واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا:
از زندگی ماشینی پایتخت تا کار بر روی زمین و کشاورزی در روستای «چمبور» و برداشت برکت اراده میخواهد، ارادهای که بتواند سختی کار بر روی زمین را به برخی راحتیهای شهری ترحیح دهد. به گزارش ایسنا، قدم زدن در میان بوتههای انگور و دیدن خوشههای بلند و پردانهی انگور هر بینندهی را مجذوب خود میکند؛یاقوتی، عسگری، قرمز و فرانسوی! خوشههایی آبدار که حاصل زحمت خانوادهای است که تازه از حوالی پایتخت آمدهاند و ورشکستگی کارخانه آنها را به «چرداول» کشانده است. «علی ابدالی» و «فاطمه نظری» به همراه تنها فرزندشان "حسین" که سالهای دور در جستجوی کار از ایلام به پایتخت مهاجرت کرده بودند بعد از بیست و اندی سال و به دنبال ورشکستگی کارخانهای که مرد خانواده مشغول کارگری در آن بوده است به دیار پدری خود برمیگردند. «علی» که خستگی از شهر را میتوان از چینهای صورتش به خوبی دید، آهی میکشد و میگوید: سالها دور از شهر ابا و اجدادی به کارگری مشغول بودم و از فضای کسب و کار در روستا بیاطلاع بودم اما میدانستم هر ساله برادرانم بر روی زمینهای پدری در حال کشاورزی و برداشت محصول هستند تا اینکه چهار سال پیش که به روستا آمدم متوجه اجرای طرح کشاورزی به همت جهاد کشاورزی در سطح اراضی منطقه شدم . کپه کاری و آبیاری قطرهای به من این نوید را داد که میشود اینجا هم کار کرد. کار که فقط کارگری آن هم در شهری غریب که زندگی ماشینی برخی وقتها شهروندانی مثل من را کلافه میکند، نیست. بعد از مشورت با خانواده به این نتیجه رسیدیم که بدون دادن اجاره خانهی بالا و خرج گران شهر و فشارهای روانی میتوان همان درآمد کارگری را اینجا داشت! «فاطمه نظری» هم گفت: با وجود اینکه خودم شغل آزاد پردرآمدی داشتم و فرزندم برای آمدن به یک محیط کوچک با امکانات محدود مخالف بود اما به دلیل بیکاری همسرم به روستای «چمبور» آمدیم. اولین روزی که زمینها را دیدیم متوجه کپهکاری و آبرسانی در سطح اراضی کشاورزی شدیم و اینکه اراضی کشاورزی منطقه قابلیت کاشت و برداشت خوب محصولاتی چون انگور، پسته، انار و زیتون را دارد. با وجود سختیهای فراوان شروع به کار کردیم و به مرور زمان سنگهای سطح اراضی را که چهار هکتار بود تا حدودی جمعآوری و تعداد نهالهای انگور را بیشتر کردیم و در مکانهای مناسب نهال زیتون، انار و پسته نیز کاشت کردیم و هر دوره نیز برداشت خوبی از آن داشتهایم. وی ادامه میدهد: در این کار من برکت خدا را با تمام وجود دیدم. کارمان گرفت و چند سالی است که این زمین چهار هکتاری هزینهی خانوادهی ما را تامین میکند و مبلغی هم پسانداز کردهایم و امیدواریم بتوانیم خانهای را در منطقه برای خود بسازیم. «حسین» پسر خانواده ابدالی که مهندس نقشهکشی است نیز میگوید دوری از شهری که در آن بزرگ شدهام آنچنان سخت بود که ابتدا برای آمدن به روستا مقاومت کردم اما وضعیت اشتغال پدرم مرا نیز به «چمبور» کشاند و امیدوارم روزی بتوانم حرفهی خود را نیز در خدمت به مردم این روستا و شهرهای اطراف به کار گیرم. صدای «سیمره» گوش ما را نوازش میدهد و به خانوادهی ابدالی امید میدهد، امید به آبادانی و جوانه زدن. انتهای پیام
سهشنبه / ۲۹ تیر ۱۳۹۵ / ۱۲:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]