واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: اعتماد نوشت: انتخابات امريكا امروز انجام و نتيجه آن فردا روشن ميشود، هرچند اين انتخابات در نوع خود در ايالات متحده يا حتي در كشورهاي توسعهيافته بينظير بوده است، چرا كه از روال معمول و مورد انتظار يك رقابت انتخاباتي در چنين جوامعي به دور بود. اگر از بنيانگذاران ايالات متحده مثل جرج واشنگتن، توماس جفرسون، بنيامين فرانكلين و نيز رهبران بعدي اين كشور مثل آبراهام لينكلن سوال ميكردند كه آيا گمان ميكنيد كه دو قرن بعد شخصي مثل ترامپ يا حتي خانم كلينتون شانس و نامزدهاي اصلي رياستجمهوري امريكا شوند، بعيد بود كه چنين احتمالي را بدهند.
فرض ضمني و البته اساسي دموكراسي به گونهاي نيست كه مردم راي دادن به چنين افرادي را ترجيح دهند. ولي واقعيت را نميتوان كتمان كرد. اين پديده يك رويداد ناگهاني نبوده، بلكه در يك سير قابل مشاهده رخ داده است. حدود دو دهه پيش يكي از نويسندگان سياسي امريكايي نوشت كه نخستين روساي جمهوري امريكا نه تنها خوب ميخواندند، بلكه خوب هم مينوشتند. جفرسون و واشنگتن و آدامز و پين، نمونههاي خوب آن بودند. روساي جمهوري قرن بعد، اگر نويسندگان زبردستي نبودند، ولي در عوض خوب ميخواندند و پر مطالعه بودند ولي روساي جمهوري امريكا پس از جنگ دوم جهاني حتي قادر به خوب خواندن هم نيستند. البته او اين مطلب را پيش از رياستجمهوري جرج بوش دوم نوشته بود. آن نويسنده اكنون فوت كرده است و نميدانيم كه اگر بوش پسر يا احتمالا ترامپ را تجربه ميكرد چه مينوشت؟ البته در اين ميان باراك اوباما به نسبت قبل و بعدش يك استثنا تلقي ميشود.
واقعيت اين است كه ايالات متحده در برخي زمينهها مثل تكنولوژي و علم و نيروي نظامي و نظام پولي فاصلهاش با ساير كشورها يا حتي اتحاديههايي از كشورها، مثل اتحاديه اروپا بسيار زياد است. از نظر اقتصادي نيز كماكان حرف اول را ميزند، هرچند فاصله برخي كشورها چون چين با آن كمتر شده است. در واقع ميتوان گفت ايالات متحده به نوعي همسايه همه كشورهاست. هم به دليل حضور همهجانبهاش در آبهاي جهان و هم به دليل حضور منطقهاياش. ولي نكته مهم اين است كه سكان هدايت و بهكارگيري اين قدرت در نهايت در اختيار سياستمداران و رييسجمهور آن است. هرچند دست هيچ رييسجمهوري در هيچ كشور جهان چنان گشاده و باز نيست كه هر كاري كه خواست انجام دهد، ولي در مورد ايالات متحده گشادهدستي اندك رييسجمهور نيز مهم و تاثيرگذار است. بنابر اين اگر پيگير انتخابات در يك كشور همسايه مثل عراق يا تركيه هستيم، به طريق اولي پيگير انتخابات ايالات متحده نيز بايد باشيم، هرچند تاثيرگذاري چنداني را بر آن نداريم.
اين پيگيري به چه معناست؟ آيا بايد گمان كنيم كه سرنوشت كشور ما و سياستهاي آن به انتخابات امريكا گره خورده است؟ در سال ١٩٩٢ رقابت انتخاباتي ميان بيل كلينتون و جرج بوش (پدر) بود. آن زمان بسياري از اصولگرايان امروزي و نيز دستاندركاران دولت به دلايل گوناگون علاقهمند بودند كه بوش انتخاب شود و اين آغاز يك فاجعه سياسي بود. نه به اين دليل كه چرا انتخاب يكي را بر ديگري ترجيح ميدادند، كه در هر حال و هميشه يك نامزد كمابيش بر ديگري ترجيح داده ميشود، بلكه به دليل ترسي كه از حضور كلينتون در كاخ سفيد داشتند. و اين را به طرز حتي زشتي ابراز ميكردند.
در آن زمان فاصله كلينتون از بوش پدر خيلي زياد شده بود و از جمله انتخاباتي بود كه نتيجه آن به نسبت از پيش روشن بود و حتي پيش از رايگيري نيز بوش و تيم او شكست را پذيرفته بودند. ولي در ايران وزير اطلاعات وقت در سال ١٣٧١، به طرز عجيبي اصرار داشت كه اطلاعات ما حاكي از آن است كه بوش پيروز خواهد شد! گويي كه پيروزي كلينتون را شكست خود ميدانستند. چنين مواجههاي با انتخابات يك كشور ديگر از جمله ايالات متحده ناشي از فقدان اعتماد به نفس در داخل كشور و خود و مردم است. به طور قطع و يقين ما ميتوانيم حضور يكي را بر ديگري در كاخ سفيد ترجيح دهيم ولي اين امر به معناي آن نيست كه سياستهاي ايران نيز به دليل عدم حضور گزينه مطلوب تغيير كلي كند يا در موضع انفعال بيفتد.
واقعيت اين است كه در اين انتخابات نميتوانيم به طور قطع و يقين بگوييم كه حضور كداميك از اين دو نفر در كاخ سفيد به نفع ايران است يا اينكه ضررش براي ما كمتر است. در ٢٠٠٨ و ٢٠١٢ اين انتخاب راحت و روشن بود. اوباما براي ايران و جهان ترجيح داشت. همين كه جنگ ديگري را آغاز نكند براي جهان و ايران مفيد بود. همين كه ادبيات بوش براي مدتي از سوي مردم جهان شنيده نشود، خود نعمتي بود. ولي اينبار قضيه تا حدي فرق ميكند. در هر حال آنچه كه بيش از هر چيزي اهميت دارد، تاكيد بر مواضع خودمان و حفظ انسجام و يكپارچگي در سياست خارجي كشور است.
تاثيرپذيري هر كشوري از جمله ايران از نتايج انتخابات امريكا نه مثبت است و نه منفي. بستگي به نحوه تاثيرپذيري دارد. ما از وضعيت آب و هوا تاثير ميپذيريم اگر سرد شود لباس ميپوشيم، و خود را در برابر سرما حفظ ميكنيم. اين براي وقتي است كه لباس داريم. بنابراين تاثير ميپذيريم ولي ميتوانيم اثرات منفي آن را خنثي كنيم. ولي اگر لباس كافي نداشته باشيم، همين سرما ممكن است ما را زمينگير كند. بنابراين و به طور قطع ايران نسبت به انتخابات امريكا تاثيرپذير است، ولي مهم است كه بتواند اثرات مذكور را در خود حل و از آن عبور كند.
آنچه كه هميشه باعث تاسف بوده اين است كه مبادا روزي برسد كه نيروهاي سياسي و مردم اعتماد به نفس و ايمان به اثرگذاري را در داخل از دست بدهند. در نتيجه تمام توجهشان را معطوف به عوامل و متغيرهاي خارجي يا متغيرهاي خيالي و ذهني و خارج از اراده ملي و مردمي كنند. گرايش به انديشههاي انزواطلبانه و منفعلانه نمونه بارزي از اين وضعيت است. خطري كه بيش از هر چيز جامعه ايران را تهديد ميكند، اين است كه مردم و جوانانش به اين نقطه برسند كه كاري نميتوانند بكنند، لذا منتظر ابر و باد و مه و خورشيد و فلك شوند. اين انتظار در افراد گوناگون مصداقهاي خاص خود را پيدا ميكند.
۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]