واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: صبح نو نوشت: نظام جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی همواره با چالشهای متعددی در سطوح مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی روبرو شده و با آنها دستوپنجه نرم کرده است، اما به نظر میرسد چالشهای فرهنگی شاید جدیترین و درعینحال به شکل کمتر محسوسی (در قیاس با سایر چالشها و بحرانها) ساختار اجتماعی را با مشکلات جدی مواجه کرده است.
اصلیترین دغدغه متولیان فرهنگ در نظام اسلامی طبیعتاً جاری شدن اصول و ارزشهای دینی و انقلابی در بستر جامعه و تداوم و انتقال این ارزشها به نسلهای جدیدتر است؛ اما به نظر میرسد نگاههای سطحی و غیر عالمانه و غفلت از توجه به ساختارهای عینی و بسترساز ونیز الزامات نظری و عملی و نیز غفلت پیوستهای فرهنگی و اجتماعی سیاستها و قوانین و طرحهای اجرایی، بهشدت بحرانساز شده است.
مسوولان فرهنگی، متولیان امور دینی و مجریان قانون تقریباً بهطور مداوم از کمرنگ شدن ارزشهای دینی با مصادیقی چون بدحجابی، بیعفتی، برگزاری کنسرتهای موسیقی و... شکوه میکنند. جدای از آنکه اولویت و اهمیت موارد فوق بهشدت قابل مناقشهاند، باید به این مساله التفات داشت که عمده این مصادیق معلول علتهایی هستند که عموماً درباره آنها سخنی نمیگوییم یا بهسادگی از کنار آنها عبور میکنیم. نگاهی اجمالی به اقتصاد سیاسی نهادهای متولی فرهنگ، قطعاً ما را در درک بهتر ابعاد این بحران کمک خواهد کرد.
فروشگاههایی هستند که وقتی انسان وارد آن ها میشود، هرچه چشم میگرداند، تولید خارجی است. متأسفانه بعضی از این فروشگاهها که فروشگاههای بزرگ هم هستند، مربوط به خود دستگاههای حکومتیاند! چرا این کار را میکنند؟ این کار باید زشت شمرده بشود. شما میخواهی کارگر داخلی را بیکار کنی، کارگر بیگانه را بهرهمند و برخوردار کنی برای پُز دادن! جنسهای دارای نشان خارجی را [میآورند]، یک عدّه پولدار هم -پولدارهای نوکیسهتازهبهدورانرسیده که متأسفانه درکشور کم نداریم- دنبال نشانهای خارجیاند؛به قول خودشان برندهای خارجی. بنده از این کلمه «برند» هم خیلی بدم میآید. فروش کالای خارجی و مصرف کالای خارجی باید در جامعه بهعنوان یک ضد ارزش شناخته بشود، مگر آنجایی که مشابه داخلیاش نیست.( بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگران 8 اردیبهشت 1395)
در میان این همه، اما تناقضات یکی از این نهادها طنز آمیز است؛یکی از بخشهای اقتصادی نهادی نظامی وابسته به دولت، مجتمع فروشگاهی بزرگی را تأسیس میکند؛ بساط انواع و اقسام فروشگاههای بهاصطلاح برند را در آنجا میگستراند، اقشار و تیپهای اجتماعی مشتری چنین فروشگاههایی (به تعبیر رهبری نوکیسگان) با سبک پوششی که در این فروشگاه ها تبلیغ و ترویج میشود، پایشان به آنجا باز میشود؛ اما نکته جالب، استقرار گشت ارشاد در مقابل این فروشگاههاست. گشتی که قرار است به مشتریان این «مال» ها تذکر اخلاقی و قانونی بدهد تا مبادا قانون و شریعت پایمال شوند. ظواهر شرعی و قانونی حفظ شوند؛ غافل از آنکه در ذات این فروشگاهها، حیات دینی در حال ذبح شدن به دست منطق سرمایهداری مصرفی است. به عقیده بسیاری، حضور گشت ارشاد در کنار این مجتمعها نماد تام و تمام سیاستگذاری سطحینگر، سرشار از تناقض و خودویرانگر در عرصه کلان فرهنگی کشور ماست.
اجازه دهید روایتی عامتر از اتفاقی که در پروژه بعضی از مالها افتاده ارائه کنیم. انقلاب اسلامی باهدف نفی استکبار نظام سرمایه سالار غربی و نفی ارزشهای آن موجودیت مییابد. نظام جمهوری اسلامی به دلیل ایستادگی و پافشاری بر همین مواضع اصولی در مقاطع مختلف هزینههای فراوان انسانی، اقتصادی و سیاسی را متحمل میشود. تحریمهای ظالمانه غرب به دلیل ایستادگی ایران در برابر نظام استکبار جهانی رقم میخورد. نهادهای دولتی برای جبران کسری بودجه ناشی از تحریمها،سراغ پروژههای اقتصادی میروند. درهای شهر برای اسب تروآی اقتصاد مصرفی باز میشود. حالا چهکار باید کرد؟ بهجای بستن دروازهها به دادوفریاد و خطونشان کشیدن و شعار دادن اکتفا میکنیم.
ما از نظام کاپیتالیستی غرب انتقاد میکنیم درحالیکه با دستان خودمان در حال بسط و گسترش تمامعیار نئولیبرالیسم در تمامی سطوح اقتصادی و فرهنگی هستیم. اقتصاد مقاومتی، اقتصاد مردمنهاد، حمایت از تولید داخلی، اصلاح الگوی مصرف و سایر رهنمودها و مطالبات رهبری با برگزاری چند همایش دولتی و شوی تلویزیونی به فراموشی سپرده میشوند و باز، همان آش است و همان کاسه.
اما چرا این تناقضات بامزه، به راحتی تداوم مییابند و دائم باز تولید میشوند؟شاید بتوان یکی از دلایل این امر را تلقی نادرست نخبگان ما از معنای فرهنگ دریافت کرد. معنایی که در آن فرهنگ را با زندگی روزمره نسبتی نیست. معنایی از فرهنگ که در آن امر اجتماعی به محاق رفته و صرفاً به امور ذهنی تقلیل یافته است. در این تعریف فرهنگ صرفاً به باورها و ارزشهای آگاهانه و ارادی تفسیر یافته است و نقش عوامل ساختاری که در ضمیر ناخودآگاه انسان بازتاب مییابند، نادیده گرفته میشوند. این تعریف ذهن گرایانه و انتزاعی از فرهنگ به نقش عواملی چون ساختارهای اجتماعی و اقتصادی چون اقتصاد سیاسی ملی، توپولوژی و معماری فضای شهری، عوامل محیط زیستی و... در شکل گیری فرهنگ توجه نمیکند و تصور میکند فرهنگ صرفاً توسط امور ذهنی چون تبلیغات و آموزش تغییر و اصلاح مییابد.
این تعریف از فرهنگ، انسان شناسی خاصی دارد. در این انسان شناسی، ذهن انسان ایرانی میتواند حیاتی متمایز از قلب و غرایز او داشته باشد. با تبلیغات میتوان ذهن افراد جامعه را به سمتی تغییر داد حتی اگر ساختارها و کالبد محیطی عینی او را به جهتی دقیقاً خلاف آن هدایت کند. از این رو ابتدا تلاش میکند با تبلیغات فرهنگسازی کند و هنگامی که از به نتیجه رسیدن نا امید میشود، پای گشت ارشاد را به میدان باز میکند. به نظر میرسد تا هنگامی که این تصور از فرهنگ اصلاح نشود خیلی نباید به تأثیر گذاری فعالیتهای فرهنگی امیدوار بود. اگرچه تبیین این که چرا چنین معنایی از فرهنگ در ذهن نخبگان و مسوولان ایرانی شکل گرفته، خود میتواند محل تأمل جدی باشد.
۱۱ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]