تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عاقل‏ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه‏ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813209093




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«هویت نداشته خاورمیانه»؛ منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: مجله همشهری دیپلماتیک - دکتر رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین الملل: برقراری نظم منطقه ای در خاورمیانه هم چنان رویایی دست نیافتنی جلوه می کند. خاورمیانه در این زمینه حتی از آفریقا هم تا حدی عقب تر است. هنوز چیزی به نام هویت خاورمیانه نمود و جلوه بیرونی ندارد و هیچ سازمان فراگیر منطقه ای وجود ندارد که همه دولت های منطقه را کنار هم جمع کند.

هنوز مرز سرزمینی ثابت به عنوان اولین گام در راستای شکل گیری دولت ملت مدرن فراگیر نشده و بسیاری از دولت ها مشکل مرزی با هم دارند و همه اینها در حالی است که برخی گروه های هویتی فراملی، مرزهای موجود منطقه ای را هم قبول نداشته، درصدد بر هم زدن آنها هستند. با این تصویر تاریک از خاورمیانه چه باید کرد؟

در دهه 1990 میلادی (1370 شمسی) و در پی شکست کمونیسم و پیروزی موقت لیبرالیسم، بار دیگر این بحث مطرح شد که اهمیت هویت در مناسبات بین المللی در حال کاهش است و گسترش جهانی شدن اقتصاد و تجارت این فرض را تقویت کرد که جهان و به تبع آن خاورمیانه در حال ورود به دوران جدیدی هستند که در آن، عقلانیت اقتصادی بر هویت و امنیت خواهد چربید و جنگ از مناسبات بین دولت ها رخت برخواهد بست.
 

«هویت نداشته خاورمیانه»؛ منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند



البته این خوش بینی محدود به کشورهای خاصی نبود و حداقل در بین دولت های عربی پیروز جنگ سرد فراگیر بود. خیلی از آنها باور داشتند که روسیه دیگر نخواهد توانست سیاست های بلندپروازانه شوروی را تکرار کند. در چنین شرایطی سخن گفتن از احتمال شروع جنگ سردی دیگر و اشغال خاک کشورهای دیگر توسط روسیه بسیار دور از ذهن و حتی ناممکن به نظر می رسید.

در همین فضای خوش بینی بود که طرح خاورمیانه جدید مطرح شد، طرحی که قرار بود آغازگر نظم نوینی در منطقه، حول منافع اقتصادی و تجاری باشد. تل آوویو در طرح این ایده نقش اصلی را داشت و آن را مقدمه حل بحران فلسطین می دانست. توافق اسلو در 1994 (1373) هم در این فضا، امیدواری ها را برای تحقق احتمالی این طرح بیشتر کرد.

البته این نگرش و فکر در عالم غرب بدیع و تازه نبود و مبانی فلسفی هم داشت. از زمانی که امانوئل کانت مقاله معروف خود را درباره آینده نظام های جمهوری نوشت، همواره این باور فلسفی و سیاسی در غرب رایج بوده که اقتصاد و تجارت زمینه ساز اصلی صلح بین دولت هاست و تاکید بر هویت در اشکال مختلف و غیرمدنی آن می تواند مانعی در این راستا باشد.

نه تنها کانت بلکه خیلی از لیبرالیست ها معتقدند که هویت های مدنی اصلی ترین و عقلانی ترین و مدرن ترین نوع هویت ها هستند. هویت هایی که نه بر اساس قومیت و ملیت و زبان و مذهب بلکه بر اساس منافع و مصالح جمعی شکل می گیرند و ذکر آنها مخالفان عقلانیت و طرفداران خشونت است. نظریه هایی مثل وابستگی متقابل در روابط بین الملل دارای ریشه های فلسفی لیبرالیستی هستند و بازسازی نظریه لیبرالیسم کلاسیک در قالب نئولیبرالیسم نهادگرا در رشته روابط بین الملل نیز نشانه ای از توجه ویژه به فلسفه لیبرالیسم در دوران پس از جنگ سرد بود.

اما داستان هویت و ارتباط آن با نظم اقتصادی یا سیاسی در خاورمیانه متفاوت از غرب بوده و با نحوه شکل گیری دولت مدرن، روابط قومی و زبانی فرامرزی به خصوص در جهان عرب، مداخله خارجی، سرکوب های سیاسی و تحولات اجتماعی در نقش زنان و طبقه متوسط در سال های اخیر گره خورده است. دامنه گسترده مسئله و ای بسا بتوان گفت معضل هویت در خاورمیانه یکی از مشکلات بررسی تاثیرات آن بر سیاست خارجی دولت های خاورمیانه و نظم منطقه ای است.

حرف اصلی این نوشتار آن است که معضل هویت نقش مهمی در عدم شکل گیری نظم منطقه ای در خاورمیانه دارد اما حل شدن این معضل تنها راه رسیدن به یک نظم منطقه ای نیست. به عبارتی نظم و یک مرحله فراتر از آن اتحاد منطقه ای به الزاماتی فراتر از حل معضل هویت نیازمند هستند.

اروپا بعد از جنگ جهانی دوم معضل هویت را به نوعی حل کرد و توانست به یک نظم منطقه ای دست یابد اما چند دهه دیگر تلاش کرد تا از دل نظم منطقه ای یک اتحاد منطقه ای به نام اتحادیه اروپا به وجود آورد. غرض این است که حل معضل هویت با تمام اهمیتی که دارد، خود به خود زمینه ساز ایجاد نظم منطقه ای و پس از آن اتحاد منطقه ای نیست. زمانی که معضل هویت آن هم موقتا حل و فصل شد، لازم است دولت های منطقه ای سازوکارهای اعتمادساز بیشتری را طراحی کرده و زمینه را برای ایجاد نظم منطقه ای فراهم کنند.
 

«هویت نداشته خاورمیانه»؛ منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند



بدون شک نهادسازی نقش کلیدی در این امر دارد. نهادهایی که بتوانند در بحران های منطقه ای نقش موثری ایفا کنند. بعد از آن که این نهادها به وجود آمده و کارآیی خود را اثبات کردند، در آن صورت است که شاید بتوان از امکان اتحاد در منطقه سخن گفت. اتحادی حول منافع و البته هویت مشترکی به نام هویت خاورمیانه ای.

یک پرسش بسیار مهم در این راستا آن است که آیا هویت مشترک منطقه ای در خاورمیانه می تواند مبنای نوعی نظم منطقه ای باشد و آیا در حال حاضر چنین هویتی وجود دارد؟ مثلا در حالی که همه کشورهای اروپایی با وجود تنوع زبانی و قومی، خود را با هویت اروپایی تعریف می کنند، آیا می توان در خاورمیانه از وجود هویتی به نام هویت خاورمیانه ای نام برد؟

ناگفته پیداست که متاسفانه در خاورمیانه چنین هویتی قوی نیست تا بتواند مبنایی برای شکل گیری نوعی نظم و اتحاد منطقه ای شبیه اتحادیه اروپایی یا «آ سه آن» باشد نبود. این هویت مشترک باعث می شود که سخن گفتن از منافع منطقه یا مردم منطقه هم موضوعیت نداشته باشد. همان گونه که سازه انگاران می گویند وجود هویت مشترک پیش شرط تعریف منافع مشترک است. در خاورمیانه ای که هنوز نمی توان از وجود منافع ملی با قاطعیت دفاع کرد، چگونه می توان از وجود منافع منطقه ای سخن گفت.

نه تنها هویت منطقه ای مشترکی بین کشورها و مردم خاورمیانه وجود ندارد، بلکه اغلب اقوام و مذاهب منطقه همدیگر را دگر و حتی دشمن هم تعریف کرده اند. در داخل کشورهای عربی منطقه هم یک هویت ملی باثبات و قوی وجود ندارد. به عراق، سوریه، یمن یا لیبی یا حتی بحرین نگاه کنید. یکی از مهم ترین دلایل بروز بحران و حتی جنگ داخلی در این کشورها، ضعف هویت ملی به معنای مدرن است. لیبی و یمن در عمل به دو منطقه عمده هویتی تعلق دارند. در عراق و سوریه میراث حزب بعث گسترش خشونت و سرکوب هویت ها بوده است. در بحرین اقلیت سنی بر اکثریت شیعی حکمرانی می کند و در دیگر کشورها هم بقیه اقلیت ها سرکوب یا حاشیه نشین می شوند.

از طرف دیگر سیاست رایج تفرقه بینداز و حکومت کن هم شرایط را بدتر کرده است. به همه اینها باید میراث شوم استعمار در منطقه و در کشورهایی مثل سوریه، عراق، لبنان و الجزایر را افزود. انگلیسی ها، فرانسوی ها و در مواردی حتی آلمانی ها هم درصدد ایجاد تفرقه بین گروه های مختلف اجتماعی و هویتی بوده اند.

تبعیض فرانسوی ها علیه مسلمانان در لبنان و سوریه و امتیاز ویژه قائل شدن برای مسیحی ها در این کشورهای تحت الحمایه، آثار منفی بر همگرایی گروه های هویتی داشت. افزون بر اینها کاشتن یک دولت یهودی با یک ایدئولوژی برگرفته از سنت فکری اروپایی در سرزمینی فلسطینی هم مشکلات این منطقه و شکاف های هویتی آن را تشدید کرد.

در خاورمیانه جز در سه کشور ایران، ترکیه و مصر با هویت های جمعی یا ملی باثبات و تاریخی مواجه نیستیم. هر چند این سه کشور هم در داخل خود با برخی مسائل و مشکلات هویتی مواجه هستند، وضعیت هویت ملی در آنها به مراتب بهتر است. بنابراین اگر از منظر ادبیات توسعه و مدرنیزاسیون به مسئله نگاه کنیم، معضل هویت در منطقه ربط مستقیمی به روند دولت – ملت سازی در منطقه دارد. به این معنا که به دلیل ناکامی این روند ما فاقد یک نظام منطقه ای دولت محور در خاورمیانه هستیم. کما اینکه دولت های منطقه بیشتر تلاش می کنند در امور داخلی یکدیگر دخالت کنند و این کار را از طریق گروه های وابسته به خود انجام می دهند. لبنان، یمن، عراق و سوریه نمونه های بارزی از مداخله کشورهای منطقه با انگیزه های هویتی هستند.

مشکل این شیوه تحلیل در آن است که حل معضل هویت را منوط به حل مشکل دولت – ملت سازی کرده و ما را گرفتار یک دور باطل می کند. در حالی که به نظر می رسد در غرب ظهور هویت جمعی مشترک مقدمه دولت سازی بوده و حتی دولت ها در این راستا به خشونت هم متوسل شده اند اما داستان خاورمیانه آن است که حتی در کشورهایی مثل ایران، ترکیه یا مصر که هویت های ملی نسبتا قدرتمندی ظهور کرده اند، عوامل دیگر و از جمله عوامل خارجی و عملکرد قدرت های فرامنطقه ای مانع قوی تر شدن دولت ها شده اند.

همه اینها در حالی است که جهانی شدن، خواسته یا ناخواسته به تضعیف قدرت دولت ها از جمله در خاورمیانه منجر شده است. با فرض اینکه مشکل دولت – ملت سازی حل شود، با مشکل چند فرهنگ گرایی و لزوم به رسمیت شناختن هویت ها در کشورهای منطقه ای مواجه خواهیم شد زیرا واقعیت آن است که دولت های غیردموکراتیک میل به سرکوب و حاشیه نشین کردن هویت ها دارند که خود زمینه ساز ظهور و بروز گروه های رادیکال هویتی است. به عبارت دیگر به نظر می رسد حل معضل هویت رد پرتوی توجه به دموکراسی ممکن است.

بنابراین مین توان گفت بین حل و فصل موقتی معضل هویت در خاورمیانه و نظم منطقه ای ربط وثیقی وجود دارد. هر چند گفتیم این ادعا به معنای آن نیست که به محض حل عمده ترین معضلات هویتی، بی درنگ شاهد ظهور یک نظم منطقه ای خواهیم بود. تنها در جهان عرب است که زمینه هویتی مشترکی برای همگرایی وجود دارد که مصر در دهه 1960 میلادی (1340) از آن بهره گرفت و در حال حاضر عربستان می کوشد رهبری چنین اتحاد از بالا به پایینی را در اختیار بگیرد. مشکلات کنونی عربستان در این مسیر به خوبی نشان می دهد که حتی آن اتحاد نیم بند از بالا به پایین جهان عرب حول پان عربیسم دهه 1340 در شرایط کنونی به راحتی امکان تحقق ندارد.

اگر بخواهیم تقلیل گرایانه برخورد نکنیم، باید بگوییم عدم شکل گیری نظم منطقه ای در خاورمیانه دلایل متعددی دارد و هویت، یکی از این عوامل بسیار مهم است. معضل هویت به چند طریق در برابر ظهور نظم منطقه ای مانع تراشی می کند. نخست اینکه قدرتمند بودن هویت های فرادولتی مانع از شکل گیری دولت های قوی در منطقه می شود. دولت هایی که بتوانند با نفوذ خارجی مقابله کرده و منافع ملی خود را مستقلا تعریف کنند و در عین حال قادر به تامین امنیت سرزمینی خود باشند.
 

«هویت نداشته خاورمیانه»؛ منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند



نبود دولت های قوی در کشورهایی مثل عراق و یمن و لبنان باعث شده که این کشورها در عمل فاقد سیاست خارجی مستقل بوده و تبدیل به آزمایشگاه قدرت یابی کشورهای منطقه شوند. در اردن قریب به 50 درصد جمعیت این کشور را آوارگان فلسطینی تشکیل می دهند. در بیشتر کشورهای دیگر هم هویت های خواهان استقلال یا شناسایی رسمی، دولت را به چالش کشیده اند. این مسئله کشورهای منطقه را وسوسه می کند تا در رقابت با یکدیگر از گروه های هویتی استفاده ابزاری کنند و این نیز به کاهش اعتماد بین دولت ها منجر می شود.

دوم اینکه نبود دولت های قوی در منطقه باعث می شود دولت های قوی تر درصدد تولید قدرت از طریق برخی گروه های هویتی ناراضی در دیگر کشورهای منطقه باشند. حمایت سوریه از کردهای ترکیه، حمایت عربستان از گروه های سنی و سلفی و حمایت ترکیه از ترکمان های عراق و سوریه نمونه های بارز این استفاده ابزاری هستند که خود در تضعیف نظام دولتی در منطقه نقش مهمی دارد.

سوم اینکه وجود برخی هویت های فراملی گرا نظیر پان عربیسم یا سلفی گرایی باعث تضیعف دولت ها به شکل های دیگر می شوند. در این مورد می توان به داعش اشاره کرد که همزمان چند دولت را در منطقه تهدید کرده و حتی بخشی از خاک عراق و سوریه را به اشغال خود در آورده است.

چهارم اینکه نداشتن درکی مشترک از خاورمیانه ای بودن، باعث شده هویت منطقه ای در این منطقه خیلی ضعیف باشد. هیچ سازمان یا نهاد منطقه ای که شامل همه کشورهای منطقه خاورمیانه شود، وجود ندارد. به همین سان هیچ پیمان منطقه ای هم وجود ندارد. پس تعجبی ندارد که برخی ها در اساس واژه خاورمیانه را مشکل زا و غیردقیق می دانند.

عجبا که خود جهان عرب هم که در چند دهه گذشته گرفتار واگرایی بوده و مثلا کشورهای عربی شمال آفریقا هر چه بیشتر خود را از مسائل شامات یا مشرق عربی دور کرده اند. تعاملات الجزایر، تونس و مغرب با مسائل شامات و در رأس آنها مسئله فلسطین در سال های گذشته به صورت مشهود و ملموسی کاهش یافته است.

در این طرف هم عربستان در حال تحمیل هژمونی خود بر کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس است. شورای همکاری خلیج فارس هم هر روز بیشتر از دیروز حساب خود را از دیگر اعراب جدا می کند. کما اینکه به دنبال ایجاد منطقه ای عاری از سلاح های هسته ای در خلیج فارس است و تحقق ایجاد منطقه عاری از سلاح های هسته ای در خاورمیانه مطابق قطعنامه های سازمان ملل را ناممکن می داند.

پس تصادفی نیست که کشورهای منطقه در چند دهه گذشته قادر به حل هیچ یک از بحران های منطقه ای از حمله عراق به ایران گرفته تا حمله آمریکا به عراق، بحران سوریه و لیبی و عراق نبوده اند و در همه این بحران ها، قدرت های فرامنطقه ای نقش اصلی را ایفا کرده اند.

واضح است که این قدرت های فرامنطقه ای هم به دنبال ایجاد نظم منطقه ای نیستند، زیرا وجود آن را به نفع خود نمی دانند. وجود منابع ارزان انرژی نیز باعث می شود قدرت های خارجی تمایل چندانی به وجود یک نظم منطقه ای در خاورمیانه نداشته باشند؛ نظمی که می تواند نیاز به حضور نظامی آنها در منطقه و فروش تسلیحات به این کشورها را کاهش دهد. متاسفانه دخالت نامعمول قدرت های خارجی در منطقه به دلیل تامین امنیت تل آویو از یک سو و تضمین امنیت انرژی از سوی دیگر همچنان معضلی جدی است.

خلاصه اینکه در منطقه خاورمیانه، هویت بیشتر از آن که در خدمت نزدیک کردن ملت ها و دولت ها به یکدیگر بوده باشد، ابزار و اسباب بی اعتمادی و اختلاف بین آنها شده و ظهور یک نظم منطقه ای را با مشکلات جدی مواجه کرده است. واضح است در چنین شرایطی اتحاد و همگرایی منطقه ای، محلی از اعراب ندارد. پس می توان گفت در خاورمیانه همچنان امنیت حرف نخست را می زند و تاثیرگذاری اقتصاد و تجارت منطقه ای بر مناسبات منطقه ای خیلی اندک است.
 

«هویت نداشته خاورمیانه»؛ منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند



دولت ها مجبورند برای تامین امنیت خود به قدرت های فرامنطقه ای متوسل شده و هزینه های نظامی خود را مرتب افزایش دهند یا اینکه برای تامین امنیت خود ناگزیر از مواجهه با قدرت های فرامنطقه ای باشند. داستان غم انگیز خاورمیانه علت های مختلف و متعددی دارد. بخشی از مشکل به ملت ها و دولت های منطقه بر می گردد و بخشی دیگر به قدرت های خارجی که به خاطر منافع خود بی اعتمادی و رقابت بین دولت های منطقه را تشدید می کنند.

اکنون پرسشی که مطرح می شود، این است که چه زمانی دولت های منطقه دست از رقابت های مخرب برخواهند داشت و چه زمانی قدرت های خارجی دست از سر منطقه برخواهند داشت؟ به نظر نمی رسد حداقل در چند سال آینده این اتفاق رخ دهد و زمان زیادی تا ظهور یک نظم منطقه ای کارآمد وجود دارد.





۰۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن