تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):چه چيز مانع مى شود كه هر گاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817514494




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاه معنادار پسرم سال‌هاست در ذهنم رژه می‎رود


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
نگاه معنادار پسرم سال‌هاست در ذهنم رژه می‎رود
نگاه معنادار پسرم سال‌هاست در ذهنم رژه می‎رود نخستین اجلاسیه ملی 4 هزار شهید استان گلستان فرصت مغتنمی است تا از صندوقچه دل مادران و پدران شهید رمزگشایی شود گنجینه‎های باارزشی که معتقدند جگرگوشه‎هایشان در معامله با خدا ذوب شده و مجذوب جبهه حق شدند.


به گزارش فرهنگ نیوز، 28 سال چشم‎انتظاری از دریچه نگاه فاطمه رحیم‎اربابی مادر شهید علیرضا سبطی چه زیباست، مادری که غم فراغ فرزند دُردانه‎اش مانع استمرار فعالیت در عرصه هنر و نویسندگی نشده و معتقد است که انسان باید در زمان حال زندگی کند، اسلحه‎ پسر؛ امروز دست مادر است، مادری که با اسلحه قلم، خالق پنج کتاب با عناوین «راز و نیاز با خدا»، «پلی از جنس نیاز»، «ایثار»، «در سرزمین من لاله‎ها می‎جوشند»، «پا جای پای پدر» شده و همچون افسر جنگ نرم در کارزار فرهنگی خوش می‎درخشد و مادری نمونه در سطح کشور شناخته شده است.
 
خیلی ساده و بی‎پیرایه گفت‎وگوی‎مان آغاز می‎شود، ترسیم کلمات نشان از فروتنی مادر شهید دارد وقتی که می‎گوید بسیاری از مادران شهید، خوب و مومن در استان گلستان و شهرستان گرگان وجود دارند که من در مقابل آنها هیچ هستم، فاطمه رحیم‎اربابی که جوان برومندش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده هیچ‎گونه چشمداشتی از نظام و مسئولان ندارد.
 
خداوند به این خانواده دو فرزند پسر داد که یکی علیرضا و دیگری محمدرضاست، مادر؛ خاطرات کودکی فرزندان را یکبار دیگر در ذهنش ورق می‎زند و آنچه به خاطر می‎آورد را برایمان روایت می‎کند، علیرضا که شهد شهادت را نوشیده در سال 1346 در مشهد مقدس متولد می‎شود.
 
مادر شهید از 9 ماه بارداری، قبل از آنکه علیرضا به دنیا بیاید حرف می‎زند و می‎گوید: همسرم به حلال و حرام خیلی اهمیت می‎داد، خمس و زکات برایش مهم بود، امکان نداشت دروغ بگوید حتی اگر به ضرر خودش تمام می‎شد، همسرم دبیر ریاضی بود و در مشهد مقدس تدریس می‎کرد، ما تمام تلاش‎مان این بود که فرزندانی پاک تربیت کنیم و تحویل جامعه دهیم.
 
تیزهوشی علیرضا از همان دوران طفولیت، لبخند ملیحی بر لبان مادر شهید حک می‎کند و مادر می‎افزاید: پسرم از 9 ماهگی به حرف آمده بود و مامان و بابا می‎گفت، که این نشانه خوبی برایمان بود و به فال نیک می‎گرفتیم، هنگام دو سالگی پشت‎سر پدرش به نماز می‎ایستاد و به زیبایی حرکات نماز را تمرین می‎کرد، همین باعث شد تا با پارچه‎هایی که داخل منزل داشتیم یک سجاده کوچک برایش درست کنم، یادم هست که یک سربند سبز که روی آن «یا حسین» حک شده بود برایش درست کردم، پسرم از من می‎پرسید وقتی نماز می‎خوانم باید سربند بزنم یا نه؛ مادر دوباره می‎خندد و از احساس‎اش برایمان می‎گوید.
 



 
یک روز که علیرضا پشت‎سر پدرش روی سکوی منزل به نماز ایستاده بود در موقع رکوع به داخل حیاط پرت شد، وقتی داخل حیاط آمدم، دیدم خون از گوشه پیشانی‎اش سرازیر است، پسرم آن موقع حتی آخ هم نگفت، واقعا چه روزهایی بود، من از همان دو سالگی به مردانگی پسرم پی برده بودم.
 
تفاوت سنی علیرضا و محمدرضا 18 ماه بود؛ هر وقت می‎خواستند با هم کشتی بگیرند علیرضا که برادر بزرگتر بود کاری نمی‎کرد که پشت محمدرضا به زمین بخورد، پسرم خیلی محجوب و آرام بود، همیشه به جا و منطقی حرف می‎زد، تا کسی از او سوال نمی‎پرسید، جواب نمی‎داد.
 
علیرضا سال سوم رشته الکترونیک در دانشگاه بوعلی همدان درس می‎خواند از همانجا بارها و بارها راهی جبهه شده بود، پدرش می‎گفت که دانشگاه هم مانند سنگر است و تو در سنگر علم می‎توانی به جامعه خدمت کنی، اما علیرضا سه سال پیاپی به جبهه رفت ولی به ما چیزی نگفته بود ما فکر می‎کردیم که در همدان درس می‎خواند، یک روز که تماس گرفتیم تا با علیرضا صحبت کنیم به دوستش گفتم چرا خبری از علیرضا نیست، نه نامه‎ای و نه تماسی با منزل دارد که دوستش به ما گفت علیرضا جبهه رفته است.
 
پدر علیرضا آنقدر که برای فرزندانش گریه کرده بود بینایی چشمانش را از دست داد و چندین بار به خارج از کشور برای مداوا رفت اما درمان نشد.
 
علیرضا برای اینکه خانواده دوری آنها را احساس نکنند به محمدرضا پیشنهاد داده بود که وقتی او در جبهه است از خانواده مراقبت کند و برای مدتی، او به دیدار خانواده بیاید و محمدرضا به جبهه برود، قصه فراغ خانواده با علیرضا سال 1366 رقم می‎خورد زمانی که ایران با 33 کشور دنیا در حال جنگ بود.
 



 
سه ماه از علیرضا خبری نمی‎آید، مادر متوسل به خانم حضرت زینب (س) می‎شود، با خدا راز و نیاز می‎کند، مادر همانطور که در نیمه‎های شب به آسمان پر از ستاره خیره است و غرق دعا و نیایش، درب خانه نیمه‎باز شده و علیرضا داخل منزل می‎شود.
 
گرچه اینجا پایان قصه علیرضا نیست، جوان برومند 20 ساله باز هم راهی جبهه می‎شود و از 28 فروردین سال 1367 در عملیات فاو تاکنون دیگر خبری به خانواده نمی‎رسد.
 
مادر شهید آخرین باری که علیرضا را با آینه و قرآن بدرقه می‎کند را به خاطر آورده و نگاه مظلوم و خواسته شهید را روایت می‎کند؛ پسرم از زیر قرآن رد شد اما دوباره برگشت و چادر مشکی‎ام را گرفت و به من گفت که مادر چادر سیاهت باید تداوم‎بخش خون سرخ من باشد، خداحافظ مادر .... همین.
 
فاطمه رحیم اربابی 28 سال است که با دلنوشته و نقاشی، آنچه از وجودش سرچشمه می‎گیرد را به زبان تحریر درآورده و به روی کاغذ می‎نگارد، او معتقد است که مادران شهید نباید در گذشته باشند بلکه باید در زمان حال زندگی کنند.
 
نگاه آخر معنادار علیرضا تا زمان مفقودی‎اش همچنان در ذهن مادر رژه می‎رود، همیشه می‎گفت مادر اگر شهید شدم دنبال جسم من نگردید، هیچ‎وقت آرزو نکنید که جسمم بیاید، حالا که فکر می‎کنم شهیدم به آرزویش رسید و فقط می‎خواست برای رضای خدا زنده باشد و زندگی کند.
 


منبع: فارس


95/9/2 - 08:38 - 2016-11-22 08:38:37





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن