تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817509728




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جنایت برای یکشبه پولدار شدن


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: این دو دوست با وسوسه یک زن و نقشه‌ای که برای سرقت دلارهای پیرمردی تنها کشیده بودند، سه سال پیش به خانه این پیرمرد در یکی از محله‌های تهران رفتند و او را کشتند.



پول‌ها و سند خانه او را دزدیدند و متواری شدند. آنها پول‌های سرقتی را میان یکدیگر تقسیم کردند و راز این جنایت را به مدت سه سال پنهان نگه داشتند اما فکر نمی‌کردند بعد از این سه سال زمانی که تصمیم می‌گیرند سند سرقت شده از خانه مقتول را با یک نقشه از پیش تعیین شده به فروش برسانند و پول کلانی به جیب بزنند، ماجرای این جنایت فاش شود و آنها دستگیر شوند. زن جوان مدعی بود که با همدستی این دو مرد نقشه سرقت از پیرمرد را طراحی کرده و قرار نبوده جنایتی رخ دهد. اما اقدام برای فروش خانه مقتول را اعتراف کرده بود. همدستان وی نیز در تحقیقات قضایی ـ پلیسی گفته بودند نقشه سرقت کار آنها نبوده و این دزدی را زن جوان که پیرمرد را می‌شناخته طراحی کرده و آنها را با وعده یکشبه پولدار شدن فریب داده و تصمیم به سرقت گرفته ‌اند. فرصتی در دادسرا به خبرنگار تپش دست داد تا با این دو متهم به نام‌های مصطفی و عباس گفت‌وگو کند که می‌خوانید. چطور نقشه قتل پیرمرد را طراحی کردید؟ مصطفی: من طراح این نقشه نبودم و فقط همراه دوستم آن ر ا اجرا کردیم. زنی که همراهم بود نقشه را کشید. با این زن که در جست‌وجوی یافتن خانه اجاره‌ای بود، آشنا شدم. بعد از آن یک روز سراغم آمد و از پیرمردی گفت که پولدار است و اگر پول‌هایش را سرقت کنیم، یکشبه پولدار می‌شویم. فریب خوردم و با دوستم همراه شدیم. بعد چه شد؟ ساعاتی پیش از جنایت دوباره نقشه دزدی از خانه را مرور کرده و بعد آن را اجرایی کردیم. سند را همراه یک میلیون و 800 هزارتومان پول دزدیدیم. سهم ما نفری 600 هزارتومان شد. سند خانه پیرمرد را هم با فریب یک نفر، قولنامه‌ای به نام او منتقل کردیم و به او وعده دادیم بعد از آن‌که سند به نام او منتقل شد و خانه را فروختیم به وی 70 میلیون تومان بپردازیم که موفق به فروش خانه مقتول نشدیم. متاهل هستی؟ بله. سابقه کیفری داری؟ نه. بعد از جنایت با همدستانت ملاقات کردی؟ دیگر آنها را بعد از تقسیم پول و ناکامی در فروش خانه ندیدم. هیچ تماسی هم با هم
نداشتیم. فکر می‌کردی پیرمرد مرده باشد؟ نه، فکر نمی‌کردم. چون زمانی که از خانه‌اش بیرون رفتیم او زنده بود. چند روز
اطراف خانه‌اش پرسه می‌زدیم و حال او را جویا می‌شدیم و حتی چند مرتبه به بیمارستانی که او منتقل شده بود، سرزدیم. زمانی که متوجه شدیم او فوت کرده تصمیم گرفتیم راز جنایت را پنهان
نگه داریم. در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟ کمی عذاب وجدان داشتم. خطا کردم و فریب آن زن را خوردم و این چنین گرفتار شدم. آبرو و خانواده‌ام را از دست دادم. گمان نمی‌کردم پیرمرد مرده باشد چطور با همدستانت آشنا شدی؟ عباس: من اهوازی‌ام و در یزد همراه همسر و دو فرزند خردسالم در بنگاه املاک کار می‌کردم. چند ماه پیش از حادثه با مصطفی از طریق دوست تهرانی‌ام آشنا شدم. در تهران با او و زن جوان که طراح سرقت بود ملاقات کردم. قرار بود فقط پول‌ها را سرقت کنیم و قتلی در کار نباشد. بعد چه شد؟ عباس: ساعاتی پیش از حادثه، همسر و بچه‌هایم را خانه پدرزنم گذاشتم و به بوستانی رفتم. دو همدستم به آنجا آمدند. آخرین حرف‌ها را با هم زدیم و نقشه دزدی را مرورکردیم. زمان سرقت پیرمرد می‌خواست سروصدا راه بیندازد که دست و پایش را بستیم.دهانش را گرفتیم. همان موقع همسایه‌ها متوجه حضور ما شده بودند. در زدند که ساکت شدیم و در را باز نکردیم. 15 دقیقه که گذشت و مطمئن شدیم که همسایه‌ها رفته‌اند، آنجا را ترک کردیم. اما هنگام فرار پیرمرد زنده بود. در این سه سال دیگر همدستانم را ندیدم. سهم تو از پول‌های سرقتی چقدر بود؟ من فقط 600 هزارتومان. مثل دو همدستم. پول‌های دزدی را داخل کیفی ریختیم، سوار وانتمان شدیم و فرار کردیم. من سند را سرقت نکردم. بعد از حادثه با هم ملاقات و پول‌ها را به سه سهم مساوی تقسیم کردیم. چند روز بعد از سرقت بود که دچار عذاب وجدان شدم. آن مبلغ را می‌خواستم جمع کنم و به پیرمرد بازگردانم که بعد از دستگیری متوجه شدم فوت کرده است. معصومه ملکی ضمیمه تپش روزنامه جام جم




شنبه 27 آذر 1395 ساعت 00:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن