واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: خبرگزاری ایسنا: آسیبهای اجتماعی هر کدام هزاران قصهاند، با هزاران راوی و بازیگر، اما این بار قصه، قصه جدال است، جدالی نابرابر بین کودک بیدفاع و جامعهای هزار رنگ با تمام رمز و رازهایش، کودک قصه ما به ظاهر از حمایتهایی برخوردار است، اما در واقع زمانی که بدسرپرست باشد باید در دالان هزارتوی جامعه امروز رمزگشایی بداند تا بتواند از دوران کودکی به سلامت عبور کند و کودک قصه ما که رمزگشایی و راه و رسم میانبرها را نمیداند، در اغلب موارد محکوم به شکست و سقوط در سراشیب است.
19 نوامبر برابر با 29 آبانماه "روز جهانی پیشگیری از سوء رفتار با کودک" نام گرفته است.
در جامعه امروز ما به ظاهر حقوقی برای کودک تعریف شده و گفته میشود که کودکان بیش از گذشته مورد حمایت قرار میگیرند، البته کودکان امروز از رفاه بیشتری نسبت به کودکان دیروز برخوردارند و حقوقی همچون اظهار نظر در میان جمع که روزی در خصوص کودکان نادیده گرفته میشد، امروز پلههای ابتدایی توجه و اهمیت را طی میکند.
اما با صرف نظر از جزئیات بسیاری که در تربیت کودکان حداقل در خانوادههای طبقه متوسط مورد بیتوجهی قرار میگیرد و برخی از این موارد همان سوءرفتار با کودکان محسوب میشود، شاید بتوان گفت مهمترین و بیشترین خلاء بهرهمندی از حقوق امروز برای کودکان بدسرپرست قابل مشاهده است و شاهد سوءرفتارهای جدی در خصوص این کودکان هستیم.
کودک بدسرپرست که والدین معتاد یا متکدی یا تنفروش یا ... دارند، با آسیبهای آشکاری همچون بازماندگی از تحصیل، ازدواج در سن کودکی، تکدیگری، کار در خیابان، فروش مواد مخدر دست و پنجه نرم میکنند، اما مهمتر از این آسیبها سوءرفتار با این کودکان است.
اگر از بیتوجهی به نیازهای روحیروانی و اقتصادی این کودکان به عنوان بخشی از سوءرفتار چشمپوشی کنیم، آزار و اذیتهای جسمی به واقع موضوعی غیر قابل چشمپوشی است و صدمات بسیار جدی و غیر قابل جبرانی به سلامت و روان کودکان وارد میکند و کودک بیدفاع و اغلب ناآگاه اصلا نمیداند که مورد چه اذیت و آزاری قرار گرفته است.
این معضل به گواهی کارشناسان به نسبتهای مختلف متاسفانه در تمامی نقاط قابل مشاهده است، کودکانی که در لایههای پنهان جامعه پرزرق و برق زندگی شهری پشت دیوارهایی که نامش خانه گذاشته شده مورد اذیت و آزارهای ناجوانمردانه قرار میگیرند.
در گوشهای کودکی که مادرش خودکشی کرده و مادربزرگ و داییاش معتادند و مجبور است زندگی را در کنار آنها بگذراند، با بستری شدن مادربزرگ مجبور به زندگی با دایی معتادی است که رفتار مناسبی با این کودک 8 ساله ندارد ... و اینکه این رفتار نامناسب چیست، به سادگی قابل حدس زدن است.
در گوشهای دیگر دو کودک که از اعتیاد مادر و پدر به تنگ آمدهاند، تا نیمههای شب را در پارک میگذرانند، اما راهی برای فرار از این زندگی وحشتناک نیست و دوباره باید به خانه بازگردند ... و در آخر اعتیاد آخرین ایستگاه آنهاست.
از این موارد بسیار است، معضلات تاسفباری که اصلا به چشم جامعه نمیآیند و آرام آرام در لایههای پنهان و در گوشههایی از شهر که به فراموشی سپرده شدهاند، در تاریکیهای بیتوجهی و غفلت رشد میکنند و سر بر میآورند.
کودک بدسرپرست را به راحتی نمیتوان از محیط زندگی ناامنی که در آن روزگار میگذراند رهایی داد، روند اثبات عدم صلاحیت والدین یا سرپرست پروسهای بسیار طولانی و طاقتفرساست و تازه بعد از طی شدن این پروسه پای دیگر اقوام کودک که گاه آنها نیز ارمغان بهتری از اعتیاد و آسیبهای اجتماعی برای کودک ندارند به قصه حضانت باز میشود و آنها به راحتی میتوانند سرپرستی کودک را گرفته و بعد از پایان یافتن ماجرا و دست به سر کردن قانون، کودک را دوباره به والدین یا سرپرست بیصلاحیت تحویل دهند و باز قصه از نو!
متاسفانه سازمان و متولی پیگیر و پروپاقرصی برای رسیدگی به وضعیت این کودکان در کشور وجود ندارد تا اینگونه موارد را بررسی کرده و در صورت عدم صلاحیت والدین با جدیت، پیگیری مستمر و عبور از راهروهای پیچ در پیچ قانون، تغییری در سرنوشت کودک ایجاد کند.
این یک حقیقت تلخ در جامعه ماست که کودکان بدسرپرست اذیت و آزارهای روحی و جسمی بسیاری را متحمل میشوند و از یک چتر حمایتی امن بیبهرهاند و هیچ سازمانی عملا مسئولیت کامل رسیدگی به این کودکان را بر عهده ندارد یا نمیپذیرد.
در واقع حمایت از کودکان به فعالیت داوطلبانه موسسههای مردم نهاد محدود شده و آنان باید با تلاش و پیگیری، کودکان بدسرپرست را بیابند و حمایت از آنها را در دستور کار قرار دهند که در اغلب موارد به دلیل نقص قوانین نمیتوانند حمایت همه جانبهای از کودک داشته باشند و این نقص و کمبود قوانین و محکم نبودن آنها در حمایت از کودکان در نهایت به وارد شدن ضربههای جدی روحی و روانی به یک انسان منتهی میشود.
آمار دقیقی از کودکان بدسرپرست در دست نیست و همین امر نشانگر عدم رصد زندگی کودکان به عنوان افرادی بیدفاع در جامعه است. متاسفانه پرداختن به موضوع کودکان بدسرپرست تنها به سخنرانیها و پنهان کاریها محدود شده است در حالی که هر یک روز بیتجهی به این مهم، برای سالها جامعه را با مشکلات اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی مختلف دست به گریبان کرده و تبعات جبران ناپذیری برای جامعه دارد.
این کودکان آزاردیده روزی به جوانان این جامعه تبدیل میشوند و در جامعهای زندگی میکنند که در روزگار ناتوانی شان در آن اذیت و آزارهای جسمی و روحی به آنها وارد میشده و حال که بزرگتر شده و توانمند شدهاند اگر به فکر انتقام نباشند، آسیبهای ناشی از زخمهای عمیقی که بر روح دارند را با جامعه بیخبر و خواب زده اطرافآن تقسیم خواهند کرد و آنزمان دیگر برای درمان دیر است و جامعه باید تاوان بیتفاوتیاش، مسئولان تاوان بیتوجهیشان و قانونگذاران تاوان بیتدبیری خود را بپردازد، چنانکه امروز شاهد تبعات برخی از این بیتفاوتیها، بیتوجهیها و بیتدبیریها هستیم.
۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]