محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828849137
تجربه 4 ساعته حضور در خانه «دعانویس»
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: خبرگزاری ایسنا: زنگ خانه «حاجآقا» را پیدرپی و ممتد فشار میدهد. در که باز میشود، با عجله و در حالی که مدام پشت سرش را نگاه میکند، وارد اتاق میشود: «شوهرم داره تعقیبم میکنه؛ تو رو خدا اجازه بدید، اول من برم تو. به خدا فقط یه نقطه حرف با حاجآقا دارم. برم کارم رو بهش بگم، زود میام بیرون. ایشالا خدا مشکل همتونو حل کنه...»
خانمی که معرف من است، وقتی آدرس را برایم روی کاغذ مینویسد، تاکید میکند قبل از ساعت ۹ صبح به خانه «حاجآقا» برسم؛ چون سرش آنقدر شلوغ است که اگر دیر برسم، مرا به عنوان مراجعهکننده نمیپذیرند و باید دوباره کلی منتظر نوبت بمانم.
بر اساس یک قرار از پیش تعیینشده، صبح خیلی زود از سر کنجکاوی راهی یکی از محلههای جنوب تهران میشوم؛ برای دیدن «حاجآقا» و یک تجربه خبری که با شما به اشتراک گذاشته میشود. حاجآقا کار اصلیاش «سرکتاب» باز کردن است؛ بر اساس آنچه میگوید از «علوم غریبه» میداند و از رازهایی میگوید که ما آدمهای عادی به این راحتیها از آن سر در نمیآوریم.
ساعت ۸ صبح است که خودم را در کوچهای خلوت و باریک میبینم. از آن کوچهها که پرنده هم در آن پر نمیزند. پلاک خانه را با آدرسی که در دست دارم، مطابقت میدهم. یک خانه شخصی سه طبقه که اولین طبقه آن به مراجعهکنندگان اختصاص دارد. زنگ را فشار میدهم، بدون اینکه کسی نامم را بپرسد، در باز میشود. یک راهروی باریک موکت شده روبریم است که به اتاق مربع و خیلی کوچکی ختم میشود.
زنهای زیادی از من زرنگتر بوده و خیلی زودتر آمدهاند. همهشان به پشتیهای قرمزی که دورتا دور اتاق چیده شده، تکیه زدهاند. مشغول درد دل کردن با یکدیگرند و منتظر هستند صدای «حاجآقا» را از پشت در چوبی بزرگ بشنوند تا به نوبت، شنونده مشکلاتشان باشد و برایشان دعا بنویسد.
یکی از زنها در حالی که چهرهای بغضآلود به خود گرفته چادرش را جمع میکند تا من هم بتوانم کنارش در نوبت بنشینم. بدون اینکه چیزی بپرسم، شروع میکند به درد دل کردن: «به خدا خسته شدم از دست پسرم. بیکار افتاده تو خونه. نه سربازی میره. نه اهل درس و دانشگاست. هیچ هدفی نداره. اصلا نمیدونه میخواد چیکار کنه؟ خیلی ناراحتم...» یکدفعه خانمی که کنارش نشسته، برای دلداریاش میگوید: «نگران نباش خانم. حاجآقا درستش میکنه. هرچند که باید توکلت به خدا باشه. اول خدا، بعدم حاجآقا.»
زنگ در مداوم به صدا در میآید و تعداد مراجعهکنندگان هم هر لحظه بیشتر میشود. حاجآقا اولین مراجعهکننده را از پشت در صدا میزند. زن میانسال با موهای بلوند در حالی که کیف پولش را زیر بغل گرفته آرام داخل اتاق میشود و کارش ۱۰ دقیقهای هم طول میکشد. یکی از زنها به نظر میرسد از شدت استیصال دائم در جایش میایستد، با لهجه آذری غلیظ و با صدای بلند میگوید: «ای بابا! چقدر لفتش میدن. به خدا به هوای نون بربری خریدن صبح کله سحر از خونه زدم، بیرون. نه شوهرم خبر داره، نه دخترم. هیچ روزی انقد شلوغ نبود..»
صدای زنگ در که پی در پی و مداوم نواخته میشود، جملهاش را ناتمام میگذارد. زن میانسال در حالی که چادرش را به دندان گرفته و مدام پشت سرش را نگاه میکند، وارد اتاق میشود: «تو رو خدا بذارید من زود برم تو. به خدا فقط یه نقطه حرف با حاجآقا دارم. شوهرم تعقیبم میکنه. اگه بفهمه اینجام، به خاک سیاه میشونه منو. ایشالا خدا مشکل همتونو حل کنه.»
صدای زنهای دیگر بلند میشود تا اجازه ندهند او بدون نوبت به اتاق برود و یکی هم در پاسخ میگوید: «تو هر روز همین جایی. هر روزم همینو میگی. میبینی که همه گرفتارن. مثل بقیه بشین تو نوبت.» اعتراضها جواب میدهد و او هم در نوبت میرود. آرام کنارش میروم و میپرسم:
ـ ببخشید خانم! اگر شما از دعاهای حاجآقا جواب نگرفتید، پس چرا هر روز مییاید؟
ـ هر روز که نمییام. اینا هم حرف مفت میزنن. مثلا دیروز نیومده بودم؛ رفته بودم یه جا فال قهوه بگیرم. نمیدونی چقدر گرفتارم. میفهمی شوهرت هر روز صبح بفرستت تو خیابون یعنی چی؟
سر دردل همهشان باز میشود. یکنفر به خاطر پسرش آمده که همه داراییاش را به نام همسرش کرده و آن زن هم پسرش را ترک کرده و خبری از او نیست. یک نفر دیگر به گفته حاجآقا جادو شده و بختش بسته شده و حالا مدتها به این خانه میآید تا حاجآقا طلسمش را باطل کند. زن جوانی آمده است تا دعای «زبانبند» برای مادرشوهرش بگیرد و...
بیشتر مراجعهکنندگان البته دارای نوعی عقاید مذهبی هم هستند، اما رجوع به دعانویس را از مراجعه به فالگیر معتبرتر میدانند. اغلب آنها به فال قهوه و تاروت معتقد نیستند و ترجیح میدهند از طریقی که نامش را «ادعیه معتبر و آیات قرآنی» گذاشتهاند، مشکلشان را حل کنند؛ این را از میان صحبتهایشان میفهمم.
وقتی از چند نفرشان میپرسم که چقدر از این راه جواب گرفتهاند، متفقالقول میگویند: «حاجآقا کارش خیلی خوبه. اگه دستورایی که میگه درست انجام بدی، حتما مشکلت حل میشه. ما که جواب گرفتیم. حاجی آدم خوبیه. اصلا وسیله خدا برای ماست. اهل طلسم کردن و کارای بد نیست. فقط مشکلگشاست. خدا خیرش بده که گره باز میکنه.»
سه ساعتی میگذرد و هنوز نوبت من نشده. در این سه ساعت سعی میکنم برای زنها صف درست کنم تا سر نوبت با هم دعوا نکنند. حاجآقا تقریبا هیچ مراجعهکننده مردی ندارد و دور تا دور اتاق پر است از زنان دردمند که چشم به نسخهها و دعاهای او دارند.
ساعت ۱۱:۳۰ بالاخره نوبت من میشود. در میزنم و سلام میکنم. با صدای بلندی جواب میدهد:«علیکمالسلام»
اتاق کوچکی را فرش قرمز کرده و در گوشه آن روی تشک نشسته است. کنارش قرآن، یک کتاب قطور با جلد نامعلوم و تعداد زیادی کاغذ است. به غیر از اینها و آینه کوچکی که روی دیوار آویزان است، هیچ چیز دیگری در اتاق نیست. کت و شلوار مشکی مرتب پوشیده با پیراهن سفید یقه ایستاده. تقریبا ۷۰ ساله به نظر میرسد و تندتند حرف میزند.
ـ کارت چیه دخترم؟
ـ حاجآقا میخواستم یه سرکتاب برام باز کنید.
ـ اسم؟
ـ سهیلا
اسمم را به حروف ابجد روی کاغذ مینویسد و کتاب قطور را برمیدارد و شروع میکند تندتند ذکرگفتن طوری که اصلا نمیشود متوجه شد که چه میگوید. کتاب را باز میکند و با شخصی که من او را در اتاق نمیبینم، صحبت میکند. اول کمی از اتفاقاتی که در گذشته برایم افتاده میگوید و بعد:
ـ دخترم! بختت باز و بلنده. هیچ جادو و طلسمی هم نداری. خیالت راحت. همیشه نمازتو بخون و همه چی رو از خدا بخواه.
ـ نماز میخونم حاجآقا.
ـ نمیخونی. میگه نمیخونی. (اشاره به شخصی که من او را در اتاق نمیبینم.)
ـ حاج آقا، من نماز میخونم.
ـ پس درست بخون. درست و اول وقت. از خدا «جزم جمیل» بخواه.
۱۰ دقیقهای با هم گپ میزنیم.
ـ حاجآقا! چقدر باید تقدیم کنم؟
ـ طلسم و جادو که نداشتی برات باطل کنم. فقط ۱۰ هزار تومان برای سرکتاب بده.
ـ نمیشه کمتر بگیرید؟
ـ قیمتش دست من نیست. قیمت نسخهها هم دست من نیست. نسخهها باید از جایی برسن. خودم قیمتی تعیین نمیکنم. (اشاره او کامل به شخص فرضی در اتاق است. من هرچه پشتم را نگاه کردم، کسی را ندیدم.)
کیفم را که برمیدارم، میگوید: «رفتی بیرون، بگو کسی نیاد. وقت اذان کسی رو نمیبینم.»
پیامش را به زنها میرسانم و میخواهم که بیرون بیایم، یکیشان میگوید: «دخترم! من سواد ندارم. حاجآقا گفته برای حل مشکلم باید آیه ۷ سوره «یاسین» رو بخونم. میشه از رو قرآن برام بنویسیش؟»
آیه را مینویسم و چند بار برایش تکرار میکنم که در ذهنش بماند.
در اتاق و راهرو جایی برای ایستادن هم نمانده، چه برسد به نشستن. هر طرف که سر بچرخانی، صدای گلایههای زنانی را میشنوی که دنبال گوش شنوا میگردند. تقریبا هیچکدام بار اولشان نیست که اینجا آمدهاند و برای کوچکترین مشکلات زندگیشان هم دست به دامن حاجآقا و نسخههایش میشوند.
به محل کارم بازمیگردم و در اینترنت جستوجو میکنم تا بتوانم بازهم دعانویسهای شهر را پیدا کنم و سراغشان بروم. ظاهرا دعانویسهایی هم هستند که حالا خیلی مدرن شدهاند و با مراجعهکنندگانشان به صورت اینترنتی و از طریق وبسایتشان ارتباط برقرار میکنند. آنها هم که سخاوتشان بیشتر است، کتاب «علوم غریبه» را در وبسایتشان برای دانلود رایگان قرار دادهاند؛ هرچند که سر درآوردن از این کتاب کار چندان راحتی نیست.
از آنجا که بیشتر زنهایی که دیده بودم، دارای عقاید مذهبی بودند، درباره حکم شرعی دعانویسی و جنگیری هم جستوجو میکنم. آیتالله العظمی مکارم شیرازی در اینباره فتوا داده است: « نوشتن دعاهایی که از حضرات معصومین (علیهم السلام) رسیده و در کتب معتبر موجود است، اشکالی ندارد، ولی دعانویسی حرفهای که شغل افراد سودجوست، صحیح نیست و غالب کتابهایی که به آن استناد میکنند، اعتباری ندارد. این امر اگر چه ممکن است ولی شرعا جایز نیست و بسیاری از مدعیان آن، افرادی دروغگو یا خطاکارند.»
آیتالله العظمی سیستانی نیز معتقد است: «مراجعه به دعانویس اشکال ندارد ولی سحر و جادو جایز نیست. سحر و جادو از محرمات و معاصی کبیره است و جایز نیست.»
آیتالله العظمی صافی گلپایگانی هم معتقد است: «نوشتن دعاهایی که با دلیل معتبر از ائمه معصومین (علیهمالسلام) نقل شده و اجرتگرفتن در مقابل آن، اشکال ندارد ولی مراجعه به فالگیرها یا دعانویسانی که به صورتهای مختلف از منابعی که اعتبار شرعی ندارد، نقل میکنند یا مینویسند، جایز نیست و پول گرفتن اینگونه، اکل مال به باطل و حرام است. والله العالم.»
آیتالله العظمی علوی گرگانی هم فتوا داده است: «دعانویسی از نظر شرعی اشکال ندارد ولی فالگیری و جنگیری مورد تایید نیست؛ البته دعانویسی که فعلا در مملکت ما رواج دارد و بیشتر افراد کلاهبردار به این امر مشغول هستند، جایز نیست زیرا بسیاری از آنها معلومات کافی در این امر ندارند و گرفتن چنین پولهایی هم خالی از شبهه نیست و ما نباید خودمان را در معرض سوءاستفاده اینگونه افراد قرار دهیم.»
در بخش استفتائات وبسایت حضرت آیتالله خامنهای نیز در پاسخ به این پرسشها که آیا پرداخت و دریافت پول در قبال دعانویسی جایز است و دعاهایی که نویسندگان آنها ادعا میکنند که در کتابهای قدیمی دعا نقل شدهاند، چه حکمی دارد؟ آمده است: «دریافت یا پرداخت مبلغی به عنوان اجرت نوشتن دعاهای وارده اشکالی ندارد. درباره سوال دوم هم اگر دعاها از ائمه اطهار (ع) نقل و روایت شده باشند و یا مضامین آنها حق باشد، تبرک جستن به آنها اشکالی ندارد؛ همانگونه که تبرک جستن به دعاهای مشکوک به این امید که از معصوم (علیهالسلام) باشند، اشکالی ندارد.»
البته مشخص نیست افرادی که به عنوان «دعانویس» در کشور فعالیت میکنند دقیقا مطابق با نظرات و حدود تعیینشده از سوی مراجع عظام تقلید فعالیت میکنند یا نه و آیا استنباط از «ادعیه مجاز» در بین همه آنها یکی است یا خیر؟ از ظاهر امر برمیآید که نظارت مشخصی بر فعالیت آنها نمیشود و بنابرین نمیتوان به صورت مطلق درباره جایز بودن یا نبودن فعالیت آنها نظر داد.
از سویی فضای مجازی پر است از مطالب و سایتهای تخصصی درباره علوم غریبه وخفیه که موافقان و مخالفان زیادی دارد. این علوم به نیروهای مافوق طبیعت اشاره دارد. باور بیشتر دانشمندان امروزی بر این است که توضیحات و ادعاهای نهانشناسی یا همان علوم خفیه با علم امروزی سازگاری ندارد و از راههای علمی به هیچوجه اثباتپذیر نیست. با این حال افراد زیادی در دنیای امروز به این علوم اعتقاد دارند و برای گشایش مشکلاتشان دست به دامن دعانویسان یا حتی ساحران میشوند.
این، تجربه شخصی من بود. اگر شما هم در این باره تجربهای دارید، در تکمیل این گزارش شریک شوید.
۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
تجربه 4 ساعته حضور در خانه «دعانویس» مشهور
گیل نگاه زنگ خانه حاجآقا را پیدرپی و ممتد فشار میدهد در که باز میشود با عجله و در حالی که مدام پشت سرش را نگاه میکند وارد اتاق میشود شوهرم داره تعقیبم میکنه تو رو خدا اجازه بدید اول من برم تو به خدا فقط یه نقطه حرف با حاجآقا دارم برم کارم رو بهش بگم زود میام ب4 ساعت حضور در خانه «دعانویس» مشهور
زنگ خانه حاجآقا را پیدرپی و ممتد فشار میدهد در که باز میشود با عجله و در حالی که مدام پشت سرش را نگاه میکند وارد اتاق میشود شوهرم داره تعقیبم میکنه تو رو خدا اجازه بدید اول من برم تو به خدا فقط یه نقطه حرف با حاجآقا دارم برم کارم رو بهش بگم زود میام بیرون ایش4 ساعت در خانه «دعانویس» مشهور
4 ساعت در خانه دعانویس مشهور ام پشت سرش را نگاه میکند وارد اتاق میشود شوهرم داره تعقیبم میکنه تو رو خدا اجازه بدید اول من برم تو به خدا فقط یه نقطه حرف با حاجآقا دارم برم کارم رو بهش بگم زود میام بیرون ایشالا خدا مشکل همتونو حل کنه آفتابنیوز خانمی که معرف مامیدواریم وزیر ورزش جدید با دست پر وارد وزارتخانه شود/سلطانیفر تجربه کار اجرایی دارد
رییس فدراسیون تیراندازی در گفتوگو با ایلنا امیدواریم وزیر ورزش جدید با دست پر وارد وزارتخانه شود سلطانیفر تجربه کار اجرایی دارد هاشمی میگوید سلطانیفر میتواند با حضورش به وضعیت وزارت ورزش و خانواده ورزش کمک بسیاری بکند مهدی هاشمی رییس فدراسیون تیراندازی در خصوص معرفی مسعبرداشت محصول ازبزرگترین مجتمع گلخانه ای خاورمیانه باحضور وزیرکشور
در منطقه آزاد ارس صورت گرفت برداشت محصول ازبزرگترین مجتمع گلخانه ای خاورمیانه باحضور وزیرکشور شناسهٔ خبر 3820632 - پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱ ۴۳ استانها > آذربایجان شرقی jwplayer display inline-block; تبریز – فاز نخست بزرگترین مجتمع گلخانه ای خاورمیانه با حضور وزیر کشورفرماندار بیلهسوار خبر داد توسعه کشت گلخانهای در 1000 هکتار از اراضی بیلهسوار/ بسترها برای حضور سرمایهگذارا
فرماندار بیلهسوار خبر دادتوسعه کشت گلخانهای در 1000 هکتار از اراضی بیلهسوار بسترها برای حضور سرمایهگذاران مهیا است فرماندار بیلهسوار گفت بیش از هزار هکتار از اراضی مستعد شهرستان بیلهسوار برای کشت محصولات گلخانهای با رویکرد صادرات محور و تقویت شرکتهای دانش بنیان در بیلهعصر امروز؛ برگزاری جلسه کارگروه FATF با حضور نمایندگان وزارتخانههای اطلاعات، امور خارجه و اقتصاد
عصر امروز برگزاری جلسه کارگروه FATF با حضور نمایندگان وزارتخانههای اطلاعات امور خارجه و اقتصاد رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از برگزاری جلسه کارگروه FATF در عصر امروز برای رسیدن به جمعبندی نهایی خبر داد محمدرضا پورابراهیمی رئیس کمیسون اقتصادی مجلس در گفتوگو با خبرنگار حضور روح یک زن در عکس یادگاری یتیم خانه+تصاویر
حضور روح یک زن در عکس یادگاری یتیم خانه تصاویر روز نو یک گروه توریست که به یتیمخانهای قدیمی در ویکتوریا سر زده بودند در عکس یادگاری که انداخته بودند چهره یک روح را در بین خود دیدند که در حال لبخند زدن به دوربین بود چهره این روح را که شبیه روحهایی است که در فیلمهای ترسناک هنشست فصلی خانه احزاب با حضور جهانگیری برگزار میشود
نشست فصلی خانه احزاب با حضور جهانگیری برگزار میشود رییس خانه احزاب گفت در کشور ما حرف اول را مردم میزنند و از نظر تحزب در وضعیت خوبی هستیم به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان نشست خبری قدرتعلی حشمتیان رئیس خانه احزاب امروز در بیست و دومین نماحضور سیچلو در خانه والیبال
خبرگزاری ایسنا خوان سیچلو مربی تیم ملی والیبال ایران که بامداد چهارشنبه به تهران رسید برای نظارت بر بازیهای لیگ برتر والیبال در خانه والیبال حاضر شد سیچلو بعد از المپیک 2016 ریو به کشورش بازگشته بود و به منظور دیدن مسابقههای لیگ از نزدیک چهارشنبه به ایران آمد او قبل از آغاز-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها