واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: فریب پسران نوجوان برای رسیدن به طلب 20 میلیونی
مرد جوان كه بعد از فريب سه نوجوان سناريوي آدمربايي را طراحي و اجرا كرده بود، روز گذشته محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، هفدهم مهرماه 94 مرد ميانسالي مأموران پليس ورامين را از ناپديد شدن ناگهاني پسر نوجوانش كه علي نام داشت، با خبر كرد. او گفت: پسرم مثل هر روز راهي مدرسه شد، اما ديگر به خانه برنگشت. وقتي تحقيقات پليس در اين باره به جريان افتاد، پدر علي جزئيات بيشتري در اختيار مأموران گذاشت. او گفت: وقتي خودم در اين باره تحقيق كردم، همسايهها گفتند كه پسرم را سوار بر خودروي منوچهر، يكي از معلمان مدرسه ديدهاند. وقتي از منوچهر در اين باره تحقيق شد، گفت كه از سرنوشت علي خبر ندارد. مأموران اما در بررسي تماسهاي او وی متوجه تناقضهاي او شدند، بنابراين معلم جوان وقتي مورد تحقيق فني قرار گرفت، اعتراف كرد كه علي را ربوده و در يكي از باغهاي اطراف شهر حبس كرده است. او گفت: به خاطر اختلافي كه با پدر علي داشتم با همدستي سه نفر از شاگردانم علي را ربودم و به باغ منتقل كردم.
بعد از به دست آمدن آدرس باغ بود كه مأموران پليس در محل حاضر شدند و همزمان با رهايي گروگان سهپسر نوجوان را هم بازداشت كردند. آنها وقتي مورد تحقيق قرار گرفتند، گفتند كه از انگيزه معلم خود خبر نداشتند و براي تنبيه علي او را به باغ منتقل كردهاند. پرونده با كامل شدن بررسيها براي رسيدگي به شعبه چهارم دادگاه كيفري شماره يك استان تهران فرستاده شد و متهمان مقابل قاضي عبداللهي پاي ميز محاكمه حاضر شدند.
منوچهر وقتي در جايگاه حاضر شد، اتهامش را قبول كرد و در شرح ماجرا گفت: من معلم يكي از دبيرستانهاي ورامين هستم. مدتي قبل از حادثه با پدر يكي از دانشآموزانم بر سر خريد يك خودرو اختلاف حساب 20 میلیون تومانی پيدا میكردم. هر وقت پولم را طلب میكردم، او از دادن آن طفره میرفت تا اينكه به فكر آدمربايي افتادم. تصميم گرفتم با ربودن علي، پسر آن مرد به پولم برسم. از آنجا كه براي اجراي نقشهام به همدست نياز داشتم، تصميم گرفتم تا از سه نفر از شاگردانم كمك بگيرم. اگر ماجراي اختلاف حساب را مطرح ميكردم آنها به من كمك نميكردند به خاطر همين به دروغ مدعي شدم كه علي مزاحم خانوادهام ميشود. بعد از آن بود كه به خاطر اعتمادي كه به من داشتند، قبول كردند كه در اجراي نقشه به من كمك كنند. روز حادثه مطابق نقشه علي را ربودیم و به باغ يكي از بستگانم منتقل كرديم، اما يك روز بعد از حادثه مأموران پليس من را بازداشت كردند. وي ادامه داد: از كاري كه كردم، بسيار پشيمانم. همين كه از شغل دبيري بركنار شدم، برايم بزرگترين عذاب است. اول از خدا بعد از شاكي ميخواهم كه مرا ببخشد.
بعد از آن سه متهم نوجوان يك به يك در جايگاه حاضر شدند و حرفهاي معلمشان را تأييد كردند.
يكي از متهمان گفت: معلم ما رابطه خيلي خوبي با ما داشت و كارنامه ما هم نشان ميدهد كه از بچههاي ممتاز بوديم. وقتي او ماجراي مزاحمت علي براي خانوادهاش را مطرح كرد، تصميم گرفتيم كه هر كمكي كه ميتوانيم به او بكنيم، اما نميدانستيم كه ما را فريب داده است. وقتي اصل ماجرا را متوجه شديم به او گفتيم چرا از راه قانوني اقدام نكردي؟ گفت، مدركي نداشتم و دستم به جايي بند نبود. از شاكي و خانواده او ميخواهيم ما را ببخشند تا به درس و ادامه تحصيل ادامه دهيم. الان بلاتكليف هستيم نه ميتوانيم درسمان را ادامه دهيم و نه به خدمت سربازي برويم.
مشاور كانون هم كه در جلسه حضور داشت، گفت: چندماهي كه متهمان در كانون بودند، بسيار اخلاق و رفتار شايستهاي داشتند و در فعاليتهاي قرآني و همه نمازهاي جماعت شركت داشتند. از شاكي و خانواده او ميخواهيم تا آنها بهترين روزهاي عمرشان را در زندان نگذرانند و فرصت دهند تا با درسي كه از اين اتفاق گرفتهاند، درست زندگي كنند. بعد از آخرين دفاعيات متهمان، هيئت قضايي وارد شور شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]