واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: دختر دانشجو گمان نمیکرد دوستی اینستاگرامی او با پسر دانشجو،پایانی تلخ برایش داشته باشد.
به گزارش جامجم، ساعت 10 صبح سهشنبه کارگران هنگام نظافت یکی از فازهای شهرک اکباتان تهران، جسد دختری را پایین بلوکی یافته و به نگهبان آنجا و پلیس خبر دادند. دقایقی بعد ماموران و قاضی سجاد منافیآذر، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران در آنجا حاضر شدند که معلوم شد دختر 23 ساله براثر افتادن از بلندی جان باخته و ساعتها از مرگش میگذرد و ماجرا مشکوک به نظر میرسد. ماموران با جستوجوی محل، گوشی تلفن او را یافتند. در بررسی گوشی، پیامکی دیدند که در آن نوشته شده بود: «خداحافظ، تو داری میروی به مهمانیات برس. برس به برنامههایت و خوش باش. خداحافظ» با شناسایی صاحب خطی که پیامک برایش ارسال شده بود، پسر جوان که در همان ساختمان محل حادثه حضور داشت، دستگیر شد. در بازرسی از خانه وی نیز، کیف دختر جوان کشف شد. پسر بازداشت شده دیروز برای تحقیقات به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به قاضی پرونده گفت: من دانشجوی کارشناسی مکانیک هستم و دختری که فوت شده هم مهندسی پزشکی میخواند. 10 ماه پیش با هم در اینستاگرام آشنا شدیم و ارتباطمان شکل گرفت. او هرازگاهی در نبود خانوادهام و زمانی که خواهر معلولم در اتاق خودش بود، به دیدنم میآمد و با هم در ارتباط بودیم. من دو هفته یک بار مواد مخدر گل و ماریجوانا استفاده میکردم؛ البته بیشتر در مهمانیها. دختر فوت شده هم مصرف میکرد. وی افزود: او به من وابسته شده و مدام به من شک داشت که نکند او را تنها بگذارم و با دختر دیگری دوست شوم. در چند ماه اخیر حتی زمانی که من برای مدت طولانی نزد پسری که دوست دوران کودکیام بود، میرفتم مدام میگفت تو با دختر دیگری هستی. چند روز پیش از حادثه دوست دختر قبلیام را که آرایشگر بود، دیدم و با او همراه شدم تا موهایم را کوتاه کند. بعد سوار خودرویم شد تا او را به عباسآباد ببرم. دوست دخترم ما را در میدان صنعت دید. محکم به خودرویم زد و خواست او را از خودرویم پیاده کنم. قبول نکردم و با خودرویش پشت سرمان آمد. آنجا دو نفری با هم حرف زدند و دوست سابقم به او گفت هنوز با من در ارتباط است که دوست دخترم با من دعوا کرد و رفت. حتی از مادرش خواستم او را نزد روانشناس ببرد. وی گفت: مدام با خانوادهاش درگیر بود . مادرش از من خواست اگر نزدم آمد او را نگه دارم و حتی قرصهایی به من داد که به او بدهم تا بخوابد تا بیایند و او را با خود ببرند. روز حادثه دوباره نزدم آمد. نیم ساعتی ماند و هنگام عصر که من و دوستم مقابل آپارتمانمان سیگار میکشیدیم، خداحافظی کرد و سوار آسانسور شد و رفت. آن شب به مهمانی رفتم و زمانی که بازگشتم، یک پیامک خداحافظی برایم فرستاده و حتی 600 بار به من زنگ زده بود. با خانوادهاش تماس گرفتم که از او خبری نداشتند و در جستوجویش بودند. من هم تا صبح همهجا را جستوجو کردم اما ردی از او نبود. بعد در تماس پلیس متوجه شدم او فوت کرده است و علت آن را نمیدانم. تحقیقات پلیسی در این باره ادامه دارد.
پنج شنبه 9 دی 1395 ساعت 08:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]