تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه دست محبت بر سر يتيمى بگذارد، مگر اين كه خداوند به اندازه ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828016547




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شوهرم شراب‌خوار و حشیشی و تریاکی بود!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شوهرم شراب‌خوار و حشیشی و تریاکی بود!
زن جواني كه به اتهام قتل سه عضو خانواده‌اش در بازداشت به سر مي‌برد، روز گذشته در اولين جلسه بازپرسي گفت: باز شدن پاي يك دختر به زندگي شوهرش سبب شده دست به اين حادثه خونين بزند.


به گزارش خبرنگار ما، صبح ديروز پروانه 34 ساله كه متهم است روز جمعه 14 آبان ماه شوهر 39 ساله، دختر 11 ساله و پسر چهار ساله‌اش را با چاقو به قتل رسانده و دختر 10 ساله ديگرش را نيز به شدت زخمي كرده است، پس از بهبودي نسبي به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و از سوي قاضي مدير روستا، بازپرس شعبه ششم دادسرا مورد بازجويي قرار گرفت. ساعت 11 صبح بود كه پروانه همراه مأمور بدرقه پليس آگاهي وارد شعبه شد. رنگ صورتش زرد و حالش بد بود. تاب و قرار نداشت لحظه‌اي روي صندلي مي‌نشست و لحظه‌اي روي زمين. «حالم بد است، كاش مي‌مردم و اين روز را نمي‌ديدم. زندگي خوبي داشتم، اما وقتي پاي دختر جوان به زندگي‌ام باز شد، همه‌چيز خراب و زندگي‌ام سياه شد. مي‌دانم پشيماني فايده‌اي ندارد، اما دوست دارم زندگي به عقب برگردد و دوباره زندگي‌ام را بسازم.» اين اولين حرف‌هايي بود كه متهم به زبان آورد و پس از آن مقابل قاضي به جرم خود اقرار كرد و گفت كه پشيمان است. در ادامه پروانه به دستور قاضي پرونده براي انجام آزمايش‌هاي لازم و بررسي سلامت روحي و رواني‌اش به پزشكي قانوني معرفي شد. متهم پس از بازجويي در گفت‌وگو با خبرنگار ما از حادثه مي‌گويد. گفته بودي سابقه بيماري روحي - رواني داري، توضيح بده؟ من قبل از ازدواج صداي وزوزي مي‌شنيدم كه تحت درمان قرار گرفتم و پس از مصرف دارو خوب شدم و بعد هم خيلي زود ازدواج كردم. چرا زود ازدواج كردي؟ دوران دبيرستان بودم كه با شوهرم در راه مدرسه آشنا شدم و بعد از مدتي‌ با هم ازدواج كرديم. فكر مي‌كني راه درستي براي ازدواج بود؟ نمي‌دانم، اما من زندگي موفقی نداشتم. درباره اختلاف با شوهرت بگو؟ ما ابتدا مشكلي نداشتيم تا اينكه دو سال قبل شوهرم با دختر جواني آشنا شد و از آن روز به بعد اختلافات ما شروع شد. شوهرت چطور با آن دختر آشنا شد؟ شوهرم كاميونت داشت و مواد لبني جابه‌جا مي‌كرد و آن دختر هم يكي از مشتريانش بود. قصد داشت با او ازدواج كند؟ بله. چطور‌ شما مطمئن شدي كه شوهرت با او دوست است؟ عكس زن جوان را در تلگرام ديده بودم و شماره او را هم پيدا كردم و حتي چند بار هم با او تماس گرفتم و خواهش كردم پايش را از زندگي ما بيرون بكشد، اما فايده‌اي نداشت. وقتي با او تلفني حرف زدي چه جوابي به شما داد؟ گفت من بي‌تقصيرم، شوهرت اصرار دارد با من ارتباط داشته باشد، بهتر است با شوهرت حرفي بزني. با شوهرت در اين مورد حرف زدي؟ بله، اما فايده‌اي نداشت. چرا؟ او هميشه مست بود و حال خوشي نداشت و علاوه بر آن حشيش و ترياك هم مصرف مي‌كرد. يادم است دي ماه سال قبل همراه دوستانش براي تفريح به باغي رفته بود. وقتي با تلفن همراهش تماس گرفتم، صداي زن جواني به گوشم رسيد كه شوهرم مدعي شد، زن جوان دوست يكي از همكارانش است. شب كه به خانه برگشت، مست بود و خوابيد كه تلفن همراهش را بررسي كردم و پيامك‌هاي بين او و آن دختر را ديدم كه با هم درگير شديم و شوهرم عصباني شد و موبايل را به طرف من پرتاب كرد و موبايل به چشمم برخورد كرد به طوري كه رگ‌هاي چشمم پاره شد. چرا به خانواده‌ات نمي‌گفتي؟ من مي‌خواستم زندگي‌ام را به هر طريقي حفظ كنم. چون ما ابتدا خيلي مشكل مالي داشتيم و شوهرم چندين سال بيكار بود و من سختي‌هاي زندگي را تحمل كرده بودم و الان كه وضع مالي‌مان خوب شده بود، تصميم گرفتم زندگي‌ام را حفظ كنم، اما حيف كه همه چيز خراب شد. چه شد كه اين تصميم هولناك را گرفتي؟ شوهرم خيلي مرا آزار داد. از زندگي خسته شده بودم و هر روز به خاطر زن مورد علاقه‌اش با هم درگيري داشتيم. نمي‌دانم چه شد كه آن روز دست به چاقو بردم و او را به قتل رساندم. درباره حادثه توضيح مي‌دهي؟ شب قبل سر همين موضوع با هم مشاجره لفظي داشتيم. ساعت 10 صبح روز حادثه فرزندانم در حال تماشاي برنامه كودكان بودند و من هم چايي و صبحانه را آماده كردم و به سراغ شوهرم رفتم تا او را بيدار كنم. چند بار از او خواستم تا بيدار شود، اما بيدار نشد. نمي‌دانم چه شد كه به آشپزخانه رفتم و چاقويي برداشتم و دوباره به اتاق خواب رفتم. شوهرم خواب بود كه ضربه‌اي محكم به پشتش زدم. از جا پريد و فرياد دلخراشي زد كه دوباره ضربه‌اي ديگر به او زدم. پس از اين او را هل دادم به طرف شوفاژ كه پرده را گرفت و از حال رفت و فهميدم او فوت كرده است. بچه‌هايم با صداي فرياد شوهرم به اتاق خواب آمدند. با ديدن اين صحنه به گريه افتادند. پتويي روي او انداختم و فرزندانم را به پذيرايي بردم و از آنها خواستم صبحانه بخورند، اما آنها فقط گريه مي‌كردند. پس از اينكه يك فنجان چايي خوردم تصميم نهايي را گرفتم. چه تصميمي؟ تصميم گرفتم خودم را بكشم. پس چرا فرزندانت را كشتي؟ [سكوت مي‌كند و چشمانش خيس مي‌شود و آهي از دل مي‌كشد مي‌گويد بله آنها بچه‌هايم بودند و دوباره سكوت مي‌كند.] دوباره از او سؤال كردم، چرا بچه‌هايت را كشتي؟ به آخر خط رسيده بودم. وقتي خواستم خودم را بكشم فكر كردم بچه‌هايم بعد از من يتيم مي‌شوند و پدر و مادري ندارند به همين دليل تصميم گرفتم، ابتدا آنها را بكشم. ابتدا دخترم فاطمه را زدم، بعد سراغ پسرم رفتم و او را هم با چاقو زدم. دختر ديگرم از ترس فرار كرد و به اتاق خواب رفت كه به سراغش رفتم. وقتي دو ضربه به او زدم به من گفت مادر من مردم ديگر مرا نزن. فكر كردم او هم مرده است و به پذيرايي آمدم و تصميم گرفتم به زندگي خودم پايان دهم. بعد چه شد؟ ابتدا به حمام رفتم تا با تيغ رگ دستم را بزنم، اما برق رفت و نتوانستم تيغ پيدا كنم به همين دليل با چاقو چند ضربه به شكمم زدم، اما چاقو كامل به بدنم فرو نمي‌رفت تا اينكه ضربه‌اي به قلبم زدم، اما باز هم كشته نشدم. پس از اين چاقوي ديگري برداشتم تا رگ دستم را بزنم اما نشد. در آخر جلوی پنجره رفتم تا خودم را پرتاب كنم كه همسايه‌ها متوجه شدند و در خانه را شكستند و وارد خانه ما شدند . الان پشيمان هستي؟ پشيماني فايده‌اي ندارد. اگر زمان به عقب برگردد دوباره حادثه را تكرار مي‌كني؟ نه. كاش مي‌شد زندگي به عقب برگردد تا زندگي‌ام را طوري ديگر بسازم.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن