واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه اعتماد: فرصتی پیش آمد تا فیلم «لاک قرمز» سیدجمال سید حاتمی را ببینم. این اولین تجربه بلند سیدحاتمی در حوزه سینمای اجتماعی، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد. در سینمای ایران (به ویژه کودک و نوجوان) فیلم های شخصیت محور این گونه که فرد در برخورد با مصایب و ناملایمات زندگی، بزرگ و آبدیده می شود، کم نداشته ایم. «ساز دهنی» و «دونده» امیر نادری، «رهایی» ناصر تقوایی، «پدر» و «بچه های آسمان» مجید مجیدی، «من ترانه پانزده سال دارم» و «دختری با کفش های کتانی» رسول صدر عاملی و «دختر» رضا میرکریمی، از آن جمله اند. «لاک قرمز» از حوزه «سینمای کودک و نوجوان» پا فراتر می گذارد و به نگرشی اجتماعی در تشریح ضریب امنیتی نهاد خانواده در برخورد با فقر فرهنگی و اقتصادی و دیگر ناهنجاری های حاکم بر متن جامعه می پردازد. بحران های اصلی که افراد این خانواده گریبانگیرش هستند (اعتیاد و فقر فرهنگی و اقتصادی) بر اساس رئالیسم اجتماعی معاصر و کاربرد رسانه ای طی این سال ها قالب کلیشه ای پیدا کرده است. با این وصف، بستگی به شیوه طرح موضوع و قالب اجرایی دارد تا از دل کلیشه ها به بیانی ضدکلیشه برسیم. فیلم از چشم ناظر دختری در حال عبور از نوجوانی (اکرم) و ترکیب متناقض تخیل و زنانگی و زمختی و زشتی های زندگی در فردیت این شخصیت محوری، خوب عمل می کند. در فصل افتتاحیه، نمایش وسوسه آمیز این «زنانگی» در صحبت سرخوشانه اکرم و دوست هم سن وسالش و مکث روی لاک قرمز بر ناخن های دست اکرم، لحنی موجز و تاویل پذیر دارد. در ادامه، رنگ باختن ناگزیر و تدریجی این حس و نمایش زنانه را در کوران سختی ها و مشکلاتی که گریبانگیر اکرم می شود، شاهدیم. سیدحاتمی و فیلمنامه نویسش در آسیب شناسی عریان خانواده ای وابسته به قشر فرودست جامعه از بیانی مستندگونه و واقع گرایانه استفاده می کنند. منتها اتفاقات تلخ و ناگواری که پشت سرهم و بی امان برای اکرم و خانواده اش رخ می دهد (سقوط و مرگ پدر، حاملگی مادر و انداختن ناگزیر جنین داخل شکمش، دستگیری اکرم و اعزام خواهر و برادر خردسالش به بهزیستی، بستری شدن مادرش در آسایشگاه روانی، تخلیه خانه استیجاری این خانواده و...)، بیننده را (در عین منقلب کردن) نهایتا در وضعیتی تحمل ناپذیر قرار می دهد. حتی اگر این حجم انبوه ناملایمات و بدبیاری ها را در شماری از خانواده های طبقات بی پشتوانه و فرودست متصور بدانیم، باز در یک نمایش بی واسطه سینمایی اقتضا می کند به بیننده فرصت تحمل بدهیم. این به منزله تحریف واقعیت و توسل به «هپی اند»های احمقانه و باسمه ای نیست. وقتی یک فیلمساز متعهد و نگران و دغدغه مند فرد را در یک مجموعه ناهمگون انتخاب می کند، یعنی با انسان و شمایل انسانی کار دارد. قاعدتا این فرد در طی طریق و جولاندهی اجتماعی اش باید از نظاره گری صرف و استیصال واماندگی و کنار آمدن با فروپاشی و اضمحلال درونی فاصله بگیرد و به شکل باورپذیر، تصویری مقاوم و ستیزنده و الگوپذیر از خود ارائه دهد. قالب بیانی و اجرایی «لاک قرمز» و نگاه و زاویه دید فیلمساز، قرابتی با قهرمان پردازی ندارد، ولی می توان در دل همین رئالیسم مورد نظر دریچه های نور و امید و همدلی را بیشتر باز کرد و پیشنهادی روشن بینانه تر و آرمانی تر و محرک تر داد. هر چقدر بخواهیم تلخ و ناامیدانه و اندوهبار شرایط این روزگار پرضایعات و تلفات را مورد ارزیابی قرار دهیم، باز در یک اجرا و نگرش اجتماعی هنرمندانه باید پذیرفت که نمایش صرف انفعال و انحطاط و فروپاشی و حسابگری و محافظه کاری و دور افتادن از ساحت و منش انسانی و اخلاقی که فضیلت نیست. در برابر این حجم انبوه نیستی و بی سروسامانی و ناعدالتی، آیا بهتر نیست پیشنهادی انسانی و همدلانه برای عبور از بحران و دستیابی به شرایطی بهتر و اخلاقی تر داشته باشیم؟ بله، باید اعتراف کنم سیدجمال سیدحاتمی در بخش هایی از فیلمش اشک ما را (بدون آنکه به سانتی مانتالیسم متمایل شود) درآورد. اما محدود شدن به این شعار و نگاه پشت کامیونی که «گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه/ به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد»، نسخه مناسبی برای این روزگار نیست و باید بیننده را برای سینه زدن پشت سر یک الگوی مصمم و کنش مند و مقاوم ملزم و ترغیب کرد. اکرم به عنوان شخصیت مرکزی «لاک قرمز» آدم منفعلی نیست و سعی می کند در کانون بحران حاکم بر زندگی اش راه حل پیدا کند و وا ندهد، ولی رفتارشناسی او و نوع عملکردش بیشتر حسی و غریزی است،) تا عقلانی و هوشمندانه. به هر تقدیر، «لاک قرمز» با همه سایه روشن های درونی و اجرایی اش، فیلم قابل دفاعی است، چرا که سازنده اش هویت و شرف جامعه نگری دارد.
پنجشنبه ، ۲۵آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]