واضح آرشیو وب فارسی:گلستان ما: عبور از کوچه های در هم تنیده و پیچ در پیچ ماهستان ما را به خانه ای می رساند که با آن دیوارهای پارچه ای نگاه هر رهگذری را به خود جلب می کند. این خانه در شب های بارانی با همه وجودش سمفونی باران برپا می کند.به گزارش گلستان ما به نقل از زرین نامه؛ طول دیوار پارچه ای را طی می کنم تا به در حیاط برسم. دری که بیشتر به نظر می رسد یک نماد است برای اثبات اینکه، در این خانه تنها روی یک پاشنه می چرخد. حیاطی کوچک، خاکی، با نم باران، گِلی که نیمی از آن را هم تلی از آوار دیواری پر کرده و حالا چند متر پارچه کیسه ای نقش آن را بازی می کند. از میان راهروی باریک برای ورود به خانه عبور می کنم، اما پیش آن، چشمم به سرویس های به اصطلاح بهداشتی سمت راستم می افتد که درب چوبی اش به نظر می رسد 50 سالی عمر کرده باشد. آدم باید نیمه شود تا بتواند از آن عبور کند و این نیم شدن کار هر روزه ی اهالی این خانه است. راهم را به سمت خانه پی می گیرم، اما اینبار نگاهم کج می شود به پنجره آهنی آبی رنگی که دیگر رنگ به رخساره ندارد و با آن سوراخ بزرگ زیر طاقچه اش حتی اگر بخواهد نقش خود را خوب هم بازی کند، باز باران بی اجازه وارد اتاق می شود. صدای مادر خانه می آید که گویا نمی خواهد مهمانش بیش از این در حیاط منتظر بماند. اتاق، کهنه، سرد و نمور است و چکه از سرو روی دیوارهایش می بارد. بوی گل و رطوبت همان بدو ورود گیجم می کند. نگاهی به دور و برم می اندازم. فرش هایی که بیش از 30 سال عمر کرده اند. اجاقی که روی زمین نشسته است، ظرف هایی که کنار هم ایستاده اند. چادر سیاهی که پشت آویز لباس ها نقش رنگی را بازی می کند که تقریباً رنگ باخته و اگر ناگاه تنه ای به آن بزنی هم خودت خاکی و کچی می شوی و هم باز لایه ای دیگر از آن روی زمین می ریزی. اگر چه مادر و فرزند این خانه با هم صمیمی هستند، اما شکاف عمیقی میان دیوارهایشان افتاده است. سقف دیگر حمالی دیوارها را قبول ندارد و صدای لااله الا الله اش بلند است. چنان از وسط خم شده که پیری اش را اگر چه عمر زیادی ندارد، در گوش همه فریاد می زند. این خانه سمفونی «باران نبار امشب» را در شب های سرد پاییز و زمستان خوب اجرا می کند. آنقدر که برای سرگرمی نیازی به تلویزیون نیست. میلاد بازگیری جهانتیغ پسر این خانه که 4 سال پیش پدرش را از دست داده، یکی از اندک دانشجویان روستای ماهستان شهرستان علی آباد کتول است و در رشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور آزادشهر درس می خواند. وی درباره تامین مخارج تحصیلش می گوید: تابستان ها کارگری و کشاورزی می کنم تا بتوانم هزینه های درس و دانشگاهم را در بیارم. دستمزدم هم برای یک روز کار حدود 20 هزار تومان است. ام کلثوم مادر میلاد از وقتی مهمان خانه کوچکش شده ام، سر از پا نمی شناسد. گشاده رو و مهمان نواز است اما عذر می خواهد که چیزی برای پذیرایی ندارد. دست و پای سمت راست وی فلج است. نمی تواند به راحتی راه برود، اما همچنان روی پای خود ایستاده تا بعد از فرستادن دخترش به خانه ی بخت، پسر جوانش را هم در مسیر خوشبختی همراهی کند. تنها حقوقی که برای اهالی این خانه نجومی فرض می شود، یارانه و ماهیانه بهزیستی است. حسین پور اظهار می کند: من به دلیل معلولیتم زیر نظر اداره بهزیستی هستم و ماهی 40 هزار تومان از آنجا می گیرم. 90 هزار تومان هم پول یارانه مان است که با این مقدار تنها می توانیم خرج خوراکی بخور و نمیر را تامین کنیم. وی می گوید: در این اوضاع بی پولی، خرابی این خانه شده هم قوز بالا قوز. پولی نداریم آن را بسازیم. وسایل خانه را وسط اتاق جمع کرده ام تا اگر باران از گوشه های سقف چکه کند، حداقل وسایل خیس نشود. حسین پور ادامه می دهد: ما 2 اتاق و یک آشپزخانه کوچک داریم که یکی از اتاق ها سقفش آنقدر فرو آمده که هر لحظه امکان آوار شدنش هست و ما می ترسیم در آن اتاق وارد بشویم. اتاق دیگر هم شکاف ها از همه جایش بیرون زده و با هر بارش باران هم سقفش خمیده تر می شود و هم ما را با دردسر بزرگی روبه رو می کند. آشپزخانه هم که عمرش بیشتر از این 2 اتاق است، آنقدر اوضاعش بد است که دیگر نمی توان به آن گفت آشپزخانه! مادر میلاد می گوید: من توان کارکردن ندارم، پسرم هم کار درست و حسابی ندارد و دانشجوست. ای کاش خَیّری پیدا می شد به ما کمک می کرد تا بتوانیم حداقل این خانه را تعمیر کنیم. آن وقت تا آخر عمر من و پسرم دعاگوی او می شویم. صحبت هایم که با بانو حسین پور و میلاد تمام می شود. بوی نم دیگر گیجم نمی کند. حالا ذهنم بیشتر درگیر همان شکاف هاست. شکاف هایی که اگر چه شاید در ظاهر جامعه خوب مشخص نباشد، اما روی سقف و دیوارهای این خانه خوب خودنمایی کرده و جولان می دهد... گزارش و عکس: نرگس تجری لازم به ذکر است؛ اطلاعات تماس این خانواده نزد پایگاه خبری تحلیلی زرین نامه قرار دارد، کسانی که قصد کمک به این خانواده را دارند، می توانند با شماره تلفن 09119653375 مدیر این سایت تماس حاصل نمایند.
دوشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گلستان ما]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]