تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خانه اى كه در آن قرآن فراوان خوانده شود، خير آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده ش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817513018




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کابوس های 7 ساله دختری که کور شد


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه ایران: 7 سالی است دنیای پیش رویش جز سیاهی رنگی ندارد. با عینکی سیاه روی چشمانش و به همراه پدر، وارد دادسرای جنایی شده است. هنوز هم اتفاقات آن شب شوم مانند کابوسی پیش چشمان بسته‌اش قرار دارد. آخرین نگاهش به دنیا صورت خشمگین شوهرعمه‌اش است که با چشمانی سرخ شده از خشم، او را به زمین دوخته بود و کیسه آهک را به سمت چشمانش می‌برد.

 17 تیر 88 فاطمه که آن موقع چهارساله بود همراه خانوادهاش برای مهمانی از همدان به خانه عمهاش درسنندج رفته بود، اما نیمه شب و زمانی که همه خواب بودند، شوهرعمهاش در اقدامی هولناک با آهک چشمان دختر کوچولو را کورکرد.پس از افشای این جنایت فجیع، خانواده دخترک خواستار قصاص عامل این حادثه شوم شدند و پدر فاطمه حتی با پرداخت تفاضل دیه، شرایط اجرای سریع حکم قصاص چشمهای شوهرخواهرش را فراهم کرد. این پیگیریها سرانجام به نتیجه رسید و محمدرضا که با حکم دادگاه به قصاص چشمهایش محکوم شده بود سرانجام صبح سهشنبه در تهران و با حضور متخصصان پزشکی قانونی و سرپرست دادسرای جنایی تهران، با آهک نابینا شد.
 

یک روز پس از اجرای این حکم، فاطمه که حالا 11 ساله شده است به تشریح آن روز شوم و احساساش پس از اجرای حکم پرداخت.
 

دخترک که هنوز چهرهاش غمبار است و گذشت سالها درد آن روزنحس را از چهرهاش پاک نکرده، گفت: «آن شب خانه عمهام بودیم. میخواستیم برگردیم خانه خودمان، شوهرعمه اصرار کرد شب را همانجا بمانیم. ساعت 3 نصف شب بود که شوهرعمه از خواب بیدارم کرد و مرا به دستشویی برد. او مرا گرفت و به طبقه پایین خانه که یک خرابه بود، برد. بعد مرا روی زمین انداخت. با دستهای قویاش دو دستم را گرفت. با پاهایش نیز پاهایم را به زمین چسباند.در همان موقع آهک را در چشمانم ریخت. من التماس میکردم و میگفتم دنیا را دوست دارم. این کار را با من نکن ولی او گوش نمیکرد و...به زور آب آهک را در دهانم هم ریخت. او قبل از آن، به من تریاک هم خورانده بود.»
 

دخترک خردسال که انگار با بیان این حرفها ترس آن روز دوباره سراغش آمده بود، مکثی کرد و ادامه داد: «چشمانم میسوخت و دهانم پر از آهک بود که او مرا به حیاط برد و جلوی پلهها سرم را محکم به زمین کوبید. حالا بجز چشمانم، سرم هم گیج میرفت. یک لحظه صدای خانوادهام را شنیدم که آمدند. وقتی آنها آمدند دیگر هیچ چیز نفهمیدم تا اینکه در بیمارستان به هوش آمدم.»فاطمه سعی داشت جلوی اشکهایش را بگیرد اما صدایش گرفته و بغضآلود بود: «تا به حال 20 بار برای درمان به امریکا رفتهام. وزیر بهداشت هم چشمانم را معاینه کرده است. او گفت به امریکا بروم ولی در امریکا هم گفتند: بیناییام قابل برگشت نیست.»
دخترک سرش را پایین انداخته بود، انگار به آخرین تصویرش از دنیا فکر میکرد: «وقتی این اتفاق افتاد فقط 3، 4 سال کابوس میدیدم. به خاطر این حادثه، مادرم خیلی ناراحت بود و همیشه تشنج میکرد. دلم براش خیلی میسوزد. من به خاطر این حادثه چندین عمل زیبایی روی صورتم انجام دادم اما افسوس که چشمهایم هیچ وقت برنمیگردند.»
فاطمه نگاهی به آسمان کرد و در حالی که ازاحساس خود نسبت به قصاص شوهرعمهاش میگفت ،ادامه داد: «دوست دارم بزرگ شدم مترجم زبان انگلیسی بشوم. ضمن اینکه از مسئولان میخواهم قصاص چنین افرادی را خیلی زود انجام بدهند تا برای دیگران درس عبرت باشد.»  فاطمه که حالا در کلاس پنجم دبستان درس میخواند و شاگرد ممتاز مدرسه نابینایان است درباره شرایط فضای مدرسهاش هم گفت: «بچهها و همکلاسی هایم یا از اول نابینای مادرزاد بودند یا بتدریج نابینا شدند، اما هیچ کدامشان مثل من در حادثهای به این وحشتناکی کور نشدهاند. هر وقت به نابیناییام فکر میکنم که چرا نمیبینم؛ یاد حادثه ترسناکی که برایم اتفاق افتاده، میافتم وحالم بد میشود. خانواده شوهرعمه خیلی ما را تهدید میکردند و میگفتند، میخواهیم خانهتان را منفجر کنیم اما زمانی که حکم قصاص را اجرا کردند؛ با خودم گفتم ستمها و ظلمهایی که به من شد، دیگر تمام شد و میتوانم مثل بقیه زندگی کنم اما در همین حال تمام بدنم از ترس میلرزید.
 
نمیدانم چه حسی داشتم. نمیتوانم بگویم خوشحال بودم یا ناراحت.شب قبل از اجرای حکم خیلی اضطراب و استرس داشتم. چون همهاش میترسیدم بلایی سر من و خانوادهام بیاورند. از طرفی هم دلم میسوخت. ولی پدرم به من دلداری میداد و میگفت: وقتی او این بلا را سر تو آورد؛ آیا دلش به حال تو سوخت؟ بعد از این سالها میدانم دیگر درمانی برای من وجود ندارد اما از دولت میخواهم شرایطی فراهم کند تا نابینایان هم بتوانند خیلی بهتر زندگی کنند. بزرگترین آرزویم هم این است که همه بیماران شفا پیدا کنند و من هم شفا پیدا کنم.»




۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن