واضح آرشیو وب فارسی:الف: سودایی عاشقانه برای کودکان ایران/ درباره کمپین «سهم من از مدرسه تو»
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۰
وقایع اتفاقیه نوشت: مهنا، نام دختری بود که ایده اولیه راهاندازی کمپین «سهم من از مدرسه تو» را در ذهن ما ایجاد کرد؛ دختر 10 سالهای که در بازدید دو سال پیش اعضای انجمن از روستای ساندکزهی در یکی از محرومترین مناطق چابهار جلو آمد و گفت: «شما اعلام کرده بودید واسه ساخت مدرسه باید اهالی روستا هم یه کاری بکنن وگرنه مدرسه رو نمیسازین. مادربزرگم این پول رو که واسه خرج کفن و دفنش جمع کرده بود، داد به من تا بدم به شما، مادربزرگ گفت بالاخره منو یهجوری خاک میکنن، این پولو ببر بده واسه ساخت مدرسه... .» آن روز، مهندس بيرجندي هم اين حرفها را شنيد و دلش لرزيد براي آنکه هرچه سريعتر مادربزرگ مهنا را به آرزويش برساند اما دو سال مثل برق و باد گذشت. در اين دو سال، مادربزرگ از دنيا رفت اما يادگارياش نزد مهنا ماند تا جاودانه شود. سرنوشت براي مهندس بيرجندي، خيّر جوان، هم تقدير ديگري رقم زده بود و او هم در رفتوآمدهاي مختلفي که به اين منطقه داشت، در اثر سانحه تصادف از دنيا رفت. بااينحال، امروز و پس از گذشت دو سال، مدرسه در حال احداث است؛ مدرسهاي به ياد مهندس جوان، آن هم با اولين سهم پرداختي از سوي يکي از دانشآموزانش. آغاز راه يک کمپين حالا مهنا کلنگ ساخت مدرسه را بر زمين زده و چشمانتظار کمک خيرين ديگري است تا سهمي از مدرسه او و همکلاسيهايش داشته باشند. اين روزها، دانشآموزان روستاي ساندکزهي از توابع چابهار در سيستان و بلوچستان، ساعتهايشان را کوک کردهاند شايد راهي را که مهنا و مهندس بيرجندي آغازگر آن بودند، با استقبال مردم از کمپين «سهممن از مدرسه تو» ادامه پيدا کند. اعضاي انجمن حامي ميگويند: کمپين «سهم من از مدرسه تو» سهم تکتک ما از فرداي کودکان ايران است. سهم ما از تقدير داوطلبان مناطق محروم است. پوران اسماعيلي، از اعضاي انجمن حامي، برايمان از دلايل شروع اين کمپين ميگويد: ما با کمبود شديد مدرسه در اين مناطق روبهرو هستيم. بسياري از مدارس آنجا بهدليل رشد جمعيت يا اغلب گنجايش آن تعداد دانشآموز را ندارند يا بسيار فرسوده هستند يا از سوی روستاييان از خشت و گل ساخته شدهاند و در نتيجه ما به دلايل متعددي، با کمبود مدرسه در مناطق مختلف سيستان و بلوچستان مواجه هستيم. ايده اوليه ساخت اين مدرسه هم در راستاي اهداف انجمن که در واقع دليل اصلي تأسيس آن بوده، شکل گرفته است. او ادامه ميدهد: در مدت بازديدهايمان از اين منطقه با يکي از روستاهايي مواجه شديم که با وجود اينکه جمعيت دانشآموزي زيادي داشت، متأسفانه از امکانات حداقلي تحصيل براي بچهها محروم بود. حدود 300دانشآموز در روستاي ساندکزهي وجود دارند که از داشتن مدرسه مناسب محروم هستند. خيلي از اينها بههميندليل ترک تحصيل کردهاند. بههمينعلت، از حدود يکي، دو سال پيش ما اين منطقه را شناسايي و تلاش کرديم شرايط تأسيس مدرسه را در آنجا فراهم کنيم؛ مدرسهاي که قرار است به ياد يک مهندس خير تأسيس شود. اسماعيلي، از مهندس بيرجندي برايمان ميگويد: مهندس تورج بيرجندي، مهندس ناظرمان در پروژههاي مختلف شناسايي و احداث فضاهاي آموزش استان بود و بيش از يک نيروي سازماني با ما همکاري ميکرد، تلاشهايش براي ارتقای سطح آموزش استان از او چهرهاي منحصربهفرد ساخته بود. متأسفانه ايشان حين رفتوآمد به همين مناطق در اثر سانحه تصادف از دنيا رفت و اين مسئله باعث شد تلاش کنيم مدرسهاي را که خود او در شناسايي و راهاندازياش سهم عمدهاي داشته، بهيادش تأسيس کنيم. اسماعيلي ميگويد: مهندس بيرجندي، در اين راه از جان مايه گذاشت. گاه حتي حقوقش را براي تسريع در روند کار هزينه ميکرد و واقعا بهصورت يک داوطلب براي شناسايي و تجهيز مدارس استان همه تلاشش را ميکرد. او خودش را وقف استان کرده بود. تلاشش را کرد که خيريني براي اين روستا پيدا کند تا روند ساخت مدرسه روستاي ساندکزهي هم به سرانجام برسد. بهدليل رفتوآمدهاي زيادش، هم ادارات و سازمانها او را ميشناختند و هم اهالي بومي. دائما از او درخواست ميکردند بيا و از روستاي ما هم بازديد کن! گاهي تعداد بازديدهايمان آنقدر فشرده و پشت سرهم ميشد که فرصتي براي استراحت نداشتيم. مهندس بيرجندي، در همين سفر آخرش از زابل شروع کرد، بعد به پيرانشهر و اهواز رفت و پس از آن در حالي که در جاده سرباز- چابهار در حال حرکت بود، دچار سانحه تصادف شد و پس از يک ماه که در کما بود، از دنيا رفت. اسماعيلي، از او با عنوان شهيد راه آگاهي و توسعه عدالت آموزشي ياد ميکند و ميگويد: «شخصيت او و راهي که براي تحقق اهدافش انتخاب کرد، باعث شد جايگاه ويژهاي میان مردم آن مناطق داشته باشد.» او ادامه ميدهد: پس از اين واقعه، از يک طرف ما ميخواستيم براي ساندکزهي مدرسه بسازيم و از طرف ديگر نام مهندس بيرجندي با اين روستا و روستاهاي اطرافش گره خورده و روابط مردم و بوميان منطقه با او بهگونهاي ديگر بود. بههميندليل ما تصميم گرفتيم براي اينکه نام او در آن منطقه جاودانه شود، مدرسه را به ياد او تأسيس کنيم. سهم يک مادربزرگ از مدرسه خانم اسماعيلي، يک قصه هم از شروع کمپين سهم من از مدرسه تو» برايمان تعريف ميکند؛ کمپيني که حالا با 50 هزار تومان، خيرين را در ساخت مدرسه «ساندکزهي» بسيج ميکند. «شروع اين کمپين، يک قصه دارد. روزيکه همراه مهندس تورج بيرجندي براي بازديد به روستاي ساندکزهي، رفته بوديم در ميان شکايت روستاييان از اينکه اينجا هيچ امکاناتي وجود ندارد و چرا براي بچههايمان مدرسه نميسازيد، دختربچهاي پيش ما آمد و گفت: مادربزرگم پول کفن و دفنش را کنار گذاشته تا شما از اين پول استفاده کنيد و براي ما مدرسه بسازيد. من آن روز از آن دختربچه خواهش کردم، مدتي صبر کند تا شرايط ساخت مدرسه، مهيا شود پس ما پول را از او خواهيم گرفت؛ اين ماجرا دو سال طول کشيد. بعد از آن، وقتي شرايط ساخت مدرسه فراهم شد و ما براي کلنگزني به اين منطقه رفتيم، با اين دختربچه، مواجه شدم و فهميدم مادربزرگش را در همين دو سال اخیر از دست داده اما پول را پيشِ خودش نگهداشته بود تا روزي که کلنگ مدرسه زده ميشود، آن را به ما بدهد. اما ساخت مدرسه در روستاهاي دورافتاده سيستانوبلوچستان، امکانات خاص خود را ميطلبد که فقط با کمک خيرين مدرسهساز، بهسرعت فراهم ميشود. اسماعيلي درباره وضعيت راهاندازي مدرسه ميگويد: مدرسه روستاي ساندکزهي، از سوی يک انجمن غيردولتي، در حال ساخت است. بههميندليل، تزريق منابع بودجهاي براي تسريع در روند ساخت اين مدرسه، بهکندي صورت ميگيرد. کمپين «سهم من از مدرسه تو»، درواقع بههميندليل شروع بهکار کرد تا هر فرد خيري با پرداخت 50 هزارتومان، سهمي در ساخت و تجهيز اين مدرسه داشته باشد چون باور داريم با همين مبلغ ميتوان ساير مدارس استان را نيز تجهيز کرد تا هيچ کودکي از حق دسترسي به آموزش بازنماند. اطلاعاتي که عضو هيأتمديره حامي در اختيار ما ميگذارد، نشان ميدهد، نزديک به یک ميليارد، هزينه ساخت اين مدرسه است. بخشي از اين هزينه را اداره مشارکتهاي مردمي (اداره نوسازي) تقبل کرده است و چيزي حدود30 درصد هزينهها به پاي انجمن است؛ اين 30 درصد، رقمي معادل 260 ميليون تومان را شامل ميشود که اميدواريم بتوانيم با کمک خيرين، اين مبلغ را فراهم کنيم. ما اميدواريم کسري بودجه نداشته باشيم چون اگر اين اتفاق بيفتد، مجبوريم همچنان کمپين سهم من از مدرسه تو را ادامه دهيم تا زمانيکه مراحل ساخت مدرسه روي روال بيفتد. درحالحاضر، فونداسيون آماده شده و کار در مرحله کرسيچيني است و ما اميدواريم تا آخر ماه، اسکلت ساختمان مدرسه نهايي شود. اسماعيلي درباره هزينههاي باقيمانده براي ساخت و تجهيز مدرسه ساندکزهي، ميگويد: بناي اين مدرسه در حدود 440 متر است که هشت کلاس را در خود جاي ميدهد و قرار است بهصورت شيفتي کار کند چون اين روستا در حدود 330 دانشآموز دارد. بخش عمدهاي از اين دانشآموزان، شايد حدود 270 نفر از آنها دبستاني هستند. دوره اول دبيرستان در اين روستا با تلاش معلمان منطقه، راهاندازي شده چون معمولا، داخل روستاها مدرسه وجود ندارد و بچهها مجبور هستند براي آموزش 10 الی 15 کيلومتر به بيرون روستا بروند که براي خيلي از آنها اين امکان وجود ندارد و در نتيجه، در همان مقطع ابتدايي متوقف ميشوند؛ بهويژه اين مسئله در بين دخترها بيشتر اتفاق ميافتد. فعلا تا دوره اول دبيرستان در اين مدرسه، امکان تحصيل فراهم شده است به اميد اينکه با راهاندازي مدرسه، بتوانيم دوره دوم آن را هم استارت بزنيم. جامعه محلي همراه اول کمپين هستند عضو هيأتمديره انجمن حامي ميگويد: مهمترين نکتهاي که نقطهعطفي در کارمان بود، همکاري جامعه محلي با اين کمپين بود. سيستانوبلوچستان، منطقهاي است که از نظر اقتصادي و هم از نظر ساير زيرساختها بسيار محروم است. استارتِ ساخت مدرسه، درواقع با پول همين دختربچه که امروز کلاس ششم است، زده شد؛ دانشآموزي از همينروستا که اولين کسي بود در ساخت مدرسه خودش، سهم داشت. در همين روستا معلمهايي هستند که با اختصاص يک ماه حقوقشان به ما کمک کردند. شوراي روستا و اهالي محلي هم به سهم خود کمکهايي براي ساخت مدرسه و سهيمبودن در کمپين سهم من از مدرسه تو، انجام دادهاند اما چشم اميد انجمن و اهالي روستا به خيرين است تا هرچه سريعتر، مراحل ساخت و بهرهبرداري از اين مدرسه به نتيجه برسد. اعضاي انجمن حامي ميگويند: وقتي بچهها را در آن فضاي غيراستاندارد، سقفهاي چوبي و ديوارهاي کاهگلي ميبينيد و معلمهايي که واقعا از دل و جان مايه ميگذارند تا بههر شکلي که ميتوانند، فضاي مدرسه را مطلوب کنند، باور ميکنيد که از دست همه ما، کاري بر ميآيد تا فقر ريشهکن شود. گاهي در همين مدارس کاهگلي ميبينيم با خلاقيت همين معلمان، در و ديوار نقاشيشده، همين کارها به بچهها اميد ميدهد تا شرايط سختي را که دارند، سپري کنند. بسياري از اين معلمان، درآمد اندکشان را بازهم براي اين مدارس و بهبود وضعيت همين بچهها هزينه ميکنند. گاهي آدم با خودش فکر ميکند چه دلهاي بزرگي دارند اين آدمها... .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]