تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حق منحرف شود ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817081441




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«ققنوس پرده‌های خاموش» در بازار نشر پرواز کرد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
«ققنوس پرده‌های خاموش» در بازار نشر پرواز کرد

کتاب ققنوس پرده های خاموش


شناسهٔ خبر: 3800408 - چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۱
فرهنگ > کتاب

.jwplayer{ display: inline-block; } رمان «ققنوس پرده‌های خاموش» نوشته پارسا حسینی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ققنوس پرده‌های خاموش» نوشته پارسا حسینی به تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان در ۶ فصل نوشته شده است و داستان آن در سال‌های پیش از انقلاب رخ می‌دهد. «پشت میله همه چیز فرق می‌کند حتی اگر خارج از اینجا تعریفی به اسم زندگی را شنیده و ندیده باشی. اگر بیرون از این خراب آباد فکر می‌کردی در قفسی، فقط فکر کرده بودی! چرا که میله معنای آزادی را در خود می پرورد و آزادی معنای میله را... ا. یا: چراغ بودن نفت می‌خواهد و زبانه‌ای برای شعله کشیدن. که اولی را در دل دفن شدگان باید یافت و دومی را در لب خاموش شدگان زنده. هر آتش چراغی که آتش فروزان نیست و هر خاکستری خاکستر درد باوران. با این همه چراغی باش از دل خفتگان به خاموشی و خاکستری از خاطرات به اجبار فراموش شوندگان. یا: تنها پیرمردی بود و مجله ای و رگبار کلماتی، آن هم آن گونه با حرارت و بی تاخیر، درست مثل گدازه های آتشفشانی که فوران می کرد و به صخره های بی خبر می غلتید و بعد از جوشش یکباره اش، آرام به کناری می سرید و با ناله و شیونی از خودسوزی بی امان به خاکستر خود می نشست و در حالی که حرارت خود را می فشاند، سوز و وسوسه ی داغی اش را تا ابد به گرده ی صخره ها بار می داد! طاهر صورتش داغ شد و... و. آقا دو یا سه بار دیگر آن بیت را تکرار کرد: آنگه ز دردهای درونیش مست... ت.» این جملاتی است که فصل دوم رمان با آن‌ها شروع می‌شود و روی دیوار سلول زندان نوشته شده‌اند. شخصیت اصلی این رمان مرد جوانی به نام طاهر است که به دلیل رخ دادن اتفاقاتی به زندان می افتد و ... در قسمتی از این رمان می خوانیم: «بزغاله! هر کسی رو بتونی رنگ کنی من یکیو نمی تونی!» طاهر دلش هری ریخت پایین. اما تلاش کرد که نترسد و به روی خودش نیاورد. پس سری که پایین داشت بالا نیاورد و همان طور منتظر ماند: «خیال باطل برت داشته! من یکی تو رو به این راحتیا ول نمی کنم!» طاهر نمی‌دانست باید چی کار کند و چه اتفاقی در شرف وقوع است. پاگنده ته مانده نفسش را به نشانه عصبانیت با صدا بیرون داد و به طرف سربازی که مامور بردن طاهر بود رفت و دم گوشش چیزی گفت و بعد صدایش را بالا برد: «ببرش حمالو که حساب کار دستش بیاد. بزغاله فک کرده الکیه. کار تو بع‌بع کردنه. وقتی زنگوله تو انداختم گردنت حالی ت می شه. ببرش.» سرباز دست طاهر را گرفت و بیرون برد. پشت در که رسیدند چشم بند را روی چشم هایش گذاشت. دل توی دل طاهر نبود. نمی دانست باز چه چیزی در انتظارش است. گیج شده بود. فکرش را جمع کرد و رو به سرباز کرد: «چی بهت گفت؟» سرباز نگاهی به طاهر کرد و لبخندی زد. انگار از آن سربازی که برای روز اول به آن جا آوردش، مهربان تر بود. سرباز گفت: «نترس فقط می خواست بترسوندت! آزادی، خوش باش دادا!» این کتاب با ۱۷۶ صفحه، شمارگان ۹۹۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار ریال منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن