واضح آرشیو وب فارسی:الف: ماجرای سقوط از طبقه ۷ و مرگ مرموز یک دختر!
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۶
درپی سقوط مرموزدختر جوان دانشجو ازطبقه هفتم یک مجتمع مسکونی، تحقیقات جنایی از نامزد سابقش آغاز شد. جسد دختر جوان ساعتها پس از سقوط، در قسمتی از مجتمعی که پسر جوان ساکنش بود کشف شد. به گزارش ایران، ساعت ١٠ صبح سهشنبه ٧ دی، بازپرس کشیک جنایی پایتخت درپی تماس مأموران پلیس، از کشف جسد دختر جوانی درشهرک اکباتان -غرب تهران- باخبرشد. سپس تیم جنایی به سرپرستی بازپرس «منافی آذر» راهی محل حادثه شدند.شواهد نیز نشان میداد دختر ٢٣ ساله از طبقه هفتم مجتمع سقوط کرده وبه طرز دلخراشی کشته شده است. پس از کشف جسد و بررسیهای مقدماتی، دو فرضیه قتل و خودکشی مطرح شد. در ادامه بررسیها وقتی مشخص شد این اتفاق در مجتمع محل زندگی نامزد سابق نرگس رخ داده است بلافاصله، کوروش بازداشت شد و دیروز برای تحقیقات تخصصی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. پسرجوان گفت: «10 ماه قبل از طریق شبکههای مجازی با نرگس آشنا شدم، اوایل هیچ مشکلی نداشتیم اما بعد از مدتی مواردی از او دیدم که نظرم را نسبت به خودش عوض کرد. نرگس به من قول داد که خودش را درست کند اما من دیگر تمایلی به او نداشتم ولی نرگس علاقه شدیدی به من نشان میداد. علاقه یک طرفهای که به هم زدن آن برای نرگس از نظر روحی مشکل به وجود میآورد. با این حال به درخواست او ارتباط دوستی ما ادامه داشت تا اینکه بهانه گیریهای نرگس وبرچسب زدنهایش مبنی برارتباط من با دختران دیگر آغاز شد. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه ۵ روز قبل که با یکی از دوستانم بیرون بودم نرگس به من تلفن زد و اعصابم را به هم ریخت. من هم تصمیم گرفتم کاری کنم که برای همیشه از زندگیام برود. برای همین به پارتی رفتم و عکسهای آن را در صفحه اینستاگرامم گذاشتم. سه روز قبل از این حادثه نیز نرگس مرا با دختری در شهرک غرب دیده بود. او چندین بار به خودروام هم آسیبهایی زد و درنهایت با دختری که همراهم بود صحبت کرد. آن دختر هم به دروغ گفته بود که من با دخترهای زیادی رابطه دارم و همین مسأله نرگس را بیشتر به هم ریخته بود. در تمام این مدت با خانوادهاش در ارتباط بودم و به مادرش گفتم که حالش از نظر روحی خوب نیست. به همین دلیل مادرش از من خواست تا نرگس را به خانهمان ببرم و به او قرص خواب آور بدهم تا او برسد و نرگس را به دکتر ببرد. ساعت حدود ٤ بعد از ظهر دوشنبه بعد از کلی جست و جو، بالاخره نرگس را پیدا کردم و به خانهمان آوردم. اما نتوانستم او را زیاد نگه دارم و نیم ساعت بعد او رفت. ساعت حدود ٧ شب بود که با دوستم در راه پلهها داشتم سیگار میکشیدم که او را در مجتمع دیدم. بعد از آن نرگس آخرین پیامکش را به من داد که درآن نوشته بود: «باز میری مهمونی، خوش بگذره.» باتوجه به اظهارات پسر جوان، بازپرس جنایی دستور داد تا تکمیل تحقیقات جنایی، او تهران را ترک نکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]