تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع): فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏شود مگر ظرف دانش كه با تحصيل علوم، فضاى آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834573313




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره‌بازی با زمستان‌های برفی دهه شصتی‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
خاطره‌بازی با زمستان‌های برفی دهه شصتی‌ها
خاطره‌بازی با زمستان‌های برفی دهه شصتی‌ها بیرون خیلی سرد بود ولی دلمون گرم بود.گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون.دلمون گرم بود، به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیمون، شادی بچه‌هایی که با چکمه‌های رنگی کفش ملی، تو راه مدرسه، گوله برفی رو سمت هم پرتاب می‌کردند.


به گزارش فرهنگ نیوز، بارش برف در تهران از دو روز گذشته هرچند چندان قابل توجه نبوده است اما همین مقدار کم بارش آن هم بارش برف، فرصتی شد تا قدیمی‌تر و حتی جوانان دهه شصتی از پستوی ذهن خود انبوه خاطرات زیبای سال‌های نه‌چندان دور که به جای آلودگی هوا و تعطیلی‌های پس از آن، به راحتی تعطیلی مدارس به خاطر بارش سنگین برف قابل پیش‌بینی بود را به تحریر درآورند. خاطراتی که شاید این روزها برای کودکان و نوجوانان امروز که سرما و برف‌ آن دوران را درک نکرده‌اند شاید کمی عجیب به نظر برسد.
 
متن زیر، خاطره‌بازی یکی از شهروندان است که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود و هویت نگارنده آن مشخص نیست.
 
الان دوروز است از سر صلاة صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، اعلام میکنه، زنهار!! آگاه باشید و هوشیار که هوا این هفته سرد خواهد شد!!
حالا چی؟ چند درجه، فقط چند درجه ناقابل هوا قراره سرد بشه.
 
مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدی‌ها اداره می‌کنند که اینقدر هول برشون داشته وگرنه قدیمی‌ترها یادشونه زمستون‌های سرد و بخاری‌های نفتی پِت پِتی رو!! برف‌های سفید و چکمه‌های رنگی کفش ملی رو.
 
از اول مهر هوا رو به خنکی می‌رفت، آبان دیگه سرد بود.مدرسه‌ها بخشنامه داشتند، از وسط آذر بخاری روشن می‌کردند، قبلش باید دیگ دیگ می‌لرزیدی تو کلاس. از همون اول پاییز لباس کاموایی‌ها از تو بقچه در میومد، کی با یه تا پیرهن می‌گشت تو خونه؟ دو لا، سه لا لباس می‌پوشیدی یه بافتنی مامان دوز هم روش، جوراب از پامون کنده نمی‌شد. اوایل آبان بخاری‌های نفتی و علاءالدین‌های سبز و کرمی رنگ از تو انباری‌ها در میومد. تویست هم بود که ژاپنی بود و با کلاس.تازه بو هم نمی‌داد.
 
بخاری نفتی‌ها اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش، همشون هم سبز و سیاه. ملت یا بشکه دویست و بیست لیتری نفتی تو حیاط داشتند یا مثل ما اگه باکلاس بودند، یه تانکر بزرگ ته حیاطشون! نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ، وگرنه تاریک و ظلمات باید میرفتی ته حیاط بشکه به دست، عینهو کوزت. برف که اکثراً بود رو زمین، شده دو سانت. برف هم اگه نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی می‌رفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکه‌های بیست و دو لیتری نفت رو منتقل کنی به بشکه‌های کوچولو، اون موقع یه وسیله کارآمدی بود که هیچ اسم خاصی هم نداشت از قضای روزگار. یه لوله کرم رنگ با یه چی آکاردئون مانند نارنجی به سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی کار راه بنداز بود.
 
بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر می‌دادند، یعنی سرد و سردتر که می‌شد، در اتاق‌ها یکی یکی بسته می‌شد و محترمانه منتقل می‌شدی به وسط هال، دی و بهمن عملا خونه یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونه ی گرم. اتاق‌ها در حد سیبری سرد بودند و اگه یه وقت قصد می‌کردی بری تو اتاقت و یه چیزی برداری باید یه نفس عمیق می‌کشیدی، درو باز می‌کردی، به دو میرفتی و به دو برمیگشتی. تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند... درو ببند!! سوز اومد!!! باد بردمون!!!
 
گاهی که خسته می‌شدی و دلت می‌خواست بری تو اتاقت، یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لوله سفالی سیم پیچ شده میدادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش مینشستی تا گرم بشی دو قدم دور میشدی نوک دماغت قندیل می‌بست.
 
بخاری محل تجمع کل خانواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت می‌گرفتند که نزدیکترین جا رو به بخاری پیدا کنند، حتی روایته شام هم نصفه ول می‌کردند از هول دور موندن از بخاری. پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جوراب‌های شسته شده بود، که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه.
 
و اما روی بخاری، آشپزخونه ی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای خشک شدن.اگر هم نبود، پوست های پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد رو بخاری تا بوی بد نفت زیر عطر پوست پرتقال های نیم سوز گم بشه.
 
موقع خواب، دل شیر میخواست سرت رو بذاری رو بالش یخ و بالش رو پهن میکردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره، سرت رو که میذاشتی رو بالش گرم، انگار گرمی آفتاب وسط تابستون که آروم، لابه‌لای موهات نفوذ می‌کرد. پتوهای ببر و طاووس نشان و لحاف‌های پنبه‌ای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا میکشیدیم.
 
بیرون سرد بود، خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون. دلمون گرم بود، به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیمون، شادی بچه‌هایی که با چکمه‌های رنگی کفش ملی، تو راه مدرسه، گوله برفی رو سمت هم پرتاب می‌کردند، بچه هایی که گرچه دست‌هاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلهاشون گرمِ گرم بود.
 
 


منبع: تسنیم


95/9/2 - 10:45 - 2016-11-22 10:45:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن