محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843229927
موسیقی؛ صدای روزهای پرسکوت «حسین زمان» - مجله اینترنتی کمونه
واضح آرشیو وب فارسی:کمونه: شاید دغدغه فعالیت عده ای از هنرمندان نسل اولِ بعد از انقلاب در عرصه های مختلف، امروز در میان اهالی رسانه کمتر مورد توجه قرار بگیرد. چرا؟ احتمالا بر این اساس که همیشه گفته اند پهلوان زنده را عشق است! و شاید به این دلیل که ما به کشتن پهلوانان و گریستن بر پیکر بی جانشان عادت کرده ایم. سرعت و حجم بالای اطلاعات ضروری و غیر ضروری، دیگر مجالی برای جست و جوی چرایی پدیده ای به نام محرومیت (بخوانید ممنوعیت) باقی نمی گذارد. به قول عده ای، مگر سرمان درد می کند که بخواهیم کار تحلیلی و پژوهشی برای تشخیص آسیب ها و وضعیت شاخه های مختلف هنری انجام بدهیم. در میان گروهی که امروز برخلاف روزگاران نه چندان دور کمتر در ذهن و ضمیر مخاطبان نسل جدید نامدار به حساب می آیند، شاید حسین زمان نمونه برجسته ای برای معرفی هنرمندی که دقیقا به دلیل نگاه هنری اش از خانه بیرون رانده شده است، باشد. خودش می گوید: در زمان آقای احمدی نژاد وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند: «مجوز نداری و به ما دستور داده اند جلوی فعالیت تو را بگیریم.» بارها و بارها از آزادی هایی که هنرمندان باید داشته باشند، شنیده ایم که اینان منتقدان بی غرض و دلسوزان بی چشمداشت جامعه خود هستند اما دوستان عزیز، چند نفر از هنرمندان این کشور تا امروز بنا به برخوردهای سلیقه ای، سیاسی و غیر تخصصی از ارائه اثر هنری محروم شده اند؟ پاسخ این سؤال را چه کسی می داند؟ (چند نفر واقعا نمی دانند و چه کسانی بدون مصلحت اندیشی های منفعت طلبانه به دنبال ایجاد شرایطی ایمن و فضایی باز برای هنرمندان عرصه های مختلف هستند؟) آخرین قطعه ای که از شما منتشر شد «دخترکم کجاست» در سال 1393 بود. آخرین آلبوم منتشره شما به چه سالی برمی گردد؟ آخرین آلبوم من در سال 1377 یا 1378 منتشر شد. از آن تاریخ به بعد، دیگر اجازه کار نداشتم و درواقع، از سال 1380 به طور کلی جلوی فعالیت من گرفته شد. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، کاملا فعالیت من قطع شد و به طور رسمی ممنوع الکاری ام را اعلام کردند. پیش از آن، رسما ممنوع الکاری را به من اعلام نکرده بودند اما اجازه اجرا هم نمی دادند و هر جا که اراده می کردم کنسرت برگزار کنم، متأسفانه نمی شد. ضرر بسیاری را متحمل شدیم و تهیه کننده ها کم کم قید همکاری با من را زدند. در زمان آقای احمدی نژاد، وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند «مجوز نداری و دستور داده اند جلوی فعالیت تو را بگیریم.» حرف هایی از این قبیل تحویلم دادند که هنوز هم ادامه دارد. چندین بار در دولت آقای روحانی هم به وزارت ارشاد مراجعه کردم اما همان جواب را شنیدم. اگر موافق باشید به آسیب شناسی شرایط این روزهای موسیقی وارد شویم. شما بارها به نام فریدون شهبازیان و تأثیرش در ایجاد موج اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب اشاره کرده و او را ستوده اید. به اعتقاد بسیاری، او به همراه بابک بیات، عنوان پدر پاپ بعد از انقلاب را یدک می کشند. شهبازیان، بارها و بارها لفظ فرزند حرامزاده را برای موسیقی پاپ امروز به کار برده است. او معتقد بود: «موسیقی پاپی که ما به آن می اندیشیدیم هیچ شباهتی به چیزی که امروز با آن مواجه هستیم، ندارد.» از طرف دیگر، خیلی ها در بخش معاونت موسیقی صداوسیما در آن بازه به شهبازیان ایراد می گرفتند که «ایشان هم عرصه را برای ورود همه باز نکرد.» شما با این نظر موافق هستید؟ من مدعی هستم فریدون شهبازیان به عنوان یکی از استادان پیشکسوت موسیقی، همیشه دلش برای موسیقی این مملکت سوخته و می سوزد. کسانی بودند که می خواستند به موسیقی پاپ بعد از انقلاب، حیات دوباره ببخشند. فریدون شهبازیان و بابک بیات از جمله کسانی بودند که در این زمینه خیلی کمک کردند. اگر کمک و حمایت این بزرگان نبود، این اتفاق نمی افتاد. وقتی اولین آلبوم خود را به نام «شب دلتنگی» ضبط می کردم، آقای شهبازیان با عشق و علاقه می آمد، در استودیو می نشست و روی ضبط تک تک کارها نظارت می کرد. این مسئله، نشان می دهد او برای مقوله موسیقی دل می سوزاند اما اینکه آقای شهبازیان در یکسری از مسائل صحبت کرده اند، نظر شخصی او بوده است. خود شما اشاره کردید خشت اول موسیقی پاپ که در زمانتان گذاشته شد با موسیقی پاپ امروز تفاوت زیادی داشت و اتفاقاتی در این میان رخ داد. من به این اتفاقات اشاره کردم و مطمئن هستم آقای شهبازیان در جریان این مسائل بوده و احتمالا به کار بردن لفظ حرامزاده، اگر گفته باشند، به دلیل اطلاع از همین موارد بوده است. به فرهاد مهراد و فریدون فروغی برسیم. این دو چه در سال های منتهی به انقلاب و چه پس از آن با خواندن ترانه هایی مانند «جمعه»، لفظ موسیقی اعتراض را به خود گرفتند. به نظر شما، آیا فرهاد و فریدون در عرصه موسیقی پاپ، کنشگر اجتماعی بودند؟ من درباره اینکه فرهاد مهراد و فریدون فروغی، شخصا آدم هایی سیاسی بودند یا خیر، نمی توانم هیچ قضاوتی کنم چون اطلاعات خیلی دقیقی از مسائل شخصی و فردی این افراد ندارم ولی در اینکه آثارشان در مسائل سیاسی و اجتماعی آن روزها تأثیرگذار بوده، هیچ شکی نیست. ترانه های افرادی مثل فریدون فروغی و بیش از او، فرهاد مهراد درواقع، به نوعی بیانگر مسائل و معضلات زمان خودشان بوده است؛ البته این آثار حاصل کار ترانه سرا، آهنگساز و خواننده با همدیگر بوده است اما اینکه پشت این ترانه ها چه تفکری نهفته بوده و از جانب چه کسانی بروز پیدا می کرده، باید خیلی دقیق تر بررسی شود. قطعا، بعضی از آثار فرهاد و فریدون در دوره خودشان اعتراضی بوده است اما در مورد اینکه خود این افراد، آدم های معترضی بودند یا تفکرات سیاسی داشتند، نمی توانم اظهارنظر خاصی بکنم. بااین وجود، باید بگویم قطعا فضایی که هنرمند در آن زندگی می کند روی ترانه ها مؤثر است. اصلا بحث هنر و موسیقی را کنار بگذاریم. مردم یک جامعه در کسوت های مختلف مانند استاد دانشگاه یا دانشجو، خصلت های مختلف دارند. عده ای، مسائل و مشکلات جامعه خود را می بینند و فقط نظاره گر هستند. بعضی دیگر، می بینند و فقط متأثر می شوند. برخی هم می بینند، متأثر می شوند و البته عکس العمل نشان می دهند. خصلت آدم ها با همدیگر فرق دارد. هنرمندان نیز همین گونه هستند. هنرمندانی هستند که مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود را به خوبی درک می کنند اما به دلیل محافظه کاری یا ترس از اینکه موقعیت خود را از دست بدهند، هیچ وقت به دنبال این موضوع نمی روند که اعتراض به مشکلات جامعه را در آثار یا صحبت های خود بگنجانند. عده ای نیز هستند که سعی کرده مشکلات را به گونه ای در کارهای خود مطرح کنند که خیلی لطمه نبینند. برخی نیز خیلی علنی و آشکار اعتراض خود را بیان می کنند. می توان از صحبت های شما، ارتباطی تاریخی با فرهاد و فریدون برقرار کرد. به نظر شما، این دو جزء کدام یک از دسته هایی بودند که شما برشمردید؟ درباره این دوستان نمی توانم نظر بدهم چون ممکن است بعدها کسی به این صحبت ها واکنش نشان دهد. با توجه به کارهایی که از این دوستان شنیده ایم، به نظر من، آثار آنها در دسته دوم قرار می گیرد. فرهاد و فریدون، مشکلات جامعه را می دیدند و متأثر می شدند و این تأثر به شکلی در کارهای آنها دیده می شد؛ حتی کارها در آن زمان نیز تا حد زیادی محافظه کارانه بود و عوامل کار، با همان شکل هم گاهی مورد سؤال و تذکر واقع می شدند. پس هنوز به عکس العمل نشان دادن، نرسیده بودند؟ این موسیقی ها رنگ و بوی اعتراضی داشت اما آن قدر شدید، آشکار و عیان نبود. از دوران مشروطیت که امکان ضبط آثار و قضاوت درباره تصانیف فراهم شد، به جز عارف قزوینی که اعتراض در بعضی از کارهای او روشن تر است، به نظر می رسد جریانی به نام موسیقی اعتراض در جامعه ایران وجود نداشته است. شما نیز چنین نظری دارید؟ موسیقی از جنس دسته سوم که اعتراض خود را عیان و آشکار، بیان کند در ایران نداریم. متأسفانه به دلیل شرایط استبدادی که در گذشته بود، نمی توانستند خیلی علنی در آن دوران اعتراض کنند. وقتی به روند طی شده موسیقی پاپ در سال های پس از انقلاب نگاه می کنیم، می بینیم که سازمان صداوسیما، پس از یک بازه زمانی، دانسته یا نادانسته، مأموریتی عکس را در پیش گرفت و یکی از مراکز سانسور موسیقی شد تا به مردم القا کند به کدام موسیقی پاپ گوش دهند. شما عملکرد سازمان صداوسیما را در سه دهه اخیر، چطور ارزیابی می کنید؟ به نظر من، هیچگاه ارتقا و نشر موسیقی در دستور کار سازمان صداوسیما قرار نداشته است؛ یعنی هیچ وقت وظیفه رسانه ملی این نبوده که سطح موسیقی را بالا ببرد و به نشر آن کمک کند. همواره تلاش سازمان صداوسیما این بود که به دلیل جذابیت موسیقی نزد مردم (چون نمی توانسته از این موضوع فرار کند) موسیقی و هنرمندان اصلی این حوزه را کنترل کند. مواقعی که صداوسیما احساس می کند می تواند از موسیقی بهره برداری سازمانی کند، این کار را انجام می دهد. وقتی به انتخابات نزدیک می شویم، فضا باز و انواع و اقسام موسیقی ها از رسانه ملی پخش می شود ولی همین که شرایط تغییر می کند، به اصطلاح فتیله را پایین می کشند و دیگر خبری از سر و صداها نیست؛ یعنی صداوسیما اگر نیاز ببیند که باز هم می تواند از موسیقی استفاده کند، این کار را انجام می دهد اما هیچگاه دلش برای موسیقی نسوخته است. اگر به رسانه های دنیا نگاه کنید، متوجه می شوید موسیقی، یکی از جذابیت های رسانه های صوتی و تصویری است. وقتی آن را از رسانه ملی مملکت برمی دارید، این جذابیت از بین می رود و نتیجه اش این می شود که موسیقی ایران، کم کم نزول می کند، سطحش پایین می آید، ذائقه ها آن طور که باید، رشد نمی کنند، توجهات از موسیقی داخلی برداشته و جذب موسیقی در خارج از کشور می شوند. منظور من این نیست که موسیقی خارج از کشور کلا بد است؛ موسیقی خوب زیادی در خارج از کشور وجود دارد اما موسیقی داخلی آرام آرام در ذهن مردم کمرنگ و فراموش می شود. به نظر من، فقط مردم نیستند که در این میان، ضرر می کنند بلکه همه زیانش را خواهیم دید. در حال حاضر، بیشتر سرگرم تدریس هستید؟ من سرگرم تدریس بودم چون علاقه زیادی به آن داشتم؛ البته تدریس من مربوط به هنر نیست و الکترونیک و مخابرات تدریس می کنم. من سابقه 27 سال تدریس داشتم و نزدیک به 10 سال در دانشگاه جزیره کیش و بعد در پردیس بین الملل دانشگاه صنعتی شریف در کیش، عضو هیأت علمی بودم و علاوه بر تدریس، مسئولیت معاونت طرح و برنامه دانشگاه را بر عهده داشتم اما متأسفانه از سه سال پیش و در واقع در اواخر دولت محمود احمدی نژاد به بهانه های مختلف عذرم را خواستند و عملا جلوی تدریس من در دانشگاه نیز گرفته شد. به نظر شما اساسا هنر در روزگار کنونی و به ویژه در جامعه ایرانی تا چه حد توانسته کنشگر باشد؟ تا چه حد توانسته علاوه بر برانگیختن حس زیبایی شناسانه (که چگونگی تحققش محل سؤال است) به عنوان یک حلقه اتصال فرهنگی، نیازهای اساسی بشر دوران مدرن را مطرح کند؟ اساسا هنر یعنی بیان زیبای واقعیت ها. زبان هنر به دلیل تأثیر گذاری عمیقی که در احساسات بشر دارد، می تواند ابزار خوبی باشد برای انتقال مفاهیم مختلف به مخاطب. تأثیر هنر ماندگار است و این ماندگاری، کمک بزرگی می کند تا بتوان در دراز مدت، نتایج بهتر و عمیق تری کسب کرد. با این ویژگی ها از همه هنرها می توان برای آگاهی بخشی، روشنگری و نهادینه کردن خصوصیات مثبت فردی و اجتماعی بهره برد؛ البته باور دارم که نقش هنر می تواند شبیه به نقش چاقوی جراحی باشد و باید در دست اهلش هدایت شود و اگر نااهلان، آن را به دست بگیرند، همه معادلات برهم خواهد خورد. دلتان برای کدام روزها بیشتر تنگ شده است؟ برای روزهای جوانی؟ برای روزهای محبوبیت یا برای روزی دیگر؟ واقعا دلم تنگِ دوران نوجوانی و جوانی است؛ اگرچه هیچگاه نتوانستم جوانی کنم و از آن لذت ببرم ولی خاطراتی از آن دوران دارم که همواره من را دلتنگ می کند. برای همان مقطع کوتاهی که می توانستم روی صحنه با مردم باشم و همه عشق و احساسم را تقدیمشان بکنم، دلم تنگ است. آری دلم تنگ است. آقای زمان، به نظر می رسد عشق، یکی از آن دست عناصری است که همیشه مایه زایایی و مقاومت بوده؛ مقاومت در اینجا معنای وسیعی می تواند داشته باشد. از مقاومت در مواجهه با روزمرگی گرفته تا مقاومت در برابر نابود شدن آرمان های فردی، انسانی و... شما به این بحث چطور می نگرید؟ عاشق، همیشه در فکر وصال است و این فکر به آدمی امید و قدرت پایداری می دهد و روح استقامت می بخشد. عاشق از خود گذشتگی و فداکاری را سرمشق زندگی قرار می دهد و تعهد، دلیل حرکتش می شود. تعهد به معشوق، قدرتی آسمانی به او می بخشد. برخلاف خیلی ها که برای عشق، اول و آخر قائل هستند، من چنین تصوری ندارم؛ یک نفر می تواند در آن واحد، عاشق خیلی ها بشود. عاشق معبود، همسر، فرزندان و مردم و من همه اینها را تجربه کرده ام. خودش می گوید: در زمان آقای احمدی نژاد وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند: «مجوز نداری و به ما دستور داده اند جلوی فعالیت تو را بگیریم.» بارها و بارها از آزادی هایی که هنرمندان باید داشته باشند، شنیده ایم که اینان منتقدان بی غرض و دلسوزان بی چشمداشت جامعه خود هستند اما دوستان عزیز، چند نفر از هنرمندان این کشور تا امروز بنا به برخوردهای سلیقه ای، سیاسی و غیر تخصصی از ارائه اثر هنری محروم شده اند؟ پاسخ این سؤال را چه کسی می داند؟ (چند نفر واقعا نمی دانند و چه کسانی بدون مصلحت اندیشی های منفعت طلبانه به دنبال ایجاد شرایطی ایمن و فضایی باز برای هنرمندان عرصه های مختلف هستند؟) آخرین قطعه ای که از شما منتشر شد «دخترکم کجاست» در سال 1393 بود. آخرین آلبوم منتشره شما به چه سالی برمی گردد؟ آخرین آلبوم من در سال 1377 یا 1378 منتشر شد. از آن تاریخ به بعد، دیگر اجازه کار نداشتم و درواقع، از سال 1380 به طور کلی جلوی فعالیت من گرفته شد. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، کاملا فعالیت من قطع شد و به طور رسمی ممنوع الکاری ام را اعلام کردند. پیش از آن، رسما ممنوع الکاری را به من اعلام نکرده بودند اما اجازه اجرا هم نمی دادند و هر جا که اراده می کردم کنسرت برگزار کنم، متأسفانه نمی شد. ضرر بسیاری را متحمل شدیم و تهیه کننده ها کم کم قید همکاری با من را زدند. در زمان آقای احمدی نژاد، وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند «مجوز نداری و دستور داده اند جلوی فعالیت تو را بگیریم.» حرف هایی از این قبیل تحویلم دادند که هنوز هم ادامه دارد. چندین بار در دولت آقای روحانی هم به وزارت ارشاد مراجعه کردم اما همان جواب را شنیدم. اگر موافق باشید به آسیب شناسی شرایط این روزهای موسیقی وارد شویم. شما بارها به نام فریدون شهبازیان و تأثیرش در ایجاد موج اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب اشاره کرده و او را ستوده اید. به اعتقاد بسیاری، او به همراه بابک بیات، عنوان پدر پاپ بعد از انقلاب را یدک می کشند. شهبازیان، بارها و بارها لفظ فرزند حرامزاده را برای موسیقی پاپ امروز به کار برده است. او معتقد بود: «موسیقی پاپی که ما به آن می اندیشیدیم هیچ شباهتی به چیزی که امروز با آن مواجه هستیم، ندارد.» از طرف دیگر، خیلی ها در بخش معاونت موسیقی صداوسیما در آن بازه به شهبازیان ایراد می گرفتند که «ایشان هم عرصه را برای ورود همه باز نکرد.» شما با این نظر موافق هستید؟ من مدعی هستم فریدون شهبازیان به عنوان یکی از استادان پیشکسوت موسیقی، همیشه دلش برای موسیقی این مملکت سوخته و می سوزد. کسانی بودند که می خواستند به موسیقی پاپ بعد از انقلاب، حیات دوباره ببخشند. فریدون شهبازیان و بابک بیات از جمله کسانی بودند که در این زمینه خیلی کمک کردند. اگر کمک و حمایت این بزرگان نبود، این اتفاق نمی افتاد. وقتی اولین آلبوم خود را به نام «شب دلتنگی» ضبط می کردم، آقای شهبازیان با عشق و علاقه می آمد، در استودیو می نشست و روی ضبط تک تک کارها نظارت می کرد. این مسئله، نشان می دهد او برای مقوله موسیقی دل می سوزاند اما اینکه آقای شهبازیان در یکسری از مسائل صحبت کرده اند، نظر شخصی او بوده است. خود شما اشاره کردید خشت اول موسیقی پاپ که در زمانتان گذاشته شد با موسیقی پاپ امروز تفاوت زیادی داشت و اتفاقاتی در این میان رخ داد. من به این اتفاقات اشاره کردم و مطمئن هستم آقای شهبازیان در جریان این مسائل بوده و احتمالا به کار بردن لفظ حرامزاده، اگر گفته باشند، به دلیل اطلاع از همین موارد بوده است. به فرهاد مهراد و فریدون فروغی برسیم. این دو چه در سال های منتهی به انقلاب و چه پس از آن با خواندن ترانه هایی مانند «جمعه»، لفظ موسیقی اعتراض را به خود گرفتند. به نظر شما، آیا فرهاد و فریدون در عرصه موسیقی پاپ، کنشگر اجتماعی بودند؟ من درباره اینکه فرهاد مهراد و فریدون فروغی، شخصا آدم هایی سیاسی بودند یا خیر، نمی توانم هیچ قضاوتی کنم چون اطلاعات خیلی دقیقی از مسائل شخصی و فردی این افراد ندارم ولی در اینکه آثارشان در مسائل سیاسی و اجتماعی آن روزها تأثیرگذار بوده، هیچ شکی نیست. ترانه های افرادی مثل فریدون فروغی و بیش از او، فرهاد مهراد درواقع، به نوعی بیانگر مسائل و معضلات زمان خودشان بوده است؛ البته این آثار حاصل کار ترانه سرا، آهنگساز و خواننده با همدیگر بوده است اما اینکه پشت این ترانه ها چه تفکری نهفته بوده و از جانب چه کسانی بروز پیدا می کرده، باید خیلی دقیق تر بررسی شود. قطعا، بعضی از آثار فرهاد و فریدون در دوره خودشان اعتراضی بوده است اما در مورد اینکه خود این افراد، آدم های معترضی بودند یا تفکرات سیاسی داشتند، نمی توانم اظهارنظر خاصی بکنم. بااین وجود، باید بگویم قطعا فضایی که هنرمند در آن زندگی می کند روی ترانه ها مؤثر است. اصلا بحث هنر و موسیقی را کنار بگذاریم. مردم یک جامعه در کسوت های مختلف مانند استاد دانشگاه یا دانشجو، خصلت های مختلف دارند. عده ای، مسائل و مشکلات جامعه خود را می بینند و فقط نظاره گر هستند. بعضی دیگر، می بینند و فقط متأثر می شوند. برخی هم می بینند، متأثر می شوند و البته عکس العمل نشان می دهند. خصلت آدم ها با همدیگر فرق دارد. هنرمندان نیز همین گونه هستند. هنرمندانی هستند که مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود را به خوبی درک می کنند اما به دلیل محافظه کاری یا ترس از اینکه موقعیت خود را از دست بدهند، هیچ وقت به دنبال این موضوع نمی روند که اعتراض به مشکلات جامعه را در آثار یا صحبت های خود بگنجانند. عده ای نیز هستند که سعی کرده مشکلات را به گونه ای در کارهای خود مطرح کنند که خیلی لطمه نبینند. برخی نیز خیلی علنی و آشکار اعتراض خود را بیان می کنند. می توان از صحبت های شما، ارتباطی تاریخی با فرهاد و فریدون برقرار کرد. به نظر شما، این دو جزء کدام یک از دسته هایی بودند که شما برشمردید؟ درباره این دوستان نمی توانم نظر بدهم چون ممکن است بعدها کسی به این صحبت ها واکنش نشان دهد. با توجه به کارهایی که از این دوستان شنیده ایم، به نظر من، آثار آنها در دسته دوم قرار می گیرد. فرهاد و فریدون، مشکلات جامعه را می دیدند و متأثر می شدند و این تأثر به شکلی در کارهای آنها دیده می شد؛ حتی کارها در آن زمان نیز تا حد زیادی محافظه کارانه بود و عوامل کار، با همان شکل هم گاهی مورد سؤال و تذکر واقع می شدند. پس هنوز به عکس العمل نشان دادن، نرسیده بودند؟ این موسیقی ها رنگ و بوی اعتراضی داشت اما آن قدر شدید، آشکار و عیان نبود. از دوران مشروطیت که امکان ضبط آثار و قضاوت درباره تصانیف فراهم شد، به جز عارف قزوینی که اعتراض در بعضی از کارهای او روشن تر است، به نظر می رسد جریانی به نام موسیقی اعتراض در جامعه ایران وجود نداشته است. شما نیز چنین نظری دارید؟ موسیقی از جنس دسته سوم که اعتراض خود را عیان و آشکار، بیان کند در ایران نداریم. متأسفانه به دلیل شرایط استبدادی که در گذشته بود، نمی توانستند خیلی علنی در آن دوران اعتراض کنند. وقتی به روند طی شده موسیقی پاپ در سال های پس از انقلاب نگاه می کنیم، می بینیم که سازمان صداوسیما، پس از یک بازه زمانی، دانسته یا نادانسته، مأموریتی عکس را در پیش گرفت و یکی از مراکز سانسور موسیقی شد تا به مردم القا کند به کدام موسیقی پاپ گوش دهند. شما عملکرد سازمان صداوسیما را در سه دهه اخیر، چطور ارزیابی می کنید؟ به نظر من، هیچگاه ارتقا و نشر موسیقی در دستور کار سازمان صداوسیما قرار نداشته است؛ یعنی هیچ وقت وظیفه رسانه ملی این نبوده که سطح موسیقی را بالا ببرد و به نشر آن کمک کند. همواره تلاش سازمان صداوسیما این بود که به دلیل جذابیت موسیقی نزد مردم (چون نمی توانسته از این موضوع فرار کند) موسیقی و هنرمندان اصلی این حوزه را کنترل کند. مواقعی که صداوسیما احساس می کند می تواند از موسیقی بهره برداری سازمانی کند، این کار را انجام می دهد. وقتی به انتخابات نزدیک می شویم، فضا باز و انواع و اقسام موسیقی ها از رسانه ملی پخش می شود ولی همین که شرایط تغییر می کند، به اصطلاح فتیله را پایین می کشند و دیگر خبری از سر و صداها نیست؛ یعنی صداوسیما اگر نیاز ببیند که باز هم می تواند از موسیقی استفاده کند، این کار را انجام می دهد اما هیچگاه دلش برای موسیقی نسوخته است. اگر به رسانه های دنیا نگاه کنید، متوجه می شوید موسیقی، یکی از جذابیت های رسانه های صوتی و تصویری است. وقتی آن را از رسانه ملی مملکت برمی دارید، این جذابیت از بین می رود و نتیجه اش این می شود که موسیقی ایران، کم کم نزول می کند، سطحش پایین می آید، ذائقه ها آن طور که باید، رشد نمی کنند، توجهات از موسیقی داخلی برداشته و جذب موسیقی در خارج از کشور می شوند. منظور من این نیست که موسیقی خارج از کشور کلا بد است؛ موسیقی خوب زیادی در خارج از کشور وجود دارد اما موسیقی داخلی آرام آرام در ذهن مردم کمرنگ و فراموش می شود. به نظر من، فقط مردم نیستند که در این میان، ضرر می کنند بلکه همه زیانش را خواهیم دید. در حال حاضر، بیشتر سرگرم تدریس هستید؟ من سرگرم تدریس بودم چون علاقه زیادی به آن داشتم؛ البته تدریس من مربوط به هنر نیست و الکترونیک و مخابرات تدریس می کنم. من سابقه 27 سال تدریس داشتم و نزدیک به 10 سال در دانشگاه جزیره کیش و بعد در پردیس بین الملل دانشگاه صنعتی شریف در کیش، عضو هیأت علمی بودم و علاوه بر تدریس، مسئولیت معاونت طرح و برنامه دانشگاه را بر عهده داشتم اما متأسفانه از سه سال پیش و در واقع در اواخر دولت محمود احمدی نژاد به بهانه های مختلف عذرم را خواستند و عملا جلوی تدریس من در دانشگاه نیز گرفته شد. به نظر شما اساسا هنر در روزگار کنونی و به ویژه در جامعه ایرانی تا چه حد توانسته کنشگر باشد؟ تا چه حد توانسته علاوه بر برانگیختن حس زیبایی شناسانه (که چگونگی تحققش محل سؤال است) به عنوان یک حلقه اتصال فرهنگی، نیازهای اساسی بشر دوران مدرن را مطرح کند؟ اساسا هنر یعنی بیان زیبای واقعیت ها. زبان هنر به دلیل تأثیر گذاری عمیقی که در احساسات بشر دارد، می تواند ابزار خوبی باشد برای انتقال مفاهیم مختلف به مخاطب. تأثیر هنر ماندگار است و این ماندگاری، کمک بزرگی می کند تا بتوان در دراز مدت، نتایج بهتر و عمیق تری کسب کرد. با این ویژگی ها از همه هنرها می توان برای آگاهی بخشی، روشنگری و نهادینه کردن خصوصیات مثبت فردی و اجتماعی بهره برد؛ البته باور دارم که نقش هنر می تواند شبیه به نقش چاقوی جراحی باشد و باید در دست اهلش هدایت شود و اگر نااهلان، آن را به دست بگیرند، همه معادلات برهم خواهد خورد. دلتان برای کدام روزها بیشتر تنگ شده است؟ برای روزهای جوانی؟ برای روزهای محبوبیت یا برای روزی دیگر؟ واقعا دلم تنگِ دوران نوجوانی و جوانی است؛ اگرچه هیچگاه نتوانستم جوانی کنم و از آن لذت ببرم ولی خاطراتی از آن دوران دارم که همواره من را دلتنگ می کند. برای همان مقطع کوتاهی که می توانستم روی صحنه با مردم باشم و همه عشق و احساسم را تقدیمشان بکنم، دلم تنگ است. آری دلم تنگ است. آقای زمان، به نظر می رسد عشق، یکی از آن دست عناصری است که همیشه مایه زایایی و مقاومت بوده؛ مقاومت در اینجا معنای وسیعی می تواند داشته باشد. از مقاومت در مواجهه با روزمرگی گرفته تا مقاومت در برابر نابود شدن آرمان های فردی، انسانی و... شما به این بحث چطور می نگرید؟ عاشق، همیشه در فکر وصال است و این فکر به آدمی امید و قدرت پایداری می دهد و روح استقامت می بخشد. عاشق از خود گذشتگی و فداکاری را سرمشق زندگی قرار می دهد و تعهد، دلیل حرکتش می شود. تعهد به معشوق، قدرتی آسمانی به او می بخشد. برخلاف خیلی ها که برای عشق، اول و آخر قائل هستند، من چنین تصوری ندارم؛ یک نفر می تواند در آن واحد، عاشق خیلی ها بشود. عاشق معبود، همسر، فرزندان و مردم و من همه اینها را تجربه کرده ام.
دوشنبه ، ۱۵آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کمونه]
[مشاهده در: www.kamooneh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]
صفحات پیشنهادی
موسيقي؛ صدای روزهای پرسکوت «حسین زمان»
روزنامه وقايعاتفاقيه - سامان آسمانی شايد دغدغه فعاليت عدهاي از هنرمندان نسل اولِ بعد از انقلاب در عرصههاي مختلف امروز در ميان اهالي رسانه کمتر مورد توجه قرار بگيرد چرا احتمالا برايناساس که هميشه گفتهاند پهلوان زنده را عشق است و شايد به اين دلیل که ما به کشتن پهلوانان وشارلاتانیسم ساده لوحانه یا صداقت آهنگسازانه - مجله اینترنتی کمونه
بینال موسیقی ونیز امسال درحالی شتصمین دوره خود را برگزار می کند که برای نخستین بار موسیقی ایران در این رویداد طنین انداز می شود در این دوره سه آهنگساز ایرانی علیرضا فرهنگ کارن کیهانی و مهدی خیامی آثارشان را با بزرگترین و معتبرترین آنسامبل ایتالیا اجرا کردند علیرضا فرهنگ یکیکاخ سفید: اوباما امضا می کند - مجله اینترنتی کمونه
پس از آن که سنای آمریکا طرح تمدید 10سالۀ تحریم های ایران را تصویب کرد یک مقام ارشد کاخ سفید گفت انتظار می رود باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز این طرح را امضا کند این مقام ارشد کاخ سفید در مصاحبه با پایگاه خبری هیل از امضای این طرح توسط اوباما طی 10 روز آینده خبر داد اینپاسخ پرسپولیسی ها به پیشنهاد 500 هزار دلاری یک تیم چینی - مجله اینترنتی کمونه
محمد انصاری که بدون شک یکی از بهترین و تاثیرگذارترین بازیکنان حال حاضر پرسپولیس است با پیشنهادی از یک تیم چینی روبرو شده است این اتفاق در حالی افتاده است که چینی ها رقم 500 هزار دلار را به این بازیکن پیشنهاد داده اند پیشنهادی که با پاسخ منفی مسئولان باشگاه پرسپولیس روبرو شده استترامپ، رئیس دفتر خود را منصوب کرد - مجله اینترنتی کمونه
دونالد ترامپ رینس پرینس دبیرکمیته ملی حزب جمهوریخواه و از مشاوران کارزار انتخاباتی وی را به سمت رئیس دفتر خود و استفان بانون مدیر اسبق وب سایت خبری بریت بارت را به عنوان مشاور ارشد منصوب کرد به گزارش نیویورک تایمز دونالد ترامپ رینس پرینس دبیرکمیته ملی حزب جمهوریخواه و ازجزئیات کامل نقل و انتقالات داغ زمستانی استقلال! - مجله اینترنتی کمونه
در حال حاضر گمانه زنی های زیادی در مورد فعالیت استقلال در نقل و انتقالات در رسانه های مختلف انجام شده است که در این بین نام بازیکنانی مثل امین حاج محمدی میثم مجیدی بهنام برزای و حتی میلاد زکی پور به عنوان خروجی های استقلال و البته نام بازیکنانی مثل سروش رفیعی دانیال ماهینی رحرفیقم حسین با صدای رضا هلالی و حامد زمانی (فیلم)
رفیقم حسین با صدای رضا هلالی و حامد زمانی فیلم تاریخ انتشار ۰۹ ۲۰ - ۲۷ آبان ۱۳۹۵ - 17 November 2016تمرین هایی که آلزایمر را فراری می دهند - مجله اینترنتی کمونه
می ترسیم کسی به شما هشدار ندهد و هر صبح که بیدار می شوید چند سلول ارزشمند از مغزتان دیگر کار نکنند و زمینه را برای نابود شدنش فراهم کنند اما نترسید ما کنارتان هستیم و نمی گذاریم چنین اتفاقی لااقل به این زودی ها بیفتد همین حالا با ما تمرین هایی را که می توانند مغزتان را جواننماهنگ «ما میرویم» با صدای حامد زمانی و حسین الأکرف
دانلود لینک را کپی کنید دانلود۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲ ۴۱وحشت ژنرال سابق اسرائیلی از پیشروی های ایران در منطقه - مجله اینترنتی کمونه
سرلشگر سابق ارتش رژیم صهیونیستی ضمن ادعای تلاش های ایران در تقویت نظامی نیروهای نیابتی خود در منطقه ایران را مایه نگرانی تل آویو نام نهاد مدیرکل سابق وزارت امور بین المللی و راهبردی اسرائیل به وبگاه آلگماینر گفت که ایران در حال سرعت بخشیدن تقویت بنیه نظامی عوامل نیابتی خود در-
گوناگون
پربازدیدترینها