محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829621107
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند فرمانده اطلاعات عملیات تیپ2 لشگر 17 علی بن ابی طالب(ع) به خاطرنام و آوازه برادر بزرگتر خود آنقدرها که شایسته مقام اش بود شناخته نشد.
به گزارش فرهنگ نیوز؛فرمانده اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر 17عليبن ابيطالب(ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درسال 1343ه ش در تهران متولد شد و در خانواده ای مبارز و منتظر كه در روزگار دراز ستم شاهی زندگی را در حال تعب و شدائد گذرانده و چشم براه انقلابی بودند كه به این دوران خمودی و سیاهی پایان بخشد تربیت گردید.
مجید بیش ا زسیزده سال نداشت كه در كوران حوادث انقلاب علیه طاغوت قرار گرفت و با كمك برادرش شهید مهدی زین الدین به انتشار اعلامیه ها و نوارهای امام مدظله كه پدرش در اختیارش قرار می داد پرداخته و در درگیری های خیابانی و تظاهرات در شهر مقدس قم شركت فعال می نمودند…… حوادث فشرده پس از به ثمر رسیدن انقلاب خونین اسلامی یكی پس از دیگری فرا رسیدند. حوادثی كه هركدام برای یك قرن زمان كافی بود و در مدتی كوتاه خود را نمایاند. در یوزگان استكبار و غلامان حلقه بگوش استعمار در صبح پیروزی انقلاب بر سینه ملت بپا خاسته تاختند و نیزه های خود را بر قلب امت ما و بر خاك شهرهای بی دفاع ما فروبردند.
شهید مجید زین الدین كه از یكسو سازنده انقلاب بود نتوانست نسبت به مسائل انقلاب بی تفاوت بماند و از این روی دوره دبیرستان را با دغدغه جنگ و حضور در جبهه های مختلف گذرانده بود. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران در لشگر علی ابن ابیطالب (ع) كه برادرش مهدی فرماندهی آن را بعهده داشت درآمد و به واسطه آن جوش و خروش و استعدادی كه در وی بود بسرعت مراحل كمال را در ابعاد مختلف خصوصا در بعد رزمی طی كرد و در قسمت اطلاعات و عملیات مشغول فعالیت گردیده و در لشگر 17 مسئولیت فرماندهی یكی از تیپ ها را بعهده گرفت. او در بین رزمندگان چهره ای محجوب ،موثر، و در بین دوستان و خویشان و خانواده مایه آرامش وغمخوار دیگران بشمار میرفت. قدرت بدنی و بازوان پرقدرتش، تبحر وی در فنون مختلف رزمی انفرادی وی را از دیگران متمایز ساخته بود و همه این صفات همراه با شجاعت و تقوی و ایمان قلبی اش از او مجاهدی ساخته بود كه یك تنه تا عمق مواضع دشمن نفوذ می كرد، از جنگلها و كوهها و دشت ها در زیر دید دشمن عبور می نمود و به جمع آوری اطلاعات و شناسایی مواضع دشمن می پرداخت.
شهید مجید زین الدین در پی شركت در بسیاری از عملیاتها كه آخرین آنها عملیات غرورآفرین خیبر بود ایثار و اخلاص خود را به اوج مراتب رساند و عاقبت به منزلگه مقصود شتافت و بهمراه برادرش مهدی زین الدین بسوی دیار قرب الهی پرگشود و به جمع محفل عاشقان الله پیوستند.
**بی نهایت عشق؛
دلش نمی خواست کار هایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود .
آخرین بار که به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همه ی عکس هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم .
همیشه پنهان کار بود . حتی زخمی شدنش را هم از دیگران پنهان می کرد .
یک بار که به مرخصی آمده بود ، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می کند ، ولی چیزی را بروز نداد .
وقت نماز شد . وضو که گرفت ، رفت توی اتاق و در را قفل کرد . از این کارش تعجب کردم . خواهرش که کنجکاو شده بود ، از بالای در ، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می خواند .
مجید از ناحیه ی پا مجروح شده بود ، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده اش بودیم متوجه شویم .
**ترجمان شجاعت؛
یک شب ، مجید به همراه شش نیروی دیگر برای شناسایی وارد خاک عراق می شود . در حین شناسایی ، نیرو های عراقی سرمی رسند .
به محض پیدا شدن سر و کله ی نیرو های عراقی ، همراهان مجید سلاح های خود را می گذارند و فرار می کنند ، اما مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، می ماند .
برای این که از چشم دشمن پنهان بماند ، وارد کانالی که در همان نزدیکی بوده می شود . کانالی که پر بوده از آب گندیده و جسد های بوگرفته ی عراقی ها . خودش را در کانال نگه می دارد و بالاخره عراقی ها دور می شوند . مجید هم پس از پایان کار شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی کانال تمام بدنش زخم می شود .
زمانی که به خانه برگشت دهان و حتی روده هایش تاول زده بود . به طوری که نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش کند و تنها مایعات را ، آن هم با سختی زیاد وارد دهانش می کردیم .
**ویژگی های اخلاقی شهید؛
شهید مجید زینالدین در بین رزمندگان چهرهای محجوب و مؤثر و در بین دوستان و خویشان و خانواده، مایه آرامش و غمخوار دیگران بشمار میرفت. قدرت بدنی و بازوان پرتوانش، تبحر وی در فنون مختلف رزمی و انفرادی، وی را از دیگران متمایز ساخته بود و همه این صفات همراه با شجاعت و تقوی و ایمان قلبیاش از او مجاهدی ساخته بود که یک تنه تا عمق مواضع دشمن نفوذ می کرد، از جنگلها و کوهها و دشت ها در زیر دید دشمن عبور می نمود و به جمع آوری اطلاعات و شناسایی مواضع دشمن می پرداخت.
خالصانه و گمنام کار میکرد. از اینکه دیگران متوجه او باشند یا اینکه کارهایش مورد توجه و در دید دیگران باشد فرار میکرد. حتی به گفته پدرش، یکبار قبل از شهادتش به منزل باز میگردد و همه عکسهایش را از آلبوم درمیآورد. میخواست تا اسیر شهرت و شهوت شهادت نشود و با خلوص بیشتری بار آخر به جبهه برود. باور قلبی او این بود، همین که خدا میداند کافی است حالا چه نیازی است بقیه بدانند.
مجید 15 ساله بود که آقامهدی او را با خودش به جبهه برد. از فعالیت های آقامهدی زیاد شنیده میشد اما از مجید نه. انگار که در ابرها زندگی می کرد که هیچ اسمی از او نیست. هیچ وقت حاضر نشده از او فیلم و مصاحبه ای بگیرند. با اینکه در اطلاعات لشکر و دایم در جبهه بود، از این پنج سال جبهه مجید، جز رنگین کمانی کم رنگ چیزی باقی نمانده است. مجید دلش میخواست بی نام و خالصانه باشد که همین طور هم شد.
آن وقت ها بچه های حزب اللهی را با محاسن بلند و لباس بلند می شناختند. اما مجید این طور نبود. صورتش را اصلاح می کرد، سر و رو مرتب، موها شانه زده و خوش حالت. یک شیشه عطر هم می گذاشت توی جیب پیراهن نظامی اش. اصلاً به ظاهرش نمی آمد که اهل قرآن خواندن باشد و نماز شب…
**خطراتی از شهید زین الدین کوچک؛
*پدر شهیدان زینالدین میگوید:
«مجید و مهدی از بچگی علاقمند بودند به رانندگی. پشت فرمان می نشستند؛ خودم می بردم تعلیمشان می دادم. یک مرتبه آیتالله نوری همدانی تصمیم داشتند بروند جبهه های غرب، برای سرکشی. مجید آن موقع 15 سالش بود، داوطلب شد که با ماشین بنده، ایشان را ببرد. قرار بود چند روزه برگردند. آیتالله نوری همدانی برگشتند، مجید ماند، چند ماه...
از برجسته ترین ویژگى هاى روحى و اخلاقى این دو عزیز مؤدب بودنشان بود. همیشه سعى مى کردند تا در چشم پدر و مادر نگاه نکنند. همیشه سر به زیر و اطاعت پذیر بودند. آنها واقعاً عاشق امام(ره) بودند، مطیع فرمایشات ایشان بودند.»
*مادر شهیدان مهدی و مجید میگوید:
«فاصله سنی آقا مهدی و مجید 5 سال بود. این دو برادر خیلی همدیگر را دوست داشتند. به یاد ندارم حتی یک بار با هم دعوا کرده باشند. هم شجاع و نترس بودند، هم حرف شنو. کافی بود که کاری را یک بار به آن ها بگوییم، دیگر همیشه خودشان مرتب انجام می دادند...
آقا مجید از چهار سالگی نماز می خواند. عادت کرده بودم، هر وقت می آمد خانه تا سلام می کرد می گفتم: «آقا مجید، نماز خوانده ای؟» می گفت: بله. بعد از مدتی هر وقت وارد خانه می شد، با لهجهی شیرین و کودکانه اش با صدای بلند می گفت: «سلام مجید جان نمازت را خواندهای؟ بله مادر جان خواندهام» فضای خانه را پر می کرد از خنده…
یکبار که آقا مجید آمده بود مرخصی. خواهرش حدوداً 5 ماهه بود. بغلش کرده بود و با بچه حرف می زد، بازی می کرد باهاش. این بچهی کوچک قه قه می خندید، مجید کیف می کرد. از اتاق آمد بیرون، حواسم بهش بود، داشت با خودش حرف می زد: «تو با این خنده ها و شیرین کاری هات، نمی تونی منو به این دنیا وابسته کنی. با این کارها نمی شه منو از جبهه واداشت.» ساکش رو بست و رفت جبهه.»
*خواهر شهیدان زین الدین میگوید:
«از همان بچگی با نام امام(ره) انس گرفت و عاشق ایشان شد. توی خانه یک رساله داشتیم که 12 حاشیه داشت. سؤالات شرعی پرسیده شده بود و زیر هر سؤال نظرات علمای مختلف آمده بود. نظر حضرت امام(ره) هم با حرف «خ» داخل پرانتز مشخص شده بود. من و مجید با هم مسابقه می گذاشتیم ببینیم نظرات حضرت امام(ره) بیشتره یا نظرات بقیه. مجید می شمرد و من مینوشتم...
زمان شاه یک رادیو داشتیم فقط برای گوش دادن به اخبار روشنش می کردیم. برنامه های دیگر رادیو را نمی شد گوش داد. همین که اخبار تمام می شد و می خواست آهنگ بزند، مجید سریع می دوید و صدای رادیو را می بست. می گفت: «گوش دادن به آهنگ های مبتذل شرعاً حرامه...»
من و مجید با هم صمیمی بودیم. هر جا می رفتم، مجید را با خودم می بردم. یک بار به جشن تولد دعوتم کردند. قرار شد مجید هم بیاید. موقع رفتم مادر بهمون سفارش کرد: «اگر دیدید ساز و آهنگ گذاشتند بلند شوید» رفتیم؛ اتفاقاً نوار ترانه روشن کردند. مجید گفت: «بلند شو بریم؛ مگر مادر نگفت اگر ترانه گذاشتند، نمانید...» خواستیم بیاییم که صاحب خانه پرسید: «چرا بر می گردید؟» مجید با زبان بچگی اش گفت:«چون ترانه گذاشتید.» صاحب خانه نگذاشت بیاییم. نوار رو هم خاموش کرد...
قبل از انقلاب از خرم آباد می آمدیم قم؛ برای زیارت. بعد هم یک سَری می رفتیم جمکران. یک بار مجید خواب بود دلمان ن
یامد بیدارش کنیم، از مسجد که آمدیم بیدار شده بود. گفت: «خواب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم؛ ایشان آمدند کنار من و دستی به سرم کشیدند و نوازشم کردند. بعد هم چیزی گذاشتند روی سرم...» تعبیر ما از خواب مجید این بود که در آینده عالم بزرگی خواهد شد؛ ولی خداوند خواب او را زیبا تعبیر کرد و تاجی پر افتخار بر سر او نهاد؛ تاج پر افتخار شهادت…»
*همرزمان شهید مجید زینالدین میگویند:
«توی سد دز آموزش شنا می¬دیدیم. آقا مجید هم بود. خیلی خوب شنا می کرد. یکبار ساعت 2 نیمه شب همه را بیدار کردند و ریختند توی آب. آقا مجید توی راه شوخی می¬کرد. می¬گفت: «جانوری در آب است به نام عبدالمای. شب¬ها می آید روی سطح آب. مواظب باشید اگر کسی پایتان یا شکمتان را گرفت بدانید که عبدالمای است.» می رفت زیر آب، چنگ می¬زد به شکم بچه¬ها، پاهایشان را میگرفت.»
«نزدیکای غروب معمولاً خط آرام بود. نه از گلوله خبری بود نه از توپ و خمپاره. جمع می شدیم پشت خاکریز، شهید موسی اخروی حرکات کاراته انجام می داد. مجید هم پشت سرش چند تا حرکت رو می کرد. بدن ورزیده ای داشت. قم که بود می رفت کلاس کاراته تا برای انجام مأموریت ها آمادگی جسمانی داشته باشد.»
«یک شب، مجید به همراه شش نیروی دیگر برای شناسایی وارد خاک عراق می شود. در حین شناسایی، نیرو های عراقی سر میرسند. به محض پیدا شدن سر و کله ی نیروهای عراقی، همراهان مجید سلاح های خود را می گذارند و فرار می کنند، اما مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند، می ماند. وی برای این که از چشم دشمن پنهان بماند، وارد کانالی که در همان نزدیکی بود، می شود. کانالی که پر بوده از آب گندیده و جسدهای بوگرفته ی عراقی ها. خودش را در کانال نگه می دارد و بالاخره عراقی ها دور می شوند. مجید هم پس از پایان کار شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی کانال تمام بدنش زخم می شود.»
** شهید زین الدین و عروس بی حجاب؛
شهید مجید زین الدین برادر شهید مهدی زین الدین (فرمانده لشگر علی ابن ابیطالب قم) یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت. یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند، رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب.
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک می انداخت و هرکسی هم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا؟!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقا مجید.
چطور شد یهو؟
حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
"مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.گ
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داره گناه میشه.
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه.
دیدم این بهترین کاره! " همین! "
*شدت مجروحیت شهید به روایت خانوادهاش:
«زمانی که به خانه برگشت دهان و حتی روده هایش تاول زده بود. به طوری که نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش کند و تنها مایعات را، آن هم با سختی زیاد وارد دهانش می کردیم.»
منبع: باشگاه خبرنگاران
95/10/16 - 09:07 - 2017-1-5 09:07:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
900میلیون ریال برای ساماندهی شهدای گمنام دهدشت اختصاص یافت
فرماندار کهگیلویه 900میلیون ریال برای ساماندهی شهدای گمنام دهدشت اختصاص یافت یاسوج- ایرنا- فرماندار کهگیلویه گفت 900 میلیون ریال برای ساماندهای گلزار شهدای گمنام این شهرستان در سال جاری اختصاص یافت به گزارش ایرنا علی پوزش روز پنجشنبه در نشست ساماندهی یادمان شهدای گمنام دهدشتزندگی نامه فرمانده مقاومت خرمشهر/رویای تصاحب ایران بامقاومت محمد و یارانش کابوس شد
زندگی نامه فرمانده مقاومت خرمشهر رویای تصاحب ایران بامقاومت محمد و یارانش کابوس شد در پشت دیوارهای خونین شهر همچنان صدای خش خش بیسیم فرمانده به گوش می رسد به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان تولد و كودكی به سال 1333 در خانوادهشهیدی که متن وصیتنامهام را برای او هم نوشتم
غلامرضا رفیق دوست داشتنی شهیدی که متن وصیتنامهام را برای او هم نوشتم یک روز گفت جعفر می خوام یک وصیت نامه خوشگل برام بنویسی با تعجب گفتم من برات وصیت نامه بنویسم گفت آره به گزارش فرهنگ نیوز من و حاج رسول و غلام سه نفری موقع خواب می رفتیم زیر یک پتو بعضی ها اعتراضماجرای دو برادر فرمانده - ایسنا
بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد آقای علایی پرسید شما با محمد میرزایی چه کاره هستید علی گفت ما برادریم به گزارش ایسنا سردار حاج محمد میرزایی فرمانده گردان 412 فاطمه الزهرا س از لشکر ثارالله توضیح میدهد در عملیات بدر گردانهای 410 و 422 همزمان«سروهای سرزمین من» رزمندگان گمنام را شناسایی میکند
سروهای سرزمین من رزمندگان گمنام را شناسایی میکند عکس رزمندگان دفاع مقدس برای شناسایی هویت در میانبرنامههای شبکههای تلویزیونی به نمایش گذاشته میشود به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری فارس عکاسان دوران دفاع مقدس تصاویر ماندگار و تکرارنشدنی را از رزمندگان به ثبت رساندند وزندگی نامه فرمانده عملیات های ایذایی
زندگی نامه فرمانده عملیات های ایذایی کمتر کسی را می توان یافت که نام فرماندهان بزرگ فاتح جنگ تحمیلی را نشنیده باشد به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان روز سوم شعبان برابر با 25 اسفند 1334 شمسي زاد روز فرخندهء امام حسين ع در تهرجانشین فرمانده سپاه مهمان برنامه نگاه یک
به منظور بررسی آخرین تحولات منطقه سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران امشب به برنامه نگاه یک می آید به گزارش جام جم آنلاین از روابط عمومی شبکه یک آزادسازی شهر حلب سوریه و تاثیر آن بر منطقه جنگ روانی غربی ها علیه محور مقاومت و تمدید تحریم های ایران از سوی آمریکافرماندار سوادکوه شمالی خبر داد میزبانی سوادکوه شمالی از دومین شهید گمنام
فرماندار سوادکوه شمالی خبر دادمیزبانی سوادکوه شمالی از دومین شهید گمنام فرماندار سوادکوه شمالی از میزبانی این شهرستان برای حضور دومین شهید گمنام خبر داد محمدرضا منصوریان امروز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در شهرستان سوادکوه شمالی با اشاره به پیگیری وزندگی نامه فرمانده جنگ های چریکی و نامنظم
زندگی نامه فرمانده جنگ های چریکی و نامنظم چمران را تک تک قله های برافراشته خاورمیانه می شناسند وروحش در وجود تمام آزادگان جهان نهادینه شده است به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان در سال 1311 در تهران خيابان پانزده خرداد متولد شد وي تحصزندگینامه فرمانده جنگهای نامنظم + تصاویر
زندگینامه فرمانده جنگهای نامنظم تصاویر شهید سید مجتبی هاشمی در بخشی از وصیتنامه خود در باب ذکر و یاد خدا توصیه کرد به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان شهید سید مجتبی هاشمی در سال ۱۳۱۹ هجری شمسی در محله شاهپور تهران وحدت اس-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها