به لرزه درآمده است. رژیم پهلوی که پس از تبعید حضرت امام به نجف تصور میکرد توانسته با دور کردن امام از ایران و قرار گرفتن ایشان در نجف؛ فکر و اندیشه امام در تشکیل حکومت اسلامی را به حاشیه ببرد و از سوی دیگر با اقدامات اسلامستیزانه نظیر تغییر مبدأ تاریخ رسمی کشور و سرکوب دیگر مراجع و حرکتهای روشنگرانه اسلامی و ترویج فرهنگ غرب به زعم خود روند اقبال به اسلام ناب را مهار کند، وقتی اقبال مردم به امام و روحانیت را در مراسم تجلیل از وفات شهادتگونه آقا سیدمصطفی خمینی مشاهده کرد، به تکاپو افتاد و با درج این مقاله که سراسر اهانت به شخصیت امام(ره) بود - که قلم از بازخوانی آن قاصر است - تصور میکرد از این طریق میتواند جایگاه امام را در قلوب مردم متزلزل کند. رژیم در این حرکت با «جاهطلب» و «بیاعتقاد» خواندن امام، سعی داشت به وجهه مذهبی امام آسیب برساند و با «وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» قلمداد کردن امام، در نظر داشت چهره سیاسیاش را تخریب نماید و او را عامل بیگانگان در میان مردم و انقلابیون جلوه دهد تا نهضت را به حرکتی بیرهبر بدل سازد. ایجاد تفرقه در میان روحانیان هدف دیگر این حرکت بود. برای این منظور، در اواسط و اواخر مقاله با شماری از روحانیان سنتی که مخالفت جدی با رژیم نداشتند، با احترام برخورد شده و هدف این بود که روحانیان مبارز بهویژه در رأس آنها، امام را که به قول تهیهکنندگان مقاله، «حتی در لباس مقدس و محترم روحانی» علیه حکومت پهلوی برخاستهاند، با آن عده از روحانیان سنتی درگیر سازند تا با این راهکار، بخشی از پیکان مخالفت با رژیم پهلوی، به درون خود روحانیت و انقلابیون انتقال یابد، ولی این سیاست نیز کارگر نیفتاد. قیام 19 دی مردم قم که در پاسداشت روحانیت و مرجعیت که به شهادت جمع زیادی از مردم و طلاب انجامید، سرآغاز تظاهراتی میشود که هر 40 روز یک بار تشدید میشد، بدین صورت که هر چهلمی سبب شهید شدن شماری دیگر میشد و زمینه را برای حوادث تازهای در چهلم بعدی فراهم میآورد. تظاهرات بعدی که در ادامه تظاهرات قم بهوقوع پیوست، در تبریز اتفاق افتاد و در آنجا نیز به شهادت عدهای انجامید.پس از آن، نوبت تهران، مشهد، اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر بود. با وجود این در فاصله هر چهلم، واشنگتن فکر میکرد اوضاع توسط شاه کنترل شده است، ولی هر مراسم چلهای، وسیعتر و پرجمعیتتر از مراسم پیشین بود، بهگونهای که در تابستان سال57، این مراسمها جنبه سراسری به خود گرفت و دولت در شهرهای اصفهان، شیراز، تبریز و اهواز حکومت نظامی برقرار کرد. روند حوادث روز به روز انقلابیون را متحدتر و در حول رهبری امام(ره) منسجمتر میکرد و اقدامات انفعالی شاه درتعویض رئیس ساواک و تغییر کابینههای متعدد، وحتی انحلال ساواک هم نتوانست موج حرکت انقلابی مردم را مهار کند و بدین ترتیب، سلطنت 2500 ساله، در بهمن 1357جای خود را به نظام جمهوری اسلامی داد. اما نکته مهم در ضرورت عبرتگیری نیروهای مؤمن به انقلاب از آن حوادث، این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان همان حرکت و تقابل را با بهرهگیری از سکولارهای وطنی در تقابل با ارزشهای اسلام ناب و نظام جمهوری اسلامی و روحانیت و مرجعیت ادامه داده و میدهند، که چالشهای اصلی نظام اسلامی در چهار دهه اخیر نظیر دو فتنه بزرگ گذشته (تیر 78 و خرداد 88) متأثر از آن است. در ماههای اخیر نیز شکستهای دشمن در منطقه که ناشی از اقتدار و توان نظام اسلامی است، زمینهساز دور جدیدی از هجمه به روحانیت و ولایت فقیه شده که تلاش دارد فضای کشور را در آستانه انتخابات آینده ملتهب ساخته و مبتنی بر راهبرد دشمنان، تغییر از درون را امکانپذیر سازد و این صحنه هوشیاری بیش از پیش نیروهای جبهه انقلاب را نسبت به عمق این فتنه پیچیده کنونی ضروری مینمایاند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]