واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «هيهات» پیام خود را با لکنت ادا میکند
«هيهات» از آن دسته آثاري است كه بعد از تماشايش نه ميتواني از آن تعريف كني و نه بيمحابا به نقد آن بنشيني.
نویسنده : سيدمحمد حسيني
فيلمي اپيزوديك كه با بهره بردن از چهار كارگردان تلاش ميكند بنا به شعار اصلي خود داستانهاي كوتاهي را با محوريت كربلا براي مخاطب تصوير كند. فيلم با اپيزود جواني آغاز ميشود كه اصرار دارد مادر بيمارش بايد ضريح در حال اعزام سيد الشهدا را ببيند. در اين ميان هادي نائيجي، كارگردان اپيزود اول بدون در نظر گرفتن حقوق كساني كه به همين منظور احتمالاً راههاي دور و نزديك را طي كردهاند تا خود را به ماشين حمل ضريح برسانند، يكطرفه قاب را روي جوان روستايي و نياز او ميبندد. گويي ديگران هيچ حقي در اين ميان ندارند و تنها اوست كه بايد مراد مادرش را عملي كند. در خلال عملياتي كردن مراد مادر هم دچار تخطي از قانون ميشود و كاميونی را ميربايد تا به مادر برساند. نوعي خودخواهي دينانگارانه كه بناست با رنگ آبي و ظاهراً نيت خير پسر قباحت رفتار او را توجيه كند و فرهنگ عاشورايي را با تخطي در ساحت حقالناس گره زند.
بماند اينكه فيلم در ساختار هم لنگ ميزند و نميتواند درست از پس باورپذير كردن محتواي خود برآيد؛ بازي اغراق شده حامد بهداد و رفتارهاي سست افسر نيروي انتظامي و مسئول حمل ضريح در سكانسهاي تعقيب و گريز اثر را تا قواره يك تلهفيلم ساده پايين آورده است. طراحي نور و رنگهاي موجود و صحنه نيز تقريباً كمكي به داستان نميكند، مگر در يك سكانس كوتاه آن هم در اتاق مادر، زماني كه ضريح از مقابل پنجره اتاق عبور ميكند و مادر غرق در تماشاي آن ميشود.
اپيزود دوم يك اثر تيپيكال ضد جنگ با همان مؤلفههاي خستهكننده آدمهاي داغون ويرانيهاي باقيمانده از جنگ و كمبودها و نداشتنها و اعتراضهاي جامعهاي سياه و نااميد است كه قهرمانش چند صباحي است از آسايشگاه اعصاب و روان آمده و حاكميت و بوروكراسي احمقانهاي آب را روي مردمش بسته است؛ آبي كه اين بار نه در محاصره لشکر ابنسعد، بلكه گرفتار بوروكراسي است كه 50 متر مانده به پاكسازي نهر آب از مينهاي دوران جنگ كار را رها كرده و مردم را تشنه كام به حال خود گذاشته است تا قهرمان بتواند در امتداد كنشهاي قهرمانانهاش مشكل را حل و خود را با سقايت ديگران جاودانه كند.
اما اي كاش تصاوير توان بيان اين مفاهيم را داشتند و اي كاش همان سقايت ميتوانست مبناي داستان باشد. فيلم از قالب كليشه هرگز بيرون نميآيد و تقريباً ناگفته تمام حرفهايش آشناست. شخصيت اول فيلم همان رزمنده درمانده و آسيبديده است كه تا به حال صدها بار او را در سينما ديدهايم، موجودي درمانده كه به نظر يك پشيمان ذاتي است و بناست كاري قهرمانانه انجام بدهد، اما كندي و نبود نشاط او مانع تولد شخصيتش در ذهن مخاطب ميشود.
اما اپيزود سوم به روايت روحالله حجازي فيلم كوتاهي است كه با ديدن آن يكي از صدها سؤالي كه در ذهن مخاطب به جا ميگذارد، اين موضوع است كه اگر بنا بود قسمتهاي اين فيلم چهار اپيزودي عنوان داشته باشد، عنوان اين بخش چه ميتوانست باشد. داستان گداگرافي معمول در اطراف حرم و دختركي يتيم و مرد بد جنسي از سنخ فاگين در اليور توئيست كه ميخواهد از بچهها سوءاستفاده كند و گدايي و مادر تنها و حاشيهنشيني و ... .
تكرار اين تصوير از حرم و تكرار اين نگاه به موضوع دين و عزاداري اگر نگوييم بيشتر از تصوير تيپيكال دمده شده بخش اول بوده، كمتر هم نبوده است. اصولاً به نظر ميرسد هنر بسيار بزرگي است كه در بين آن همه مناسبات زيبا از زيارت، اين تصوير توسط هنرمندان ما مدام در اطراف بقاع متبركه قاب گرفته ميشود، گويي حرم را يك مشت بدبختيهايي از اين دست احاطه كرده است و گويي سخن ديگري در اطراف اين موضوع نميتوان يا حتي نميشود به زبان آورد. اما اپيزود اصلي كار به كارگرداني هادي مقدمدوست كه لااقل در كارهاي گذشتهاش، نشان داده يك كارگردان سرحال و خوشدست است كه توانايي تصويري بالا و خوشسليقگي در پرداخت مضامين از خصوصيات بارز اوست، اما حتي اين اپيزود هم بهرغم كارگرداني سرحال و نسبتاً مطلوبي كه دارد و بهرغم تمهيدي كه در ساختار به تقليد از فيلم Redacted به كارگرداني برايان ديپالما داشته و تلاش كرده است با تركيب صحنههاي واقعي (واقعنمايي موبايلي) و داستان اصلي فيلم ماجراي خود را روايت كند، اما درست مانند سه اپيزود قبلي خود دچار مشكلات فيلمنامه و مضمون است. فيلم در سايه شك يك دختر جوان كه به دنبال شوهر پزشك خود روانه عراق شده است، آغاز ميشود؛ شوهري كه چند صباحي است از زندگي و فرزند خود بياطلاع است و به نظر ميرسد عزم اطلاع گرفتن از آنها را نيز ندارد. زن جوان و فرزندش ابتدا با حضور در اتاق آقاي دكتر و پيدا كردن آثاري از نابرادري عراقي و يك تعداد هديه، شك را در وجود خود تقويت ميكنند.حضور فرزند دكتر در فيلم عملاً بيكاربرد است و به نظر ميرسد صرفاً يك موجوديت ويتريني و آكسسوار گونه در فيلم دارد.
زن هم كه بناست در انتهاي فيلم قرائتكننده خطبه حضرت زينب سلام الله عليها براي پخش در سرزمينهاي تحت سلطه داعش باشد هم به صورتي كاملاً مدرن و به وسيله موبايل به دنبال شوهر ميگردد و به نظر ميرسد گوشي موبايل نيمه پنهان و اصلي زندگي اوست و پيغامهاي تلگرامي تمام زندگيش را به خود اختصاص داده است. تأكيد كارگردان بر اين رويه زندگي تا آنجاست كه حتي زمانيكه ميتواند با شوهرش ارتباط بگيرد و حالا موبايل برادر شهيدش را به دست دارد، باز هم با پيغامهاي تلگرامي به ارتباط ادامه ميدهد و اين سؤال را در ذهن بيننده به جا ميگذارد كه اين همه راه و مسافت براي گفتوگو و ديدار طي شده، اما حالا كه زمينه گفتوگو هست، پيغامهاي تلگرامي چه معنا ميدهد و اصولاً چرا حتي در اين پيغامها هم حضور پسرشان اينقدر كمرنگ است. به خاطر داشته باشيم كه زينب به دليل همراهي با ولي زمان خود آگاهانه و در پرتو يقين از شوهر جدا شد و در اين راه چهار فرزندش را نيز قرباني كرد كه بانوي پيامآور كربلا باشد و پيام سرخ شهيدان را از ريگزارهاي تفتيده بيابان برای مردم زمان خود و تاريخ بازگو كند، اما زن داستان نهتنها بيبهره از آن يقين است، بلكه در سايه شك پاي به اين عرصه نهاده و حالا بناست با قرائت خطبه زينب همان حماسه و همان نگاه را به امويهاي زمان خود انتقال دهد.
اين نكته كه يكي در پرتو يقين و باور متعالي مبادرت به صدور كلمات و خطبه غراي خود را ايراد كرده است و حالا در روزگار ما شخص ديگري در سايه شك به اين وادي كشيده شده و بناست نقش او را در اداي كلمات آتشين عليوار ادا كند، قدري به نظر ظلم به موضوع است. از اين رو بايد گفت فيلم هيهات بهرغم تمام تلاشي كه دست اندركاران آن بهعنوان تجربه يك اثر بديع داشتهاند، اما نتوانسته به قواره موضوع متعالي خود بيان و تبيين معنا كند و دچار نوعي لكنت سينمايي در حوزه ساختار و مضمون است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]