تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ دعايى زودتر از دعايى كه انسان در غياب كسى مى كند، مستجاب نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817564366




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ بکوب آبله رو


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: مهرشاد مرتضوى در وبسایت طنز بی قانون نوشت:

روزی امیرکبیر همزمان با قیلوله‌ بعدازظهر داشت به امورات مملکتی رسیدگی می‌کرد که ناصرالدین شاه از فرنگ برگشت و زد زیر ننوی او و گفت: «تقی پاشو که یافتم!» امیرکبیر برخاست و گفت: «یافتی؟ یا یافتی، یافتی؟» شاه پس کله‌اش را خاراند و گفت: «فرقش چیست؟» امیرکبیر گفت: «اگه دوبار باشه باید لخت از تو حموم دربیای داد بزنی «یافتم یافتم» بی‌مزه هم خودتی» و کلاهش را بیشتر روی صورتش کشید و ادامه امورات مملکتی را چرت زد.

ناصرالدین شاه دوباره لگدی به او زد و گفت: «پاشو دارم باهات حرف می‌زنما!» امیرکبیر این بار شاکی از خواب برخاست و گفت: «می‌دونستی خواهرت همسر منه؟» شاه گفت: «می‌دونستی من شاهم؟» امیرکبیر گفت: «می‌دونستی شاه فقط یه خونه می‌تونه حرکت کنه؟» شاه گفت: «وجدانا دیگه این دفعه خیلی یخ بود. ببین، دو تا چیز از فرنگ آوردم توپ.

یعنی اختراع ذغال گردون چهارکاره رو که تو مترو 10 تومن ماهواره رو می‌فروشن 5 تومن بریز دور. اولیش آبله‌س.» امیرکبیر گفت: «آبله چیه دیگه؟» ناصرالدین شاه گفت: «یه جور مریضی خطرناکه. راه درمانشم آبله کوبیه.»

امیرکبیر مانند اسپند روی آتش به این طرف و آن طرف دوید و گفت: «ای والا مقام، شاه جهان، شاهنشاه، آی کیو، شاسگول! اون اختراع نیست، کشفه! بدو زنگ بزن کارخانجات دکتر عبیدی واکسن آبله تولید کنن بکوبیم به ملت!» شاه گفت: «گفتم بچه‌ها تماس بگیرن. حالا دومی‌رو داشته باش. اینو بشنوی اولی یادت می‌ره! یه چیزی اختراع شده بنام «اینستاگرام» که توش فوتوغراف آپلود می‌کنن.»

امیرکبیر پرسید: «فوتوغرافو چی کاره؟» شاه گفت: «عکسشان را می‌نهند آنجا که ملت نظاره کنند. اپلیکیشن گوشیه.» امیرکبیر که کم کم داشت تسمه تایم پاره می‌کرد گفت: «داداش در حد دارالفنون حرف می‌زنی ما هم بفهمیم؟» شاه موبایل از نیام برکشید و گفت: «ببین اینو. الان میرم تو اینستاگرام، عکسمون‌رو می‌گیرم می‌ذارم کلی لایک می‌خوره.» و همینطور که لب‌هایش را غنچه می‌کرد آماده گرفتن سلفی با امیرکبیر شد.

از دیدن گوشی تلفن و بدتر از آن ژست شاه، به امیرکبیر یک حالت تشنج خفیفی دست داده بود و داشت از شدت این همه دستاورد کف و خون پس می‌داد. در همین حال از پشت سرشان یک نفر رد شد. شاه برگشت و گفت: «شما مال حرمسرای مایی؟ اسمت چیه خوشگله؟» خوشگله برگشت و نگاهی خشن به شاه انداخت و گفت: «مخلص شما سیبیل السلطنه.»

این شد که شاه و امیرکبیر دوتایی به مطبخ دربار پناه بردند و صحبتشان را آنجا ادامه دادند. امیرکبیر دستی به صورتش کشید و گفت: «چیز غریبی است این اینستای گرامی، اما الان مورد مهم‌تر همان مورد اول است. باید همه مردم را آبله کوبید.» شاه گفت: «ولی من شنیده‌ام در تلگرام خرافه‌ای افتاده که می‌گوید آبله‌کوبی اجنه را به بدن آدمی وارد می‌کند. حالا نیس الان رعیت خیلی مث آدم زندگی می‌کنن با این حکومتمون؟!» این بار لبخندی بر لب امیرکبیر نشست و او بود که گفت «یافتم»...

چندی بعد، امیرکبیر در ستاد مرکزی آبله کوبی نشسته بود و با آبله کوبان در حال کوبیدن، سلفی می‌گرفت و با هشتگ «بکوب_آبله_رو» و «بکوب_لایکو» آپ می‌کرد. این شد که مردم همه ترغیب به آبله‌کوبی و سلفی گیری شدند. ولی متاسفانه به تدریج آبله‌کوبی کلا فراموش شد و ماند بخش سلفی گرفتنش که تا امروز هم باقی مانده است.

ما از این داستان نتیجه می‌گیریم که کم کاری مسئولان نه از ره کین است، بلکه اقتضای تکنولوژی این است که در هر زمان و مکانی آدم را از کار و زندگی می‌اندازد. و در ادامه نتیجه می‌گیریم که شبکه‌های اجتماعی باید فیلتر شوند.





۲۸ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن