تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819271729




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جنایت برای 50 هزار تومان


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: هنگام فرار به خارج از ایران در یکی از شهرهای مرزی دستگیر شده است. اتهامش قتل، اما مدعی است که فقط از روی عصبانیت و در یک لحظه غفلت دست به چنین کاری زده است؛ جنایت فقط برای بدهی 50 هزار تومانی.



سهراب پس از قتل از محل متواری شد و قصد خروج از کشور را داشت که به دام افتاد اما مرد جوان در تحقیقات اولیه منکر جنایت بود تا این‌که کارآگاهان پلیس سراغ دوربین‌های مداربسته اطراف محل جنایت رفته و با بررسی آن دریافتند که در زمان وقوع قتل تنها کسی که چند لحظه قبل وارد کوچه محل جنایت شده سهراب بوده که دقایقی بعد نیز از کوچه خارج شده است. این مدارک و چند سرنخ دیگری که در صحنه قتل به دست آمد باعث شد مرد جوان به جنایت اعتراف کند. چه شد تصمیم به قتل گرفتی؟ قصد این کار را نداشتم، یک لحظه عصبانیت کار دستم داد. همیشه به هم پول قرض می‌دادیم و مشکلی پیش نمی‌آمد اما این بار نمی‌دانم چرا نمی‌خواست پولم را پس دهد. خیلی به او گفتم به این پول نیاز دارم اما او مدام وعده فردا را می‌داد. چطور او را کشتی؟ از او پولم را خواستم و دوست قدیمی‌ام حرف‌های همیشگی را بیان کرد. از دستش عصبانی شدم، دست به یقه شدیم و به او گفتم تا کی می‌خواهی به من وعده بدهی، من پولم را می‌خواهم. در همین حین با مشت به سرش زدم، مشتی که باعث مرگ او شد. دوست قدیمی‌ام روی زمین افتاده بود. فکر می‌کردم حالش بد شده، به طرفش رفتم و چند بار صدایش کردم اما بی‌فایده بود. بی‌حرکت روی زمین افتاده بود و بدنش سرد بود. ترسیده بودم، به اطراف نگاه کردم، کسی نبود. باید هر چه زودتر از محل فرار می‌کردم تا شاهدی برای این جنایت پیدا نشود. چقدر از او پول می‌خواستی؟ 50 هزار تومان؛ ولی اگر صدها برابر بیشتر هم می‌خواستم ارزش این را نداشت که یک قطره خون از دماغ او می‌ریخت، چه برسد به این‌که زندگی‌اش تمام شود. پشیمانی؟ لحظه‌ای نیست که به خودم نگویم چرا این کار را کردی. یک لحظه از فکر او غافل نمی‌شوم. من ناخواسته این کار را انجام دادم اما خودم باید می‌دانستم که مشت من سنگین است و وضع جسمی او هم خوب نیست و نباید این کار را می‌کردم. چرا فرار کردی؟ ترسیده بودم؛ از این‌که دوستم را کشته بودم. از این‌که قرار بود دستگیر شوم و از این‌که زندگی خودم و دوست صمیمی‌ام را نابود کرده بودم. دلم می‌خواهد تمام دارایی‌ام را بدهم تا او زنده شود. مرد جوان سرش را پایین می‌اندازد و زیر لب می‌گوید: آرزوی محالی که هیچ وقت برآورده نمی‌شود. ضمیمه تپش روزنامه جام جم




جمعه 5 آذر 1395 ساعت 00:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن