محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843193380
يادماندههاي محمدرضا باهنر از دوران نمايندگي
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: محمدرضا باهنر درست بعد از شكست اصولگرايان در انتخابات مجلس از حوزه تهران، جايش را با حدادعادل كه سخنگوي شوراي ائتلاف بود، عوض كرد. تا پيش از انتخابات، حدادعادل مرد رسانهاي اصولگرايان بود، اما بعد از آن به يكباره كمرنگ شد و رئيس «جبهه پيروان خط امام و رهبري» جايش را گرفت. اين احتمال بسيار زياد است كه سخنگويي ائتلاف اصولگرايان براي انتخابات رياستجمهوري هم به او سپرده شود. خيليها معتقدند باهنر از سر هوشمندي خودش را از دور رقابتهاي انتخابات مجلس كنار كشيد، شايد از اين بابت كه باخت تهران را پيشبيني ميكرد، خودش اما معتقد است اگر ميخواست؛ ميتوانست مانند مجلس هفتم از حوزه كرمان نامزد شود و حتما هم رأي ميآورد. به گزارش شرق، دو روز گذشته به يكباره بحث ورود باهنر به عرصه رقابتهاي رياستجمهوري هم مطرح شد. خودش بارها تكرار كرده كه قصد ورود به رقابتهاي ٩٦ را ندارد، اما كوهكن عضو جبهه پيروان خط امام و رهبري گفته است كه در حال راضيكردن باهنر براي ورود به عرصه انتخابات هستند و اگر جبهه به كسي برسد او فردي نيست جز باهنر! اين در حالي است که برخي ديگر از اعضاي همين جبهه اين موضوع را تكذيب كردهاند. ما با او از مسير سياستورزي در خانواده باهنرها گفتهايم. از برادرش، شهيد باهنر تا او. درباره مردي كه مجلس خانه دومش بود، اما هيچ وقت به رياستش نرسيد. درباره واقعيتداشتن يا نداشتن روايت «نفر دوم» بودنش و اينكه آيا او خود را براي انتخابات رياستجمهوري ١٤٠٠ آماده ميكند تا بالاخره طلسم «نفر دوم» شكسته شود؟ این گفتوگو را میخواهيم با آغاز سیاستورزی در خانواده باهنرها آغاز کنیم و آن را پیوند بدهیم به سیاستورزی در جریان اصولگرایی. به نظر ميرسد عرفی شکل گرفته که معمولا یکی از اعضاي خانواده شهدای معروف و بزرگ، به نوعی وارد حوزه سیاست ميشود و تا حدی هم این ادعا را دارد که قرار است راه آن شهید را ادامه دهد. مردم هم عادت کردهاند که با شنیدن نام آنها مستقیما یاد نام آن شهید میافتند. معمولا حتی در شکل و تیپ ظاهری هم، این همانندسازیها صورت میگیرد. مثلا ظاهر آقای چمران شورای شهر هم خیلی شبیه شهيد چمران است. علی مطهری هم خودش مدعی است که راه پدر را ادامه میدهد و هم مردم با دیدن او، بهسرعت پدر را به یاد میآورند. یا حتی فرزندان شهید بهشتی تا حدی همینطور. اما مردم معمولا درباره خانواده و فرزندان شهید باهنر اطلاعات چندانی ندارند؛ یعنی در عرصه رسانه و فضای عمومی خیلی شناختهشده نیستند. حالا اینکه علت خاصی داشته یا نه ما در جریان نیستیم. اما سؤال من این است که خود شما چقدر به دنبال این بودید و این ادعا را داشتید که ادامهدهنده مسیر برادر باشید و اگر داشتهاید فکر میکنید چقدر مسیر سیاستورزیتان شبیه برادر بوده است؟
طبیعی است که همراهی و همسایگی افراد میتواند روی هم تأثیر داشته باشد. فاصله سنی من با شهید باهنر ۱۸ سال است و جالب است زمانی که من به دنیا آمدم، شهید باهنر حدود یک سال بعد از کرمان هجرت کردند و به قم رفتند. آن زمان رفتوآمدها خیلی سخت بود و ایشان هر دو سال یک بار به کرمان میآمدند و یک هفتهای کرمان بود. تا زمانی که من دیپلم گرفتم، در مجموع شاید دوماه بیشتر شهید باهنر را در تمام عمرم ندیدم. سفرها که سخت بود، ما هم نمیتوانستیم تهران بیاییم، اما زمانی که من دانشگاه قبول شدم، مستقیم رفتم منزل شهید باهنر. بههرحال زندگیکردن در یک خانواده مذهبی همراه با برادر شوهر برای همسر ایشان قطعا سخت بود. در تماممدت تحصیلم محل سکونتم خانه شهید باهنر بود. ایشان سنگ تمام گذاشتند و من یک دین حسابی به همسر برادرم دارم که نمیتوانم جبران کنم، ولی در هر صورت کمال تشکر را از ایشان دارم. ولی زمان اوجگیری انقلاب در یک سال آخر من تقریبا تمام جمعهها میآمدم تهران. با وجود اینکه وضعیت مالی چندان مناسبی نداشتم. پنجشنبه عصر راه میافتادم و صبح جمعه به تهران میرسیدم. در جلسات شرکت میکردم. اعلامیه جمع میکردم. کتابی پیدا میکردم. رابط و معرف من هم بیشتر در این مسائل شهید باهنر بود. شاید اواخر ۵۶ تا زمان انقلاب حدود ۵۰ بار آمدم تهران و عملا یک رابط بین انقلابیون تهران و کرمان شده بودم. بعد از اتمام ترم اول و به محض شروع ترم دوم دستگیر شدم. من به دو دلیل دستگیر شدم یکی اینکه خودم اقداماتی را انجام داده بودم و دوم اینکه برادر شهید باهنر بودم. بنابراین ورود من به جریانات سیاسی، قطعا تحتتأثیر رفتار، اخلاق، منش و مواضع شهید باهنر بود و تردیدی هم در آن وجود ندارد. بعد از آن هم اگر بخواهید فعالیت سیاسی من را یک «تیکآف» حساب کنید حتما این «تیکآف» به نام شهید باهنر است، یعنی وقتی من نماینده مجلس شدم و در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی عضو شدم، کسی آقای محمدرضا باهنر را نمیشناخت، ولی شهید باهنر را همه میشناختند و اسم باهنر برای من «برند» شده بود. شهید باهنر چهار فرزند دارد دو فرزند دختر و دو فرزند پسر. فرزند بزرگ او دکتر ناصر باهنر است که هم عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق و هم مدیرعامل مجتمع فرهنگی رفاه است. به نوعی فعال فرهنگی است. اما به صحنههای سیاسی ورود پیدا نکرده است. من چندین بار با او صحبت کردم که بیاید و کاندیدای مجلس شود، قبول نکرد و گفت من این کار را بیشتر دوست دارم. پسر دوم او، در دانشگاه صنعتی شریف «هوا - فضا» خوانده است و درحالحاضر در وزارت دفاع مشغول است. بچههای متدینی هستند و با انقلاب همراه. دو دختر دارد که یکی پزشک و یکی هم دندانپزشک هستند. هیچکدام کار مدیریتی - اجرائی آنچنانی ندارند. زمانی که برادرم شهید شدند، فرزند چهارم ایشان که همین پسر دوم اوست، دو سال بیشتر نداشت. پایداری، خوش خلقی و مدیریت خانم شهید باهنر، باعث شد فرزندان خوبی تربیت کند و تحویل جامعه دهد. من هم به نوبه خود در رسیدگی به آنها کوتاهیهای زیادی دارم. آنها همه آورده و داشتههای خود را مدیون مادر خود و شهید باهنر هستند. ورود به حوزه سیاست در خانوادههای سیاسیون معروفی که شهید شدهاند، متفاوت بوده است؛ برای مثال در خانواده شهید رجایی، همسر ایشان یک مدت در فضاهای سیاسی فعال بودند. نماینده مجلس بودند، اما الان کنار کشیدهاند. فرزند پسر شهید رجایی هم آن اوايل ورود پیدا کرد اما بعدا به کلی کنار کشید و الان من اصلا هیچ خبری از ایشان ندارم. اصلا نمیدانم چه کار میکنند و کجا هستند. ایران هستند یا خارج.
خود شما این ادعا را داشتید که حالا یا میخواهید نام شهید باهنر را زنده نگه دارید یا مسیر و نگاه سیاسی را ادامه بدهید؟
من متأسفانه نتوانستم کمترین دینی را به شهید باهنر ادا کنم. بعد از شهادت شهدای بنام معمولا یک عده جمع میشوند و آثار آنها را جمعآوری میکنند؛ من در این بخش هم فعال نبودم. گاهگاهی هم تلنگری به فرزندان شهید میزدم. البته کار خوبی در این زمینه انجام شد که حدود ۲۰ تا ۳۰ جلد کتاب ایشان، جمعآوری، ویرایش و چاپ شد. ناصر پسر بزرگ شهید همراه خواهرزاده ما ثمرههاشمی حدود هفت تا هشت سال متمرکز شدند و توانستند آثار شهید باهنر را جمعآوری کنند. من در همان ابتدا فکر نمیکردم باید از سرمایه ایشان مایه بگذارم و فکر میکردم بین من و شهید باهنر خیلی فاصله است و اینکه من توانایی یا ادعا داشته باشم و بخواهم راه ایشان را ادامه دهم، به نظرم باید مردم قضاوت کنند. اینکه ما در این ۳۰ سالی که در حوزه سیاست بودیم توانستیم کاری انجام دهیم یا نه، باید مردم درباره آن قضاوت کنند.
به لحاظ خط مشی سیاسی چطور؟ فکر میکنید چقدر به ایشان نزدیک بودهاید؟ چون بههرحال شهید باهنر نخستوزیر دولت شهید رجایی بودند که به نوعی منصوب به دولت چپ یا نیروهای نزدیک به دوره خط امام بود و جریان راست آن زمان چندان بروزی در عرصه قدرت اجرائی نداشت. شما به لحاظ سیاسی چقدر به شهید باهنر نزدیک هستید؟ چه اتفاقی میافتد که شما الان در جریان اصولگرا رستهبندی میشوید، در صورتی که به نظر میرسید شهید باهنر آن زمان نزدیک به گروههای چپ یا خط امام بود؟
اگر ما به روند انقلاب نگاه کنیم، متوجه میشویم که یکسری تحولات اساسی اتفاق افتاده و این تحولات هم تدریجی بهوجود آمده است. اگر به قبل از پیروزی انقلاب برگردیم، مثلا شورای انقلاب که حضرت امام تأسيس کرد، در آن، آقای بازرگان، هاشمی، خامنهای، شهید بهشتی و بنیصدر حضور داشتند. برای این تحلیل، موضوع زمان و مکان خیلی مهم است. اوایل انقلاب امام آقای قطبزاده را به عنوان مسئول صداوسیما منصوب کردند. من به خاطر دارم که ما در دفاع از قطبزاده با ضد انقلاب درگیر میشدیم درحالیکه مدتی بعد ماجرای کودتا پیش آمد و دستگیر و محکوم به اعدام شدند. برخی از منافقان به ما میگفتند شما از قطبزاده دفاع میکردید، ما میگفتیم آن زمان بله ولی درحالحاضر فرق میکند. زمانی که مهندس بازرگان نخستوزیر شد، همه آمال و آرزوهای انقلابیون این بود که یک دولت اسلامی روی کار آمده است. بنابراین این مسائل قابل مقایسه در زمانهای مختلف نیست. یا منافقین که مواضع آنها با بنیصدر خیلی فرق میکرد، بعد فضا به گونهای شد که این دو در یک طیف در مقابل خط امام ایستادند. بعد از جریان هفت تیر و هشت شهریور، طیف مقابل خط امام تصفیه کامل شد و آنچه ماند، شد خانواده انقلاب. در این خانواده یک اختلاف نظر شروع شد که این اختلاف نظر، اقتصادی بود. عدهای میگفتند اقتصاد دست دولت باشد و عدهای میگفتند دست بخش خصوصی. ما آن زمان به طرفدار بخش خصوصی مشهور بودیم. اینها دیگر بعد از شهادت شهید باهنر بود و اصلا در زمان او چنین اختلافی وجود نداشت.
الان میشود فهمید که مواضع شهید باهنر بیشتر متمایل به چه سمتی بوده است؟
نه اصلا؛ در طیفهای دیگر تحولاتی هم رخ داد. در مجلس چهارم، آقای هاشمی داشت سیاستهای تعدیل اقتصادی را اجرا میکرد. سرعت این تعدیل به حدی زیاد شد که ما یکدفعه با تورم ۴۹درصدی روبهرو شدیم. ما در مجلس گفتیم سرعت تعدیل باید تعدیل شود؛ چون تورم خیلی بالاست. آقای هاشمی در جلسات خصوصی به ما میگفت چرا جلوی ما ایستادید؟ ما شما را آوردیم. از طرف دیگر هم راست میگفت. میگفت شما راست بودید، چرا چپ شدید؟ گفتیم ما راستی و چپی نداریم؛ مسیری را میرفتیم. یک زمانی برخی از دوستان از نظر اقتصادی سمت چپ ما بودند، ما از نظر اقتصاد راستی بودیم، آنها چپی. بعد آنها آنچنان مسیر خود را تغییر دادند که آمدند سمت چپ ما. برای مثال آقای الویری بارها گفته است الویری سال ۶۲ با الویری سال ۷۲ فرق دارد. بهزاد نبوی سال ۶۰ که همه چیز را دولتی میخواست، با بهزاد نبوی الان فرق دارد. بنابراین ما نمیتوانیم این کدها را به زمان شهید باهنر منتقل کنیم. من از روز اول که وارد مجلس شدم، گفتم من فکر میکنم اقتصاد باید دست مردم باشد. شما نمیتوانید یک مصاحبه چپی از من پیدا کنید؛ برای مثال زمانی در اقتصاد من چپ بوده باشم، یا اینکه شهید باهنر چیزی به من گفته باشند یا اصلا مشخص کرده باشند که من الان بخواهم به آن عمل کنم؛ نه اینطور نبوده است. ولی یکسری کدها وجود دارد؛ مثلا این دوستان روزهای اول با مدارس غیرانتفاعی مخالف بودند درحالیکه خود شهید باهنر مدرسه غیرانتفاعی داشت. اگر شما بخواهید کدهایی بیاورید، شهید باهنر و شهید رجایی از قبل از انقلاب مدرسه رفاه را تأسيس کرده بودند و بعد از انقلاب هم آن را ادامه دادند. درحالیکه طیف چپ میگفتند همه مدارس باید دولتی شوند.
میخواستم در ادامه برسیم به همین حضور شما در مجلس و مسیر سیاستورزی شما را پیگیری کنیم. به نظر میرسد هیچکس به اندازه شما سابقه حضور را در مجلس نداشته باشد؟
ما ژنرالهای هفتستاره سه نفر هستیم؛ من، آقای احمد ناطق و آقای عبداللهی نماینده ماهنشان.
شما با این سابقه طولانی چرا هیچوقت رئیس مجلس نشدید؟ برای مثال آقای حدادعادل در دومین دوره که وارد مجلس میشود، رئیس مجلس میشود یا آقای لاریجانی در اولین دوره. سازوکار سیاستورزی در اصولگرایی به چه صورت رقم میخورد؟ شما بعد از آقای عسگراولادی، رئیس بزرگترین تشکل اصولگرایی شدید، سالها خاک مجلس را خوردید، دبیر جامعه اسلامی مهندسین بوديد ولی هیچوقت رئیس مجلس نشدید.
نمیدانم؛ شاید این یک مقدار ویژه باهنر باشد. من اصلا نمیخواهم قضاوت ارزشی کنم که آیا این کار خوب بود یا بد. شاید خیلی از سیاستورزان بگویند این کار درستی نیست؛ کسی که میتواند و بالا میرود، اگر میتواند رئیس مجلس شود، باید حتما رئیس شود. یا جایی اگر کسی انتخاب شد و کنار کشید، این خلاف سیاستورزی است.
در مجلس هفتم گویا نام شما هم برای ریاست مجلس مطرح شد. در موارد دیگر چطور؟ به عنوان یکی از پیشنهادهای ریاست مجلس چند بار روی شما توافق شد و چرا هیچ وقت عملی نشد؟
در مجلس هفتم ما یک مقدار نگران بودیم که وضعیت رأی در تهران به چه صورت است برای همین من کرمان رفتم و آنجا کاندیدا شدم. آنجا تقریبا معلوم بود که رأی میآورم. حدود یک ماه مانده به روز انتخابات از دفترم به من زنگ زدند و گفتند یکی از روزنامههای ایتالیایی میخواهد با شما مصاحبه کند. گفتم پس بگویید زنگ بزند، گفتند نه میخواهند حضوری مصاحبه کنند. خانمی بود که آمد کرمان و اصل پیام او این بود که ما بررسی کردیم و به نظر میرسد شما تنها کسی هستید که میتوانيد رئیس مجلس آتی باشید. گفتم حالا هنوز که انتخابات برگزار نشده و مشخص نیست من نماینده شوم یا نه. انتخابات برگزار شد و من هم موفق شدم به مجلس راه پیدا کنم. یک نگرانی جدی در اصولگرایان به وجود آمده بود. میگفتیم حالا که مملکت از دست مجلس ششم نجات پیدا کرده است در مجلس هفتم اصولگرایان با هم دعوا نکنند. انگشت اشاره به سمت سه نفر رفت آقای حداد، توکلی و بنده که یکی از این سه نفر رئيس مجلس شوند. تحقیقا تردید نبود که آراي نمایندگان برای من است. یعنی در حد ۲۰۰ رأی را تقریبا همه قبول داشتند. خیلی از بزرگان گفتند الان سفره پهن است و شما بیایید استفاده کنید. من گفتم قبل از اینکه مشخص کنیم چه کسی رئیس مجلس شود باید نگرانی جامعه اصولگرایی را برطرف کنیم. حتی یک جاهایی هم احساس کردم که شخص آقا هم نگران هستند.
چرا؟ اگر شما رئیس مجلس میشدید اختلاف پیش میآمد؟
نه نگران اختلاف بودند. نگرانی این بود که حالا که مملکت از مجلس ششم نجات پیدا کرده است مجلس هفتم سر رؤسای فراكسیون و تقسیم ارث با هم دعوا کنند.
شما که گفتید اکثریت مجلس به ریاست شما رأی میدادند.
ما انسجام مجلس هفتم را مهمتر از این میدانستیم که چه کسی رئیس شود. در این بحثها آقای توکلی کنار کشید. من و آقای حداد ماندیم. بحث یک مقدار بالا گرفت که من هم آن پیام را دادم و هم مصاحبه کردم و گفتم جامعه اصولگرایی کشور مطمئن باشد ما در مجلس هفتم سر حق ریاست با هم دعوایی نخواهیم داشت. با آقای حداد هم رفتیم نشستیم و صحبت کردیم. من به این نتیجه رسیدم باید آقای حداد رئیس باشد. آقای حداد قبول نکرد گفت اکثر آرا برای توست.
یعنی درواقع برخلاف دموکراسی و نظر اکثریت میخواستید با شیخوخیت کار را حل کنید؟
شاید برخلاف سیاستورزان همه دنیا عمل کردم. تازه از این به بعد سختی کار من شروع شد. بعد از اینکه من نظرم را گفتم، عده زیادی به من پرخاش کردند. از این ۲۰۰نفری که گفتم رأی آنها برای من بود شاید در یک ماه با ۱۵۰ نفر از اینها تکتک ملاقات کردم که اینها را قانع کنم من نباید رئیس مجلس شوم. گفتم آقا مصلحت این است که من رئیس نباشم آقای حداد ریاست مجلس شوند. برخی عصبانی میشدند برخی التماس ميكردند و برخی هم دعوا میکردند. هر کدام یک برخوردی داشتند.
شما چطور به این مصلحت رسیدید که باید کنار بکشید؟ هیچ پیام مستقیمی به شما داده نشد؟
نه، اینجا احساس کردم تنها راه حلشدن قضیه کوتاهآمدن من است.
آقای حدادعادل حاضر نبودند کوتاه بیایند؟
نمیدانم، البته همان اول که من اعلام کردم خیلی جا خورد که چرا این کار را کردید رأی تو بیشتر از من است. بعد از آن هم شایعات زیادی بود که میگفتند رئیس اصلی باهنر است و آقای حداد هم خیلی نسبت به من محبت داشتند. بدون اینکه مشورت و نظر من را بگیرد خیلی کارها را انجام نمیداد. حتی ادارهکردن جلسات بدون من امکانپذیر نبود. آقای سیدمهدی طباطبايی در یکي از جلسات سخنرانیای داشت که مضمون حرفش این بود میگفت ما عجب مجلسی داریم سه رئیس داریم که یکی مجلس را شاعرانه اداره میکند یکی خواهشانه و یکی هم مستبدانه.
منظور از شاعرانه آقای حداد، مستبدانه من و متواضعانه را هم منظورشان آقای ابوترابی بود. من برخی مواقع جلسات را خیلی تند و سریع برگزار میکردم و نمایندگان از دست من دلخور میشدند ولی دل و احساس آنها این نوع مدیریت را میپسندید.
در مجلس هشتم هم باز بر سر ریاست مجلس؛ رقابت بین آقای لاریجانی با آقای حداد در گرفت. آن زمان چرا شما وارد رقابت نشدید؟
نه، آنجا آقای حداد از من گلایههایی کرد و گفت تو چه بدیاي از من دیدی که به سمت آقای لاریجانی رفتی. به نظر من، آقای حداد هیچ عیبی نداشتند. من به دو دلیل به سمت آقای لاریجانی رفتم؛ یکی اینکه احساس کردم ریاست آقای حداد شناکردن برخلاف جهت رودخانه است. مجلسهشتمیها به طور طبیعی دنبال تغییر بودند.
چرا؟ چون آقای لاریجانی با سابقه ریاست صداوسیما وارد مجلس شده بود؟ آیا به دليل آن پشتوانه است که اتوماتیک فکر میکردید یا میکردند که او باید رئیس مجلس شود؟
ما در ساختار ایراداتی داریم که علت اصلی آن هم نداشتن حزب است؛ اگر دو، سه حزب قدرتمند داشته باشیم، این اشکالات پیش نمیآید.
در ساختار و گفتمان اصلاحطلبی میل به تحزب بیشتر وجود دارد. اگر حزب بزرگی شکل نمیگیرد بیشتر عوامل بیرونی مؤثر هستند درحالیکه در اصولگرایی برعکس است. به نظر میرسد این عدم تمایل درونی است.
ممکن است اینطور باشد اما مشکل برای ما این بود که در هر سه مجلس هفتم، هشتم و نهم اکثریت ازآنِ اصولگراها بود اما در همین مجلسها دوسوم افراد آن عوض میشدند. کسی که رقیب خود را کنار میگذارد و وارد مجلس میشود، دنبال تغییر است و خیلی سخت است به کسی رأی دهد که رقیب او در مجلس قبلی به این فرد رأی داده است.
مگر اینکه جریان، جریان دوطیفی باشد. امکان دارد سؤال شود آقای لاریجانی که مجلس نهم رئیس شد، مجلس دهم هم رئیس شد، برای اینکه آقای لاریجانی رقیب اصولگرا نداشت. بنابراین تغییر آقای حداد با آقای لاریجانی طبیعی بود.
چه اتفاقی افتاد که آقای لاریجانی نامزد ریاست شدند؟
آقای لاریجانی در حد مدیریت کلان سابقه داشت. سوابق او خیلی بیشتر از من و آقای حداد بود. کاملا یک چهره حاکمیتی با ویژگی حکمرانی خوب را داشت. مشخصهها و شناسههای کاری آقای لاریجانی بالا و قوی بود.
البته شما پیشازآن در انتخابات ریاستجمهوری هم رئیس ستاد آقای لاریجانی بودید؛ پس نزدیکشدن شما به ایشان و دورشدنتان از آقای حداد که در گزینه ریاست مجلس رقیب بودید، طبیعی بود؟
در انتخابات ریاست جمهوری بله، من رئیس ستاد ایشان بودم. اینها مناسباتی است که خیلی شاید بیرون متوجه نباشند؛ ولی پارامترهایی است که قطعا تأثیر میگذارد.
خود شما از نحوه مدیریت آقای حدادعادل ناراضی بودید یا فکر میکنید که نمایندگان راضی نبودند یا اصلا لازم بود یک تغییر ایجاد شود؟
من احساس کردم که اگر دنبال آقای حداد برویم، شناکردن برخلاف مسیر رودخانه است.
میتوان گفت که شما در مجلس هفتم و هشتم یک نوع بدشانسی آوردید؛ یعنی ورود دو شخصیت مثل آقای حداد و لاریجانی باعث شد که پُستی که به صورت اتوماتیک زمانش رسیده بود دیگر به آقای باهنر برسد، به ایشان نرسد.
نه، این بدشانسی نیست. من اگر میخواستم در مجلس هفتم رئیس شوم، خیلی زحمت کمتری نسبت به ریاست آقای حداد داشتم و هیچ مانعی در بیرون وجود نداشت؛ اما ما میخواستیم مجلس با اختلاف شروع نشود. برخی من را متهم میکنند، میگویند باهنر میخواهد آدم دوم باشد؛ اما من تعهدم به کار تشکیلاتی بیش از این رفتوآمدهاست. من در مجلس هفتم و هشتم نایبرئیس بودم. در سال سوم مجلس هشتم یک هفته قبل از نایبرئیسشدن، یک جلسه فراکسیون تشکیل شد که من آن روز سه رأی از آقای صدر در جلسه فراکسیون کمتر کسب کردم و به محض اینکه انتخابات تمام شد، تعداد زیادی از دوستان ما شروع کردند به تماسگرفتن و گفتند که ما به حدی به رأیآوردن تو مطمئن بودیم که اصلا در جلسه فراکسیون شرکت نکردیم و فکر نمیکردیم که اینگونه شود. تقریبا همه طیفهای سیاسی به من نصیحت کردند و گفتند حالا در فراکسیون اشتباهی شده است، شما در جلسه علنی شرکت کنید، حتما رأی میآورید. من هم تردید نداشتم. آقای صدر هم که بهاصطلاح رقیب من بود، تردید نداشتند. گفتند که اگر میخواهید کاندیدا شوید، من کنار میکشم. من گفتم کاندیدا نمیشوم. برخی فکر کردند که من قهر کردهام. گفتم من به رأی فراکسیون سیاسی متعهد هستم؛ حتی اگر اشتباه کرده باشند و استدلالم این بود که من قرار است هشت سال نایبرئیس باشم، حالا هفت سال نایبرئیس میشوم. گفتم من متعهدماندن به تصمیمات تشکیلات برایم ارزشمندتر است تا اینکه قرار باشد یک سال دیگر نایبرئیس باشم. جالب است که طیفهای مختلف مجلس هشتم به من توصیه میکردند که تو کاندیدا شو، رأی خواهی آورد؛ ازجمله آقای لاریجانی و آقای حداد. این اتفاق شاید در کشور نمونه نداشته باشد که متعهدماندن به تصمیمات تشکیلاتی را کسی در عمل نشان داده باشد.
آیا آقای باهنر واقعا نفر دوم است يا اینکه سعی میکند بهعمد این تصور را ایجاد کند؟ ما عملا نمیبینیم که جریان پیروان خط امام و رهبری که شما ریاست آن را بر عهده دارید، نقش و اثرگذاری خاصی در جریان اصولگرایی داشته باشد. نمونه آن هم گلایههای آقای سجادی، سخنگو، درباره سهم این جبهه از فهرست تهران است. بالاخره اگر این جبهه مدعی است که ١٧ یا ١٨ تشکل اصولگرا عضو آن هستند، نمود و بروز آن را کجا باید دید؟ آیا آقای باهنر و جریان او همیشه در جایگاه دوم قرار دارد یا اینکه شما پشت صحنه حضور دارید و این نمود هم نتیجه بازیگردانی شماست؟
شما طیف اصولگرایی را یک ستون آدم در نظر بگیرید، به طول صد متر. من میخواهم این ستون را مدیریت کنم. چهار نفر اول خیلی تند و رادیکال هستند و اگر به آنها بگویید کلاه بیاورند، سر میآورند. چهار نفر ته صف هم به حدی محافظهکار هستند که حاضر هستند در یک شب تاریک در گوش ما بگویند ما اصولگرا هستیم؛ ولی جایی نگویید. آن کسی که مدیر است، اگر مقداری تندمزاج باشد، سر و ته صف را قطع میکند و فقط وسط را نگه میدارد. ما میگوییم اگر اینگونه رفتار کنیم، در اقلیت قرار میگیریم. ما نهتنها باید تمام ستون را حفظ کنیم که حتی باید به صف رقیب خود هم طمع داشته باشیم. مدیریت جریان مفصلی مانند اصولگرایی به این نرمیها نیاز دارد.
جریان پیروان خط امام توانسته است این تأثیر را داشته باشد؟
بله، ممکن است یک نفر مثل آقای سجادی صدایش دربیاید؛ اما ترکیبی که ما برای مجلس دهم پیشنهاد کردیم، به نسبت ترکیب مجلس نهم خیلی به نفع جبهه اصولگرایی بود. اگر کسی تصور کند همه باید برای طیف اصولگرایی باشند، میشود شش گروه، یعنی همان چیزی که اصلاحطلبان میخواهند. مدیریت این جریان نیاز به یکسری سعه صدر و نرمخویی دارد.
از همینجا برسیم به انتخابات ١٤٠٠. شما و خیلی از چهرههای اصولگرا که احتمال میرفت سال آینده نامزد انتخابات ریاستجمهوری شوند، اعلام کردهاند که چنین قصدی ندارند. تحلیلی وجود دارد مبنی بر اینکه اصولگرایان چهرههای اصلی خود را که شانس پیروزی دارند، برای انتخابات ١٤٠٠ نگه داشتهاند و نمیخواهند که آنها را در سال ٩٦ بسوزانند. آیا آقای باهنر میخواهد بالاخره به نفر اول جریان اصولگرایی و یکی از گزینههای انتخاباتی آنها در سال ١٤٠٠ بدل شود؟
تا ببینیم چه چیزی پیش میآید. چند تا گزینه هم که نداریم.
این یعنی میخواهید بیایید؟
ما را با رقبایمان درنیندازید.
۳۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]
صفحات پیشنهادی
باهنر : بخشی از صحبتهای صادقی در راستای انجام وظیفه نمایندگی نبود
باهنر بخشی از صحبتهای صادقی در راستای انجام وظیفه نمایندگی نبود در هر صورت هیچ دولتی حق ندارد بگوید که چون رقیب من نگذاشت من نتوانستم کار کنم اگر اینگونه باشد هیچ دولتی نباید کاری کند درست است که محمدرضا باهنر برای حضور در مجلس دهم ثبتنام نکرد و بعد از 28 سال دیگر نمایندهرابطه لاریجانی و روحانی به روایت محمدرضا باهنر
رابطه لاریجانی و روحانی به روایت محمدرضا باهنر دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری میگوید دولت یازدهم پروژههای نیمه تمام را به ارث برده است محمدرضا باهنر پیرامون روابط مجلس و دولت اظهار داشت رابطه هیئت رئیسه مجلس و رؤسای مجلس با رؤسای جمهور عموما باید مثبت سازنده همافزا ومحمدرضا باهنر: با کاندیدای اصلی وارد انتخابات می شویم
به گزارش وعده صادق روزنامه اعتماد نوشت حتی اگر اصولگرایان در سردرگمی و ناامیدی از وحدت هم باشند باز هم این محمدرضا باهنر دبیرکل جبهه پیروان خط امام است که نشست های خبری پیاپی برگزار می کند و یک تنه بار رسانه ای جزایر متفرق اصولگرا را به دوش می کشد او دیروز هم نشستی خبری برگزاردفتر نمایندگی وزارت خارجه در حوزه گردشگری چهارمحال و بختیاری ایجاد می شود
نماینده مجلس دفتر نمایندگی وزارت خارجه در حوزه گردشگری چهارمحال و بختیاری ایجاد می شود شهرکرد- ایرنا- عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت با هماهنگی های انجام شده دفتر نمایندگی وزارت خارجه در حوزه گردشگری و انتقال سرمایه در این استان ایجاد می شود اردشیرمدیر ارتباطات حوزوی تولیت آستان رضوی:دوران اسلام هراسی به سرآمده است
مدیر ارتباطات حوزوی تولیت آستان رضوی دوران اسلام هراسی به سرآمده است بوشهر- ایرنا- مدیر ارتباطات حوزوی و امور فرهنگی تولیت آستان قدس رضوی گفت امروز دوران اسلام هراسی به سر آمده و بهترین اقدام راهگشا در شرایط سخت کنونی که عصر تعارض تمدن هاست ترویج فرهنگ قرآن اهل بیت تمدن ملی وولایتی: تمدید تحریم با تحریم فرقی ندارد/ سخنان نخستوزیر تازه به دوران رسیده انگلیس اثرعملی ندارد
ولایتی تمدید تحریم با تحریم فرقی ندارد سخنان نخستوزیر تازه به دوران رسیده انگلیس اثرعملی ندارد علیاکبر ولایتی صبح امروز دوشنبه پس از دیدار با رمضان عبدالله در جمع خبرنگاران گفت تمدید تحریم فرقی با تحریم کردن ندارد و همین کار آنها هم بی پاسخ نخواهد ماند علی اکبر ولایتی رئیترامپ:در دوران ریاستجمهوری تجارت نمیکنم
ترامپ در دوران ریاستجمهوری تجارت نمیکنم دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب آمریکا در جدیدترین اظهاراتش در توئیتر گفت در زمان ریاست جمهوریاش هیچ معامله جدیدی انجام نخواهد داد و دو پسر بزرگ او به مدیریت شرکتهایش خواهند پرداخت به نقل از خبرگزاری فرانسه دونالد ترامپ رئیس جمهور مباهنر: با كانديداي اصلي وارد انتخابات ميشويم
باهنر با كانديداي اصلي وارد انتخابات ميشويم حتي اگر اصولگرايان در سردرگمي و نااميدي از وحدت هم باشند باز هم اين محمدرضا باهنر دبيركل جبهه پيروان خط امام است كه نشستهاي خبري پياپي برگزار ميكند و يك تنه بار رسانهاي جزاير متفرق اصولگرا را به دوش ميكشد او ديروز هم نشستي خبريدوران دفاع مقدس را نباید وارد بازیهای سیاسی و حزبی کرد
دوران دفاع مقدس را نباید وارد بازیهای سیاسی و حزبی کرد رییس مرکز پژوهش های مجلس گفت نباید دوران دفاع مقدس را وارد دسته ها و بازی های سیاسی و جناحی و حزبی کرد به گزارش حوزه مجلس گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان کاظم جلالی در مراسم رونمایی از کتاب گنج پنهان شامل خاطرات جمعی ازبلاروس در دوران تحریمها روابط صمیمانهای با ایران داشت
جهانگیری در دیدار وزیر صنایع بلاروس بلاروس در دوران تحریمها روابط صمیمانهای با ایران داشت معاون اول رییس جمهور با تاکید بر اینکه بلاروس از جایگاه ممتازی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است گفت تهران از تقویت مناسبات و ارتقاء سطح همکاریها با مینسک حمایت میکند و-
سیاسی
پربازدیدترینها